درباره دموکراسی
نویسنده:
شهریار زرشناس
امتیاز دهید
کتاب «درباره دموکراسی» از فصلهای «دموکراسی در دوره یونان و روم باستان، دموکراسی در دوره مدرن، دموکراسی مدرن و ایدئولوژیها و وضعیت بحران جهانی دموکراسی» گردآوری شده است.
در فصل اول عناوین «انتقاد افلاطون از دموکراسی آتن، بیان فهرستوار ویژگیهای دموکراسی کلاسیک یونانی و دموکراسی در روم باستان» مورد بررسی قرار گرفته است.
نویسنده در بخش انتقاد افلاطون از دموکراسی آتن نوشته است: «افلاطون به وجود حقایق ثابت عقلانی باور داشت و معتقد بود فیلسوف چون این حقایق عقلانی را میشناسد، باید قانونگذاری و حکومت نماید. لذا او به دموکراسی آتنی که معتقد به حکومت و قانونگذاری عوام (دموس) میباشد، انتقاد میکرد و قانونگذاری را حق فیلسوفانی میدانست که حقایق ثابت عقلانی بالاتر از این عالم را بشناسد.»
نویسنده در فصل دوم به «بسترسازان تئوریک اندیشه دموکراسی، ویژگیها و مبنای تئوریک دموکراسی مدرن، دموکراسیهای مدرن و سرمایهسالاری، ایرادات تئوریک وارد بر دموکراسی مدرن، دموکراسی و آزادی و چند چهره تأثیرگذار اندیشه دموکراسی مدرن» پرداخته است.
در رابطه با بسترسازان تئوریک اندیشه دموکراسی میخوانیم: «متفکرانی هستند که در حد فاصل رنسانس تا قرون 17 و 18 ـ که زمانه فراگیری و پذیرش عمومی مفهوم دموکراسی است ـ قرار دارند. عناصر، گرایشها و زمینههای رویکرد دموکراتیک در آرا و آثار اینها وجود دارد و بسیاری از مفاهیمی که مطرح کردهاند، در زمره عناصر ذاتی اندیشه دموکراسی درآمده است، اما شاید نتوان تمامیت تفکر این افراد را دقیقا دموکراتیک نامید.»
عناوین فصل سوم «لیبرال دموکراسی دیرینهترین و نیرومندترین ایدئولوژی مدرنیته، سوسیال دموکراسی صورتی از لیبرال دموکراسی، لیبرالیسم عریان متجاوز نئولیبرالیسم، دموکراسی سوسیالیستی پرولتاریا مصداق دموس و دموکراسی فاشیستی سرابی برای نجات مدرنیته» است.
در بخش لیبرال دموکراسی دیرینهترین و نیرومندترین ایدئولوژی مدرنیته آمده است: «ایدئولوژی دموکراسی لیبرال، بیشترین انطباق را با روح سودجو و نفسانیتمدار تمدن مدرن غربی دارد و به همین دلیل به عنوان یک جریان نیرومند در همه ادوار تمدن اومانیستی حضور داشته و امروز، به صورت ایدئولوژی غالب و مسلط تمدن مدرن درآمده است. لیبرال ـ دموکراسی بیشترین انطباق را با طبیعت نفسانیتمدار بشر اومانیست دارد و قبل از ایدئولوژیهای دیگر، در قرن هفدهم میلادی در اروپا پدید آمده است.»
در فصل چهارم موضوعات «نظام مردمسالاری دینی و عبور از دموکراسی اومانیستی، ویژگیهای مردمسالاری دینی و سرشت قومی جامعه ما در تقابل با غربزدگی شبه مدرن» مورد بررسی قرار گرفته است.
مؤلف در بخش نظام مردمسالاری دینی و عبور از دموکراسی اومانیستی نگاشته است: «مردمسالاری دینی به عنوان یک مدل و ساختار سیاسی، اولاً فرابر از مرزهای معمول دموکراسی اومانیستی قرار گرفته و حول محور رابطه امت با ولی فقیه و امام جامعه سازمان مییابد و از اینرو از آفات و تناقضات ذاتی و ساختاری رژیمهای دموکراتیک رها و آزاد است. ثانیا به دلیل وجهه مردمسالارانهای که دارد، با شرایط و مقتضیات خاص دورانگذار و التهابات و اقتضائات آن سازگاری دارد.»
نویسنده در بخشی از این کتاب می نویسد: «شرایط کنونی عالم را میتوان وضعیت بحران جهانی دموکراسی نامید، کلیه نظامهای دموکراسی به ویژه لیبرال ـ دموکراسیها در وضعیت بحران انحطاطی به سر میبرند.
مؤلفههای این بحران تمام عیار را میتوان اینگونه برشمرد: 1ـ سطح نازل مشارکت مردمی، عملاً دموکراسیهای موجود را از اصلیترین شاخصه وجودیشان محروم ساخته است. 2ـ فقدان چشمگیر مشارکت، دولتهای دموکراتیک مدرن را که مشروعیت خود را در گرو همین مشارکتها میدانند، با بحران ساختاری مشروعیت روبهرو ساخته است. 3ـ نفوذ بیش از پیش نخبگان رسانهای و لابیهای سرمایهداری و محافل زرسالاری، عملا همین مشارکت نازل شهروندان را نیز به امری صوری بدل کرده است. 4ـ تناقض لاینحل و ذاتی و ساختاری اندیشه دموکراسی (صورت نظری و عملی آن) که مرتبط با رقابت فشرده و حتی خصومتآمیز مابین نفس اماره خودمدار فردی از یک سو و مقتضیات و محدودیتهایی که ساختار و سازمان مظهر نفس اماره جمعی (یعنی دولت) از سوی دیگر خواهان آن است، نظرا و عملا دموکراسیهای مدرن را با وضعیتی پارادوکسیکال و متناقض روبهرو کرده است. 5ـ عملکرد اقتصادی لیبرال ـ دموکراسیها و کلیت نظام جهانی دموکراسی، مطابق آمار و اسناد، حاصلی جز گسترش روزافزون فقر و فاصله طبقاتی در درون نظامهای امپریالیستی از یک سو و تشدید فاصلهها و شکافهای عظیم اقتصادی مابین جهان گرسنه (جهان جنوب) و جهان سلطهگر امپریالیستی (جهان شمال) نداشته است.»
بیشتر
در فصل اول عناوین «انتقاد افلاطون از دموکراسی آتن، بیان فهرستوار ویژگیهای دموکراسی کلاسیک یونانی و دموکراسی در روم باستان» مورد بررسی قرار گرفته است.
نویسنده در بخش انتقاد افلاطون از دموکراسی آتن نوشته است: «افلاطون به وجود حقایق ثابت عقلانی باور داشت و معتقد بود فیلسوف چون این حقایق عقلانی را میشناسد، باید قانونگذاری و حکومت نماید. لذا او به دموکراسی آتنی که معتقد به حکومت و قانونگذاری عوام (دموس) میباشد، انتقاد میکرد و قانونگذاری را حق فیلسوفانی میدانست که حقایق ثابت عقلانی بالاتر از این عالم را بشناسد.»
نویسنده در فصل دوم به «بسترسازان تئوریک اندیشه دموکراسی، ویژگیها و مبنای تئوریک دموکراسی مدرن، دموکراسیهای مدرن و سرمایهسالاری، ایرادات تئوریک وارد بر دموکراسی مدرن، دموکراسی و آزادی و چند چهره تأثیرگذار اندیشه دموکراسی مدرن» پرداخته است.
در رابطه با بسترسازان تئوریک اندیشه دموکراسی میخوانیم: «متفکرانی هستند که در حد فاصل رنسانس تا قرون 17 و 18 ـ که زمانه فراگیری و پذیرش عمومی مفهوم دموکراسی است ـ قرار دارند. عناصر، گرایشها و زمینههای رویکرد دموکراتیک در آرا و آثار اینها وجود دارد و بسیاری از مفاهیمی که مطرح کردهاند، در زمره عناصر ذاتی اندیشه دموکراسی درآمده است، اما شاید نتوان تمامیت تفکر این افراد را دقیقا دموکراتیک نامید.»
عناوین فصل سوم «لیبرال دموکراسی دیرینهترین و نیرومندترین ایدئولوژی مدرنیته، سوسیال دموکراسی صورتی از لیبرال دموکراسی، لیبرالیسم عریان متجاوز نئولیبرالیسم، دموکراسی سوسیالیستی پرولتاریا مصداق دموس و دموکراسی فاشیستی سرابی برای نجات مدرنیته» است.
در بخش لیبرال دموکراسی دیرینهترین و نیرومندترین ایدئولوژی مدرنیته آمده است: «ایدئولوژی دموکراسی لیبرال، بیشترین انطباق را با روح سودجو و نفسانیتمدار تمدن مدرن غربی دارد و به همین دلیل به عنوان یک جریان نیرومند در همه ادوار تمدن اومانیستی حضور داشته و امروز، به صورت ایدئولوژی غالب و مسلط تمدن مدرن درآمده است. لیبرال ـ دموکراسی بیشترین انطباق را با طبیعت نفسانیتمدار بشر اومانیست دارد و قبل از ایدئولوژیهای دیگر، در قرن هفدهم میلادی در اروپا پدید آمده است.»
در فصل چهارم موضوعات «نظام مردمسالاری دینی و عبور از دموکراسی اومانیستی، ویژگیهای مردمسالاری دینی و سرشت قومی جامعه ما در تقابل با غربزدگی شبه مدرن» مورد بررسی قرار گرفته است.
مؤلف در بخش نظام مردمسالاری دینی و عبور از دموکراسی اومانیستی نگاشته است: «مردمسالاری دینی به عنوان یک مدل و ساختار سیاسی، اولاً فرابر از مرزهای معمول دموکراسی اومانیستی قرار گرفته و حول محور رابطه امت با ولی فقیه و امام جامعه سازمان مییابد و از اینرو از آفات و تناقضات ذاتی و ساختاری رژیمهای دموکراتیک رها و آزاد است. ثانیا به دلیل وجهه مردمسالارانهای که دارد، با شرایط و مقتضیات خاص دورانگذار و التهابات و اقتضائات آن سازگاری دارد.»
نویسنده در بخشی از این کتاب می نویسد: «شرایط کنونی عالم را میتوان وضعیت بحران جهانی دموکراسی نامید، کلیه نظامهای دموکراسی به ویژه لیبرال ـ دموکراسیها در وضعیت بحران انحطاطی به سر میبرند.
مؤلفههای این بحران تمام عیار را میتوان اینگونه برشمرد: 1ـ سطح نازل مشارکت مردمی، عملاً دموکراسیهای موجود را از اصلیترین شاخصه وجودیشان محروم ساخته است. 2ـ فقدان چشمگیر مشارکت، دولتهای دموکراتیک مدرن را که مشروعیت خود را در گرو همین مشارکتها میدانند، با بحران ساختاری مشروعیت روبهرو ساخته است. 3ـ نفوذ بیش از پیش نخبگان رسانهای و لابیهای سرمایهداری و محافل زرسالاری، عملا همین مشارکت نازل شهروندان را نیز به امری صوری بدل کرده است. 4ـ تناقض لاینحل و ذاتی و ساختاری اندیشه دموکراسی (صورت نظری و عملی آن) که مرتبط با رقابت فشرده و حتی خصومتآمیز مابین نفس اماره خودمدار فردی از یک سو و مقتضیات و محدودیتهایی که ساختار و سازمان مظهر نفس اماره جمعی (یعنی دولت) از سوی دیگر خواهان آن است، نظرا و عملا دموکراسیهای مدرن را با وضعیتی پارادوکسیکال و متناقض روبهرو کرده است. 5ـ عملکرد اقتصادی لیبرال ـ دموکراسیها و کلیت نظام جهانی دموکراسی، مطابق آمار و اسناد، حاصلی جز گسترش روزافزون فقر و فاصله طبقاتی در درون نظامهای امپریالیستی از یک سو و تشدید فاصلهها و شکافهای عظیم اقتصادی مابین جهان گرسنه (جهان جنوب) و جهان سلطهگر امپریالیستی (جهان شمال) نداشته است.»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی درباره دموکراسی
اینکه آقای زرشناس چه جوری زندگی میکند مربوط به بیوگرافی ایشان میشود اما این موضوع موجب نقد و رد کتاب ایشان نمیشود ،چنانچه امانوئل کانت هم همیشه در یک خانه و یک شهر زندگی کرد و همه عمرش یک مسیر را پیمود اما نظریه اش ستودنی است