هزار و یک شب - جلد ۱
مترجم:
عبداللطیف طسوجی
مصحح:
محمد رمضانی
امتیاز دهید
با مقدمه: علیاصغر حکمت
"متن کتاب موافق ترجمه عبداللطیف طسوجی است مگر در بعضی مواقع که با مقابله نسخ عربی اصلاحاتی لازم شد..."
هزار و یکشب نام کتابی است که مجموعهٔ داستانهای افسانهای قدیمی را در برداشته و به زبانهای متعددی منتشر شدهاست. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد و داستانهای آن را از ریشهٔ ایرانی دانستهاند که تحت تاثیر آثار هندی و عربی بودهاست.
بیشتر
"متن کتاب موافق ترجمه عبداللطیف طسوجی است مگر در بعضی مواقع که با مقابله نسخ عربی اصلاحاتی لازم شد..."
هزار و یکشب نام کتابی است که مجموعهٔ داستانهای افسانهای قدیمی را در برداشته و به زبانهای متعددی منتشر شدهاست. اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد و داستانهای آن را از ریشهٔ ایرانی دانستهاند که تحت تاثیر آثار هندی و عربی بودهاست.
آپلود شده توسط:
simin
1394/05/16
دیدگاههای کتاب الکترونیکی هزار و یک شب - جلد ۱
https://ketabnak.com/book/81726/%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%D8%A8-%D8%AC%D9%84%D8%AF-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85
لطفا جلد چهارم رو هم روی سایت بذارین
با سپاس
نخست اینکه منبع فردوسی در سرودن شاهنامه ،خداینامک به پهلوی و نیز شاهنامه به نثر ابومنصوری بوده است ، یعنی او داستانهای شاهنامه را از خود اختراع نکرده بوده است بلکه تاریخ و حماسه های باستانی را به شعر در آورده ، دوم اینکه در جامعه ایرانی پیش از اسلام سیستم برده داری وجود نداشته در حالیکه در هزار و یکشب همانند جامعه و فرهنگ هندی سرشار از داستانهایی بر پایه غلام و کنیز است
سوم اینکه در همه ادبیات و معماری ایران باستان کتابهایی اروتیکی همچون "کاما سوترا" و معماری اروتیکی همچون "خاجوراهو" در هند نداشته اییم ، و تا آنجا که در تاریخهای بومینگار بجا مانده از پیش از اسلام و نیز تاریخنگاران رومی و یونانی(گزنفونوس ، هرودوتوس ، ..) میخوانیم ، جامعه ایرانی در آنروزگار بسیار پاتریارک(پدرسالار) و سختگیر بوده ، بویژه دین مزدایسنی (که امروزه زرتشتی اش میگویند) با عیاشی و هدونیسم مخالف بوده و هست (هموطنان زردشتی بسیار نجیب و جدی اند)، حالا دیدگاه آقای اکبر مظاهری نمیدانم بر پایه چه منبعی است، اما تنها دوره ایی از تاریخ که شاید دیدگاه آقای مظاهری درباره ولنگاری جنسی باستانی درست باشد جریان مزدک است که منبع آن سیاستنامه خواجه نظام الملک است که سخنش را نمیتوان یکسره پذیرفت زیرا او میخواسته مزدکیان را سیاهنمایی کند
چهارم ، آیا از خود پرسیده ایید که چرا کتاب هزار و یکشب در ایران گمنام مانده بود و هیچ ترجمه ایی از آن یافت نمیشد و هیچ نشانی و یادی از آن کتاب در سروده های ایرانیان یافت نمیشود تا زمان قاجار که با آگاهی از ترجمه فرانسوی آن کتاب پای هزارو یکشب و ترجمه های فارسی اش به ایران باز شد ،پس شاید این کتاب (گذشته از نامهای ایرانی در آن) ریشه در فرهنگ ایران نداشته است
پنجم ، همه پژوهشگران بر این باورند که کلیله و دمنه عربی و مقدمه برزویه طبیب نگارش بلکه ویرایشی از پنچاتنتره هندی، بر پایه کیش مانوی است که ابن مقفع پنهانی به آن ایمان داشته است و با اصل هندی بسیار فرق میکند
این درست است که در میهن دوستی فردوسی هیچ شکی نیست اما از قضا بسیاری از این اشتباهات از خود فردوسی آغاز شده. در دوره ی فردوسی از تاریخ ایران باستان چیز زیادی نمی دانستند کما اینکه هنوز هم نمی دانیم و از این گذشته در آن دوره که عربها و اسلام گرایان میکوشیدند تا با سلب تمدن از ایران و ایرانیان آنها را تهی از تمدن کنند تا بتوانند به اسلام بها دهند هرچه را که ایران داشت یه این و آن میبخشیدند. اگر دقت کنید هنوز هم دارند همین کار را میکنند و خیلیها نه تنها خوشحال میشوند که آثار ایرانی به نام دیگران شود بلکه کمک هم میکنند.
از اینها گذشته سبک و شیوهی هزار و یکشب به هیچ وجه با ادبیات هندی همخوانی ندارد برای نمونه اینکه هندیها در همهی آثار باستانیشان خدایان و ایزدان جایگاه ویژهای دارند اما هیچ خدا یا ایزدی در هزار و یکشب نیست. نمونهی دیگر اینکه در دورهی پیش از اسلام- چنانکه همهی تاریخها اذعان کردهاند و لابد شما هم خواندهاید- زنان بسیار آزاد بودهاند. آزادی زنان تا به آنجامیرسد که در اواخر دورهی اشکانیان و کل دورهی ساسانیان زنان اشراف و درباری در تعیین پادشاه و ولیعهد او نقشهای تعیین کنندهای دارند. اگر کتاب «خانوادهی ایرانی پیش از اسلام» از دکتر علی اکبر مظاهری را که به زبان فرانسه نوشته و به فارسی ترجمه شده خوانده باشید میگوید و سند میآورد که روابط نامشروع (که امروز به رابطهی جنسی آزاد معروف است) در میان زنان درباری و زنان اشراف به اندازهای زیاد بوده که بچههای سر راهی یکی از مشکلات آن دوره را میسازد به طوری که موبدان زرتشی و حکومت مجبور میشوند تا برای جمع آوری آنها قانون تازهای را وضع کنند. در این دوره آزادی و بی بند و باری و فساد زنان درباری و اشراف ( و نه مردم عادی) تا به آنجا پیش میرود که شوهران از خیانت همسرانشان آگاهی داشتند اما توانایی جلوگیری از آنها را نداشتندچون زنان درباری از زنان و این رفتارشان حمایت میکردهاند و پادشاه هم جرئت مخالفت نداشته است.
حالا اگر به داستانهای اصلی هزار و یکشب نگاه کنید دقیقا همین رفتار و همین شخصیت را در زنان میبینید. در واقع داستانهای هزار و یکشب بطور دقیق بازتاب جامعهی آن روز ایران است. گذشته از این ما داستانهای دیگری نیز داریم که همه حاکی از فساد زنان در آن روزگار است از جمله سندباد نامه که نامادری شاهزاده به او پیشنهاد همخوابگی میدهد و چون شاهزاده نمیپذیرد پس نامادری برای از میان برداشتنش دسیسه میچیند. و یا طوطی نامه که داستان بازرگانی است که برای تجارت به هند میرود اما چون به تازه عروسش اعتماد ندارد او را به طوطی خود میسپارد. بنابراین هر شب که زن خودش را آرایش میکند تا برای عیاشی بیرون برود طوطی با داستانی او را سرگرم میکند تا صبح میشود و زن مجبور به خوابیدن میشود. طوطی این ماجرا را هر شب تکرار میکند تا بازرگان از سفر برمیگردد.
اینها همه در سبک داستان در داستان نوشته شده که سبک هزار و یکشب هم هست. اما در مورد کلیله و دمنه، همهی این نظرات از مقدمهی خود کتاب سرچشمه میگیرد که میگویند به قلم خود برزویه است اما در واقع چنین نیست و از واژها و اصطلاحات و جملهبندیها و در کل نثر آن معلوم است که این مقدمه پس از اسلام به آن افزوده شده است و متعلق به برزویه نیست.
هرچند میهندوستی شما ستودنی است ، اما" انصاف" و دقت هم باید از ویژگی های ایرانی باشد ، شما درست میگویید که بسیاری از داستانهای ایرانی و هندی ریشه مشترک داشته اند و همین را درباره بسیاری از ملتهای هندو اروپایی نیز میتوان گفت بطوری که نیمی از داستانهای عامیانه اروپایی(همچون برادران گریم ) نیز با داستانهای عامیانه ایرانی دقیقا همخوانی دارند که نشانه خاستگاهی یکسان باید باشد
اما حتی فردوسی که در ایراندوستیش شکی نیست کلیله و دمنه را از ریشه هندی میداند و داستان برزویه طبیب را با آب و تاب سروده است، و نیز نامهای کلیله و دمنه و سندباد و دابشلیم و بیدپای از دید لغت شناسی ریشه سانسکریت دارند
اگر شما نوشته های ایرانی پیش از اسلام را بخوانیددر آنها نثری ساده و روشن و تهی از اروتیک(erotic) و جادوگری و جن و پری های هندی میابید درحالیکه روش داستانپردازی هزارویکشب دقیقا با کتابهای مهابهارتا و افسانه ها و حتی روش زندگی هندی جور میاید تا روش پهلوانی و جدی که فردوسی بازتاب دقیق آنست، شاید برای همین است که این کتاب(هزارو یکشب) از آغاز هیچگاه همچون کلیله و دمنه و سندبادنامه که جنبه فلسفی و اخلاقی دارند در میان مردم ایران جا نیافتاد
واین گفته شما که" ایرانی ها ازدوره باستان به دو چیز "داستان و موسیقی" علاقه داشته باشند" را برخلاف روحیه ایرانیان فرهیخته در طول تاریخ میدانم ، چون همه اقوام نامتمدن همچون کودکان ، در آغاز به داستان و موسیقی علاقه دارند اما تمدن آنها را به سطح دیگری بالا میبرد.
شیوهی داستان پردازی و شخصیت پردازی آن کاملا ایرانی است و در ایرانی بودن این کتاب هیچ شکی نیست اما خیلیها دوست دارند که اموال ایران را به آسانی به این و آن ببخشند و این کار را هم خیلی مترقی میدانند همانطور که خیلیها در مورد اینکه مولوی ترکیهای باشد خیلی هم خوشحال هستند. اما بعضی از این داستانها گویا در میان ایرانیان و هندیان مشترک بوده با این وجود این کار کار ایرانیان بوده. داستانهای «کانتربری» هم که یک کتاب ایتالیایی است شامل قصههایی است که در خیلی از کشورهای اروپایی مشترک بوده اما همه آن را یک کتاب ایتالیایی میدانند چون یک ایتالیایی آن را گردآوری کرده بنابراین اگر هم ایران و هند در بعضی از این داستانها و حکایتها شریک بودهاند اما این ایرانیان بودهاند که این کتاب را نوشتهاند.
ایرانیها از دورهی باستان به دو چیز علاقه داشتهاند یکی داستان و دیگری موسیقی. خیلی از کتابهای داستانی مانند طوطی نامه، سندبادنامه، کلیله و دمنه و... به وسیلهی ایرانیها نوشته شدهاند اما بر اساس اشتباهاتی آنها را هندی دانستهاند. حتا ایرانیها در دورهی پس از اسلام هم دست از داستانگویی و داستان نویسی نکشیدند که شاهنامه و خمسهی نظامی و ویس و رامین و حمزه نامه و مرزبان نامه و... مشتی از خروار است. حتا ایرانیها فلسفه و عرفانشان را هم با داستان و حکایت درآمیختهاند مثل مولوی و عطار (منق الطیر، داستان شیخ صنعان و...) و سعدی و خیلیهای دیگر. بنابراین ما به یک پژوهش دقیق احتاج داریم تا بتوانیم چیزی را به کسی ببخشیم بخصوص کتابی مثل هزار و یکشب را که از همان قدیم هم آن را ایرانی (و بعضی اوقات هم عربی) میدانستهاند.