اسلام و سیاست
نویسنده:
سید صادق حسینی شیرازی
مترجم:
حمیدرضا شیخی
امتیاز دهید
برخى گمان مى کنند که سیاست هیچ پیوندى با دین ندارد؛ چرا که دین یک امر روحانى ومعنوى است وشامل فضایل ومعنویات مى باشد امّا سیاست ـ معمولا ـ غرق در مادیات ونیرنگ وفریب وستم وخودکامگى و... است.
لیکن با مطالعه این کتاب ارزشمند در مى یابید که سیاست، به معناى درست آن، بخش جداناپذیرى از دین مقدس اسلام است که خداوند آن را براى جامعه بشرى، از زمان بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله تا روز قیامت، برگزیده است؛ زیرا، سیاست که به معناى «اداره کشور ومردم» است در فرهنگ وقاموس اسلام جز به معناى راه وروش پاک وسالمِ عارى از هر گونه فریب ونیرنگ وستم وخودکامگى نیست، ودر بردارنده بالاترین آزادى هاى انسانى است ودست انسان را مى گیرد و او را به کمال هر دو سراى وسعادت دنیا وآخرت مى رساند.
بنابراین، سیاست اسلامى تنظیم کننده بهترین برنامه هاى حکومتى در جهت تعامل آن با ملت خود و با سایر دولتهاى همسایه وغیر همسایه است. همچنین آزادى هاى کامل ومشروع اقلیت هاى دینى را تضمین مى کند وحتى مهر ورأفت آن، حیوانات را نیز در بر مى گیرد.
سیاست اسلام بر صلح وآشتى وعدم خشونت واحترام به آرا وعقاید دیگران مبتنى است ومیدان را براى مخالفان باز مى گذارد، ودر عرصه هاى گوناگون زندگى فردى واجتماعى آزادى هاى فراوان! اعطا مى کند.
این ها چیزهایى است که ما به وضوح در این کتاب، آنها را لمس مى کنیم. مرجع عالیقدر شیعه، حضرت آیة الله العظمى حاج سیدصادق حسینى شیرازى دام ظله در این کتاب بر مهمترین منابع قانون گذارى اسلام یعنى: قرآن، سنّت شریف نبوى وسیره اهل بیت اطهار سلام الله علیهم، تکیه کرده است، ونمونه هایى زنده وعینى از سیاست حکیمانه اى که قرآن کریم ما را بدان فرمان داده وپیامبر اسلام حضرت محمد صلى الله علیه وآله وجانشینان پاک وبر حق او آن را به اجرا در آورده اند، ذکر کرده است.
از خداى سبحان مسألت داریم که توفیق اجراى سیاست اسلامى را به مسلمانان ـ اعم از دولت ها وملّت ها ـ عطا فرماید تا از این رهگذر به سعادت دنیا وآخرت نایل آیند، همانا او شنوا واجابت کننده دعاست.
بیشتر
لیکن با مطالعه این کتاب ارزشمند در مى یابید که سیاست، به معناى درست آن، بخش جداناپذیرى از دین مقدس اسلام است که خداوند آن را براى جامعه بشرى، از زمان بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله تا روز قیامت، برگزیده است؛ زیرا، سیاست که به معناى «اداره کشور ومردم» است در فرهنگ وقاموس اسلام جز به معناى راه وروش پاک وسالمِ عارى از هر گونه فریب ونیرنگ وستم وخودکامگى نیست، ودر بردارنده بالاترین آزادى هاى انسانى است ودست انسان را مى گیرد و او را به کمال هر دو سراى وسعادت دنیا وآخرت مى رساند.
بنابراین، سیاست اسلامى تنظیم کننده بهترین برنامه هاى حکومتى در جهت تعامل آن با ملت خود و با سایر دولتهاى همسایه وغیر همسایه است. همچنین آزادى هاى کامل ومشروع اقلیت هاى دینى را تضمین مى کند وحتى مهر ورأفت آن، حیوانات را نیز در بر مى گیرد.
سیاست اسلام بر صلح وآشتى وعدم خشونت واحترام به آرا وعقاید دیگران مبتنى است ومیدان را براى مخالفان باز مى گذارد، ودر عرصه هاى گوناگون زندگى فردى واجتماعى آزادى هاى فراوان! اعطا مى کند.
این ها چیزهایى است که ما به وضوح در این کتاب، آنها را لمس مى کنیم. مرجع عالیقدر شیعه، حضرت آیة الله العظمى حاج سیدصادق حسینى شیرازى دام ظله در این کتاب بر مهمترین منابع قانون گذارى اسلام یعنى: قرآن، سنّت شریف نبوى وسیره اهل بیت اطهار سلام الله علیهم، تکیه کرده است، ونمونه هایى زنده وعینى از سیاست حکیمانه اى که قرآن کریم ما را بدان فرمان داده وپیامبر اسلام حضرت محمد صلى الله علیه وآله وجانشینان پاک وبر حق او آن را به اجرا در آورده اند، ذکر کرده است.
از خداى سبحان مسألت داریم که توفیق اجراى سیاست اسلامى را به مسلمانان ـ اعم از دولت ها وملّت ها ـ عطا فرماید تا از این رهگذر به سعادت دنیا وآخرت نایل آیند، همانا او شنوا واجابت کننده دعاست.
آپلود شده توسط:
مسعود کازرونی
1394/03/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اسلام و سیاست
.
شما تعریفی از دین کردید ,که با تعاریف دیدگاه گذشتتون تناقض داره و یا شاید مخالف هم باشه.دین رو مجموعه ای از دستورات اخلاقی میدونید در صورتی که در دیدگاه قبلی گفته اید که
-
دین در حال و مذهب در گذشته.اولین نکته ای باید بهش توجه کرد ,دستورات اخلاقی مثلا در مسیحیت یک تعاریفی از اخلاقیات رو داده ,مربوط به گذشته اس ,بیش از دو هزار سال, و شما معتقدید که دین در حال
-
وجود داره, وقتی دین در حال وجود داشته باشه تمام دستورات اخلاقی گذشته نابود میشه و تعریف شما تبدیل به مذهب میشه,متوجه میشید؟ من نمیتونم بپذیرم دین یک مجموعه از دستورات اخلاقی باشه, دین تماما به روح مربوط میشه,
-
و همه قوانین و دستورات برای جسم صدق میکنه, رفتن به سمت روح, اگر دینی وجود داشته باشه,همان دین واقعیست, و سیاست که با دین در جهت تضاد قرار داره, بیشتر بروی جسم تاکید میکنه, مثلا یک سیاستمدار
-
تنها انچه براش اهمیت داره , اینه که شما از اون قوانینی که وضع کرده تخطی نکنی. ابدا برای او اهمیتی نداره که شما دیندار هستید یا بی دین. بس با پاراگراف بعدی شما هم که میگید دین و سیاست
-
میشه ادغام کرد مخالفم.میگویید که مشکل زمانی شروع میشود که عده ای بصورت حزب و گروه برداشت خاصی از دین میکنند؟باید بگم که شما هم در این چاه افتادید و شاید بیخبر هم باشید.شما هم در حزبی
-
بزرگتر هستید به اسم اسلام البته اگر مسلمان باشید,مسلمانی هم حزبی بزرگتر است که از مسیحیت فاصله داره و مسیحیت حزبیست که از یهودیت و الی اخر.مسیحت تلاش میکنه دنیارو تحت سیطره خودش
-
و اسلام تلاش میکنه و اختلاف همچنان باقی میمونه و تمامشان ناچار به سقوط خواهند بود.دین و سیاست تقریبا به صورت تضاد باهم رابطه دارند. البته این نظرات بنده بود , و منتظر نقد شما میمانم.
.
جاوید باشید.
سیاست برنامه خاص دوره ایست که توسط کارشناسان اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نظامی امنیتی فرهنگی برای یک کشور خاص در یک دوره خاص ارائه می شود و در راس آنها یک نفر مثلا به عنوان شاه یا رییس جمهور متولی اجرای اين برنامه ها می شود . . .
دین و سیاست می توانند در هم ادغام شوند. . . می توانند از هم تفکیک شوند . . . هیچیک مشکل ساز نیست و در هر دو صورت روال جامعه طی می شود دردسر از جای شروع می شود که یک عده خاص به صورت حزب و باند و گروه در آمده و تفسیر و برداشت شخصی و خاصی از دین می کنند ( به نام مذهب فلان و یا گروهک مثلا فرقان !) و سعی می کنند به هر نحوی که شده به خصوص با استفاده از نیروی سیاست کل جامعه را با تفسیر و برداشت خود هماهنگ کنند . . . تقریبا چیزی نزدیک به روش فرعون یا هیتلر یا لنین و استالین . . . که البته تاریخ نشان داده پایان تمامی این روش ها جز نکبت و سقوط چیز دیگری نخواهد بود . . . .
دین = اخلاق و انسانیت . . . . . . . مذهب = فقه و شرع و قوانین مدنی و جزایی
دین = حال . . . . . . . مذهب = گذشته
دین = آسمان . . . . . مذهب = خاک
و نکته جالب اینجاست که اگر مذهب را برداری و به جایش ملی گرایی بگذاری به همان نتیجه می رسی !!!! با این تفاوت کوچک که مثلا به جای یا ایهال المسلمون می شود یا ایهاالایرانیون !
ممنونم که قابل دانستید که گپ و گفتی داشته باشیم. حقیقتا بنده نیز نگفتم دموکرات مسیحی ها به حکومت دینی یامذهبی باور دارند کما اینکه شخصا ایده تلفیق قدرت حاکمه و دین را رد کردم اما گفتم سیاست ورزی مومنان مسلمان امکان پذیر است آنگونه که مومنان مسیحی حزب دموکرات مسیحی دارند.
گرچه در دانش نامه ویکی پدیا به اختصار توضیحاتی داده شده اما تدقیق در باورهای حزب دموکرات مسیحی نشان می دهد این حزب در عمل سیاست ورزی به باورهای دینی مسیحی نیز گرایش دارد. به عنوان مثال بخش فارسی رادیو سوئد در خبری از پیشنهادی از سوی این حزب به یک شورای استانی درباره ی کورتاژ بر اساس باورهای دینی هر فرد سخن گفته که البته آن شورا این پیشنهاد را رد کرده است. متن خبر و لینک:
(شورای استانی استان کرونوبری با اکثریتی قاطع پیشنهاد حزب دموکرات مسیحی را در مورد اینکه کارکنان درمانی بتوانند بر پایهی باورهای دینی و مانند آن از شرکت در خدمات مربوط به کورتاژ خوددای کنند، رد کرد.)
http://sverigesradio.se/sida/gruppsida.aspx?programid=2493&grupp=20958&artikel=6028842
این همان نگاهی است که من دارم. مومنان می توانند مومنانه سیاست بورزند اما قدرت حاکمه به صرف ایمان در اختیار آنان نیست. قدرت حاکمه از آن مردم است و با ساز و کار دموکراتیک یعنی صندوق رای انتقال می یابد. اگر روزی اکثر مردم مثلا در قضیه کورتاژ با این حزب هم نظر شدند اعضای شورایی با این باور را بر می گزینند و آنان چنین قانونی را تصویب می کنند.
حتا در حزب جمهوری خواه امریکا نیز باورهای مذهبی نقش برجسته ای دارند.همین مساله سقط جنین یکی از موارد مهم اختلاف نظر دوکرات ها و جمهوریخواهان در انتخابات های این کشور است. که جمهوری خواهان باورهای مومنانه تری دارند و آن را در عمل سیاسی رای دادن و پروسه ی انتخابات دخیل می کنند. حتا عقاید آخرزمانی و آرماگدونی نیز در بعضی بلندپایگان حکومتی آنان وجود دارد
نکته مهم دیگر اینکه بنده قویا باورمندبه اسلام شیعی هستم و عقیده فوق را از باور مذهبی ام اخذ کرده ام چرا که معتقدم حضرت امیرالمومنین مولا امام علی علیه السلام. سیاست مداری بود که مومنانه سیاست ورزی فرمود اما وقتی آرای عمومی را متمایل به فردی دیگر دیدند در پی استفاده از رانت دینی برای خویش برنیامدند 25سال سکوت و صبر کردند تا مردم حق را بفهمند و بپذیرند و خودشان بیایند و قدرت سیاسی را به ایشان بسپارند. البته این ربطی به امامت حضرتشان نداشت مساله این بود که خواست مردم و آن هم اکثریت مردم حاکم رامشخص می کند. این شیعه بود حالا در طول تاریخ حکومت ها به نام دین چه کردند ربطی به دین ندارد.
لینک های زیادی دیدم که به وجود باورهای مذهبی در نگاه احزاب دموکرات مسیحی تاکید داشتند اما اولا در نگرش آنها بالاخره دموکراسی نقشی مهم دارد و دوما ایمان رانت سیاسی به هچ فرد یا گروهی نمی دهد.
علی ایحال چون برخی از آن لینک ها سایت های درون نظام بودند و حدس زدم شاید مطلوب شما برای این بحث نباشند به همین یک مورد اکتفا کردم.
2- متون دینی حالتی دارند که تفسیر و برداشت از آن سخت متفاوت و بعضا متضاد است یعنی هر کسی نگاهی خاص و متفاوت به متون و منابع دینی دارد
3- یکی از پایه های اصلی سیاست : قدرت نظامی و سازمانهای امنیتی است
4- در صورت وجود نظرات و آراء دینی متفاوت با نظر حاکم چه اتفاق می افتد ؟ و ابزارهای قدرت چگونه وارد عمل می شوند ؟
این آن پاسخ مهم و اساسی است که طرفداران پیوند دین با سیاست باید به آن پاسخ دهند . . . .
خوب بلدی بپیچونیا!
جواب منو ندادی.
من نگفتم که چرا تو ایران این طوری شده.
من می گم چرا دین و سیاست، هیچ سنخیتی با هم ندارن؟
نظر به قائل شدن عدم جدائی دین از سیاست در کشورهای جهان سوم و حداقل در ایران معاصر که از تمدن و آزادی گذر نکرده اند و یا از آن عقب افتاده یا دور شده اند و مصداق بارز آن این جمله یا ضرب المثل است که " بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی" باعث تولید این گونه افکار و حکومت گردیده است.
سید روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جماران در ششم خرداد ۱۳۶۰ اظهار داشتند:
«این را بدانید که تنها روحانیت میتواند در این مملکت کارها را از پیش ببرد. فکر نکنید که بخواهید کنار بگذارید روحانیت را.»
و این جداییناپذیر بودن دین از سیاست در حقیقت از ارکان کنونی نظام جمهوری اسلامی ایران است. امروزه، از میان ۱۹۲ عضو سازمان ملل متحد، ایران تنها کشوری در جهان است که بنا و اساس آن بر مبنای دینسالاری میباشد و منجر به حکومت کنونی شده است. آدرس ارجاع در زیر آورده می شود
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B2_%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA
و اما جناب korouni عزیز شما مفهوم دموکرات مسیحی که در آن کلمه مسیحی آمده است و این کلمه واژه دینی است اشتباه برداشت نموده اید زیرا در این فرهنگ لغت سیاسی دموکرات مسیحی به معنای حکومت عموم مردم معنی می شود نه حکومت دینی یا مذهبی و بطور خلاصه به قرار زیر است.
دموکراسی مسیحی از بیشتر جهات، مشابه احزاب اصلاحصلب و میانهرو عمل میکند. اما به جای آنکه از آریستوکراسی که به نخبگان اصالت عمل میدهد حمایت کند، حمایت از خواستههای عمومی را مورد نظر قرار میدهد و بدین شیوه درصدد برقراری دموکراسی در جامعهاست.
احزاب دموکرات مسیحی، طرفدار لیبرالیسم اجتماعی میانهرو، اقتصاد مختلط، تدارک زمینههای رفاه اجتماعی و اشتغال کامل از طریق سیاستهای اقتصادی میباشند
در کجای این تعریف دین و مذهب جا دارد بنده نمی دانم جهت مطالعه بیشتر شما را به آدرس منبع ارجاع می دهم.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD%DB%8C
متاسقانه من هنوز کتاب را نخوانده ام اما چون فرمایشتان درباره دین و سیاست است به گمانم دین و سیاست می توانند مرتبط باشند مثلا در اروپا هم حزب دموکرات مسیجی داریم.
آنچه ناپسند است دخالت و ادغام دین و حکومت است دین و قدرت باید از هم منفک باشند وگرنه به قول آن بزرگ انسان حیوانی ست سیاسی علی ایحال شخصا معتقدم می توان مومنانه سیاست ورزید اما مومنانه حکومت کردن به دین بیشتر از حکومت لطمه می زند
چرا هیچ سنخیتی بین دین و سیاست نیست؟