رسته‌ها
اسلام و سیاست
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 33 رای
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 33 رای
برخى گمان مى کنند که سیاست هیچ پیوندى با دین ندارد؛ چرا که دین یک امر روحانى ومعنوى است وشامل فضایل ومعنویات مى باشد امّا سیاست ـ معمولا ـ غرق در مادیات ونیرنگ وفریب وستم وخودکامگى و... است.
لیکن با مطالعه این کتاب ارزشمند در مى یابید که سیاست، به معناى درست آن، بخش جداناپذیرى از دین مقدس اسلام است که خداوند آن را براى جامعه بشرى، از زمان بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله تا روز قیامت، برگزیده است؛ زیرا، سیاست که به معناى «اداره کشور ومردم» است در فرهنگ وقاموس اسلام جز به معناى راه وروش پاک وسالمِ عارى از هر گونه فریب ونیرنگ وستم وخودکامگى نیست، ودر بردارنده بالاترین آزادى هاى انسانى است ودست انسان را مى گیرد و او را به کمال هر دو سراى وسعادت دنیا وآخرت مى رساند.
بنابراین، سیاست اسلامى تنظیم کننده بهترین برنامه هاى حکومتى در جهت تعامل آن با ملت خود و با سایر دولتهاى همسایه وغیر همسایه است. همچنین آزادى هاى کامل ومشروع اقلیت هاى دینى را تضمین مى کند وحتى مهر ورأفت آن، حیوانات را نیز در بر مى گیرد.
سیاست اسلام بر صلح وآشتى وعدم خشونت واحترام به آرا وعقاید دیگران مبتنى است ومیدان را براى مخالفان باز مى گذارد، ودر عرصه هاى گوناگون زندگى فردى واجتماعى آزادى هاى فراوان! اعطا مى کند.
این ها چیزهایى است که ما به وضوح در این کتاب، آنها را لمس مى کنیم. مرجع عالیقدر شیعه، حضرت آیة الله العظمى حاج سیدصادق حسینى شیرازى دام ظله در این کتاب بر مهمترین منابع قانون گذارى اسلام یعنى: قرآن، سنّت شریف نبوى وسیره اهل بیت اطهار سلام الله علیهم، تکیه کرده است، ونمونه هایى زنده وعینى از سیاست حکیمانه اى که قرآن کریم ما را بدان فرمان داده وپیامبر اسلام حضرت محمد صلى الله علیه وآله وجانشینان پاک وبر حق او آن را به اجرا در آورده اند، ذکر کرده است.
از خداى سبحان مسألت داریم که توفیق اجراى سیاست اسلامى را به مسلمانان ـ اعم از دولت ها وملّت ها ـ عطا فرماید تا از این رهگذر به سعادت دنیا وآخرت نایل آیند، همانا او شنوا واجابت کننده دعاست.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
413
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اسلام و سیاست

تعداد دیدگاه‌ها:
71
اگر کسی یا گروهی حکومت را برای به سرانجام رساندن اهداف و نیت های مادی یا حتی معنوی خود ابزار و وسیله قرار دهد هرگز هرگز نمی تواند در پایبند بودن به رعایت اخلاقیات ثابت قدم باشد . زیرا وقتی حکومت را برای عملیاتی کردن اهداف خود لازم و ضروری بداند مجبور به کسب قدرت و حفظ آن می شود و در تمام طول تاریخ کسانی که تلاش برای رسیدن به قدرت و حفظ آن نموده ا ند مجبور به وارد شدن به دنیایی که آلوده به نیرنگ و حیله است شده اند .مثال : حضرت علی و معاویه هر دو به حکومت رسیدن و با هم رقیب بودند و در نهایت حضرت علی در نیرنگ از معاویه به دلایل زیر شکست خورد .
1- معاویه برای کسب قدرت تلاش داشت و بصورت مهاجم عمل نمود ولی برای حضرت علی به قدرت رسیدن اصل و مهم نبود .
2- معاویه از روشهای سیاسی متداول برای کسب و حفظ حکومت استفاده کرد اما حضرت علی هرگز وارد آن نشد چون به حکومت دلبستگی نداشت .
3- معاویه بعد از رسیدن به حکومت با اتخاذ روشهای سیاسی متداول موفق به ایجاد شرایط مناسب زندگی برای مردم شد و چون از هر ورشی برای حفظ منافع مردم استفاده می کرد دوران خوبی به لحاظ مادی و امنیتی برای مردم داشت . اما در مقابل حضرت علی حاضر به انجام هر کاری برای انجام امور کشور داری نبود و حفظ عدالت و رعایت اخلاق برایش مهمتر از هر چیزی بود و هیچ مصلحت اندیشی نداشت.
در نتیجه اگر کسی حکومت را بخواهد تا با استفاده از آن امور مردم را به هر روشی تدبیر کند قطعا باید حتی به طور نسبی هم که شده از اخلاق دور شود وگرنه رعایت اخلاق او را در مقابل رقبا ناکام می گذارد . پس جایگاه اخلاق و تعلیم آن در میان مردم است که اگر مردم خوب باشند آن موقع تمام کسانی که در راس امور هستند مجبورا در انجام امور اداره کشور از کمترین انحرافات اخلاقی استفاده کنند و فقط بصورت نسبی از سیاستهایی که قابل قبول برای مردم باشد استفاده کنند .
برای آقا سیاوش عزیز!
دوست عزیز!حرف من به نسبت بین دین و مذهب برمیگردد که عنوان کرده اید.در دید شما دین بار ارزشی مثبت و مذ هب بار ارزشی منفی دارد.نظر شما و برخی دوستان دیگر ظاهرا این است که مذاهب چیز زائد و مضری هستند که دین را هم آلوده ی خرافات و جنگ و تعصب کرده اند و احتمالا برای پالایش دین باید از بین بروند.
نمیدانم مقصود واقعی شما از مذهب چیست؟و مرز این آن با دین در کجاست؟ولی اگر منظورتان مجموعه ی آیین ها و مناسک و مراسم و فروع دین است که گرد اصول دین تنیده شده است٬ باید بگویم پیدایش این مذاهب محصول «اجتماعی»بودن دین است.در واقع وقتی عقیده ای اجتماعی میشود ناگزیر است که برای خودش دم و دستگاه درست کند و آیین بسازد تا در سایه آن آیین ها «وحدت اجتماعی» آن عقیده را تقویت کند. این خاصیت هر امری است که قصد وحدت اجتماعی را داشته باشد. بخاطر همین مذاهب حتی رنگ جغرافیایی و محلی هم بخود میگیرند. حتی «بی دینان» از زمانی که خواستند تا تشکیلات اجتماعی برای خودشان بسازند٬ناگزیر شدند گِرد همان عقیده ی آتئیستی خود مذهب و آیین بسازند.مثلا جایی میخواندم که سالانه در یک زمان خاص در یکی از شهرهای استرالیا جمع میشوند و انجیل آتش میزنند و همگی با لباس خاص (بهتر است بگوییم بی لباسی خاص) میزنند و میرقصند و ....در واقع تازه میخواهند بعد از آیین حج که قدمتی ۳۰۰۰ساله در ادیان ابراهیمی دارد٬برای خودشان حجی بسازند!!! حتی یکی از از بزرگان آتئیسم پیشنهاد داده بود تا کلیسایی برای خودشان بسازند!!!
مقصود من این بود که اگر هم فرض بگیریم مذاهب مضر باشند٬این مذاهب به قیمت غیر اجتماعی و شخصی کردن محض دین است که از بین میروند(اگر چنین چیزی اصلا ممکن باشد) ولی راه ساده تری هم هست. میتوان به جای تبلیغ بی اعتباری مذهب٬این موضوع را شناساند که مذاهب در واقع پوسته ی دین اند٬ خودشان هدف نیستند بلکه وسیله اند برای آموزه های دینی. و اهمیت دادن به آنها و بدل شدن این فروع به اصول است که خطرناک است نه نفس وجود آنها.
نکاتی که در این بحث برام جالب بودن سعی کردم جدا کنم ولی در کل حرف دلم آقاسیاوش زدن.
"" و اینجاست که کلی سوال به ذهن آدم می رسه...
و فکر کنم مهم ترین سوال این باشه که آیا در این جهانی که درش هستیم با قوانین و نظم های خاص خودش، برای کمال یک جامعه ،
می شه سیاستی رو نوشت که به طور کلی از دین جدا باشه
ولو برای ملتی که دیندار نباشن؟ "" yazreh
"" پیشتر دانست, انهایی که حتی از قید تن نیز رها شده اند, چطور میشود چنین انسانی یک سیاستمدار شود؟ همانطور که میدانید سیاستمداران ناچارند در جایی دروغ بگویند , نا حق را بر حق ترجیح دهند تا که اکثریت.."" در حال تغییر
""اگر همانگونه که من معتقدم دین را اخلاق و انسانیت تعریف کنیم چرا نباید با سیاست یکی باشد ؟ یعنی چرا نباید در سیاست : اخلاقیات و انسانیت رعایت شود ؟ نمونه های زیر کسانی هستند که تا حدود زیادی ( البته با نگاه رئالیستی و نه ایده آلیستی ) به این مهم عمل کردند : "" siawash110
""و به عنوان آخرین کلام . . . چرا اصرار دارید ما حتما با هم مخالفت داشته باشیم . . . بحث و گفتگوی درست آن است که نقطه نظرات به یکدیگر نزدیک شود و نه اینکه اختلافات عمیق تر و حاد تر شود "" siawash110
"" من بر سر عقیده خود هستم که نمیتوان دین را با سیاست تلفیق کرد , دلیلش هم سادست,برای انکه به ملکوت راه یافت,ابتدا باید سبک بود از دنیا , تا بتوان پرواز کرد, به معنای درگیر دنیا نبودن, حتی افکار جاه طلبی دنیا انسان را زمین گیر میکند و
-
سیاست یعنی زمین را به اسمان ارجحیت بخشیدن, و برایم جالب است , کسانی را نام میبرید که تنها از بازگشت دوباره به قدرت سر باز زدند.یا میپذیرید که نمیتوان سیاست را با دین ادغام کرد یا این بحث را ..."" در حال تغییر
"" نیازی نیست کسی پرچم دین را ( خواه با نیت خوب . . . خواه با نیرنگ ) بلند کند و ریش بگذارد و تسبیح به دست بگیرد و لباس کاهنان مذهب را بپوشد و صبح تا شب دم از دین بزند تا ما بر این مبنا بگوییم فلانی دین را با سیاست قاطی کرد و به مردم کلک زد پس از این به بعد نباید دین را با سیاست قاطی کرد . . . بله در این مثال خاص من هم با شما همصدا هستم و در چنین حالتی صدباره باید سیاست را از دین جدا کرد . . . . این ادا اطوارها متعلق به مذهب است و نه دین و کار آدم های مذهبی است و نه آدم های متدین .. "".siawash110
به امید عاقبت بخیری هممون.
در پاسخ به آقای مجید مجیدی:
بکار بردن اخلاق در سیاست نیکوست ، اما دشواری در این است مذهب باوری دگماتیک است و گاهی ویژگی های غیر اخلاقی در مذهب ها هستند که شایسته نیست تا آنها را در جامعه بکار برد ، برای نمونه :
مذهب هایی هستند که در آنها !! برده داری و خرید و فروش آدمها رواست یا خرید و فروش و ارث اسلحه و یاآیین قربانی کردن میلیونها جانور بیگناه (گوسفند ) ، و بسیاری دیگرکه با اخلاق انسانی که در نهاد ما بطور خدادادی هست در ستیز است،
من کاملا باحرفهای اقای دبیزاده موافقم مگرمادراسلام سنگسارنداریم
حضرت علی می فرمایند : کتاب بوستان حکماست
و واقعا جای تاسف است که چنین اندیشه های پلشت و چندش آوری در چنین فضایی به منصه ظهور می رسد . . . خدانگهدار ما را به خیر و شما را به سلامت . . .
فقط دلم برای شب اول قبر شما خیلی می سوزد که در آن لحظات پرده از چشمان شما کنار می رود و متوجه حقیقت مي شوید که البته آن زمان برای پشیمانی خیلی دیر است . . .
اگر وظيفه و هدف شما بستن در دهان ما بود : تبريك . . . . موفق شديد . . .
سیاوش : "هر تصمیم حاکم که با منافع بشری گره بخورد یک تصمیم سیاسی و اخلاقیست حتی اگر به ظاهر غیر اخلاقی و یا غیر سیاسی باشد"
با این تعریف یعنی برای منفعت بشری دست به هرکاری زدن جایز است !!!! جالبه شما سیاسی کاری را تعریف به اخلاق کرده اید !! نه سیاستی که در آن اخلاق باشد .
در مورد جدایی دین از سیاست من نظرم را گفتم و با سیاوش در این رابطه مناظره ایی خصوصی داشتم و حرفی باقی نمانده است اما در مورد داستان حضرت یوسف چیزی گفته شد که شاید باعث شبهه و انحراف شود لذا لازم دانسته که مطلبی در این خصوص بنویسم . اینگونه که از نوشته سیاوش برمی آید این است که برای پیشبرد اهدف می توان کارهای غیر اخلاقی انجام داد مثل پاپوش درست کردن . ولی در گفته های خود ایشان اشاره شده کاری به ظاهر غیر اخلاقی یعنی اولا کاری غیر اخلاقی صورت نگرفته ثانیا علت آن آموزش و نشان دادن کارهای زشت به برادرانش مثل تهمت زدن . دروغ گویی و استفاده ازروشهای غیر اخلاقی برای رسیدن به اهداف ( همان سیاسی کاری ) است . حضرت یوسف برادرش را نگه داشت تا به برادرانش بفهماند چقدر تهمت زدند زشت است زیرا قبلا به مادر او تهمت دزدی زده بودند . چقدر دروغ گویی زشت و ناپسند است .چرا که به دروغ گفتند یوسف را گرگ خورد . چقدر توطئه و نقشه کشی و استفاده از هر روش برای رسیدن به اهداف ( سیاسی کاری ) زشت است زیرا برای محبوب شدن نزد پدرشان نقشه دزیدن او را کشیدن . در نتیجه روش یوسف جوازی برای انجام کارهای غیر اخلاقی نیست بلکه روش او فقط برای آموزش و نشان دادن زشتی کارهای غیر اخلاقی آنها بوده است . در داستان یوسف به اشتباه نقل شده که یوسف برای نگه داشتن برادرش نزد خود این نیرنگ را بکار برد در حالی که یوسف با اینکار فقط بخاطر دوسداشتن برادرانش می خواست آنها را از گمراهی و انحراف نجات دهد . اصل اینکار نگه داشتن برادرش نبود بلکه درسی بود که باید با توجه به رسالت پیامبریش می داد .
هر تصمیم حاکم که با منافع بشری گره بخورد یک تصمیم سیاسی و اخلاقیست حتی اگر به ظاهر غیر اخلاقی و یا غیر سیاسی باشد . و هر تصمیم حاکم که با منافع نژاد یا ملیت خاص یا مکتب و عقیده و مذهب خاص یا طبقه ای خاص ، گربه بخورد یک تصمیم غیر سیاسی (‌در معنای درست آن ) و شیطانیست حتی اگر به ظاهر اخلاقی باشد . ( مانند صداقت که برای بی بی سی تاکتیک شده است ) اگر تا کنون تعریف دیگری از سیاست شده آن تعریف غلط بوده زیرا آن تعریف بر مبنای مشاهدات از سیاسی کاری های غالب بوده و نه تعریف صحیح از آن اخلاق سیاسی انسان محوری که چون حق است ( ولی اندک ) می رود تا کف باطل را کنار زده و در جواع بشری به منصه ظهور برسد
معنی صحیح و درست یک کلمه آن است که در دراز مدت به ثبوت می رسد و نه برداشت سطحی و زودگذری که عموم عوام الناس از آن دارند . . .
شکست و رسوایی مفتضحانه و طرد شدن از جامعه بشری همانگونه که تاریخ هم نشان داده مختص استبداد و خفقان است و کسانی که تحمل شنیدن حرف حق را ندارند . ضمنا تاریخ بشر ثابت کرده هر آنچه نتواند با شرایط زمانی و مکانی منطبق شود نابود می شود حتی اگر به بزرگی دایناسورها باشد :D به قول خداوند در قرآن کریم : باطل چون کف است و گرچه ممکن است مدتی روی کار باشد ولی بالاخره این حق است که بالا می آید و باطل را کنار می زند . . . در مورد اکثریت نیز خدا را شکر قرآن تکلیفش را روشن کرده : اکثرهم لا یعقلون !‌
و اما بحث اصلی خودمان :
واژه ها در علوم انسانی عموما مفاهیمی انتزاعی هستند که با مشاهدات عینی ( مکرر ) در هم آمیخته شده و در افکار عمومی مردم - به درست یا غلط - تعریف و ترسیم می شوند .
البته این تعریف و برداشت عمومی نمی تواند دلیل صحت آن تعریف باشد . مذهبیون ،‌تفکیک دین از مذهب را قبول نداشته و حتی هر کسی مذهب خودش را آخرین ورژن و بهترین نسخه نهایی از دین می داند !‌ یک توحید ناب و عالی !‌
و این در حالیست که تمام مذاهب جهان (‌بدون حتی یک استثناء ) در عقیده و عمل در تضاد کامل با دین بوده و شرک مجسم هستند . و در نهایت از آنها همیشه جنگ و جدال و کینه توزی و خرافات و انسان پرستی خارج شده که همگی مخالف روح توحید می باشد .
پس مذهب ( علیرغم تعریف و برداشت اکثریت مردم ) دین نیست بلکه اتفاقا ضد دین است . سیاست مورد نظر و تعریف شما نیز سیاست ( یعنی تدبیر امورات و منافع جامعه ) نیست بلکه در نهایت کاملا ضد منافع جمع بوده و ضد سیاست است .
تعریف واقعی و درست سیاست ( که در دراز مدت به نفع جامعه است ) همان سیاستی است که با اخلاق توام است . علت شکست چنین سیاستهایی نیز نه ناکارآمدی آن سیاست بلکه دقیقا همین طرز تفکر و برداشت و معنی غلطی است که متاسفانه اکثریت مردم از سیاست دارند و آنرا مترادف با حقه بازی برای کسب منافع می دانند !‌
اسلام و سیاست
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک