داستانهای قرآن کریم
نویسنده:
امیرحسین خنجی
امتیاز دهید
داستان آفرینش جهان
داستان آفرینش باباآدم
داستان هابیل و قابیل
داستان نوح
داستان ابراهیم
داستان لوط
داستان شعیب
داستان عاد و ثمود
داستان یوسف
داستان تولد موسا و مَرد شدنش
داستان موسا و خضر
داستان موسا و فرعون
داستان موسا و بنیاسرائیل
داستان داوود
داستان سلیمان
داستان شهر سبا
داستان ذوالقرنین
داستانِ اصحاب کهف
داستان عیسا مسیح
داستان ساعه و قیامت
ترجمۀ بی تفسیر از آیات قرآن
بیشتر
داستان آفرینش باباآدم
داستان هابیل و قابیل
داستان نوح
داستان ابراهیم
داستان لوط
داستان شعیب
داستان عاد و ثمود
داستان یوسف
داستان تولد موسا و مَرد شدنش
داستان موسا و خضر
داستان موسا و فرعون
داستان موسا و بنیاسرائیل
داستان داوود
داستان سلیمان
داستان شهر سبا
داستان ذوالقرنین
داستانِ اصحاب کهف
داستان عیسا مسیح
داستان ساعه و قیامت
ترجمۀ بی تفسیر از آیات قرآن
آپلود شده توسط:
hamid
1386/10/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی داستانهای قرآن کریم
دیدید؟؟؟باز دوباره معنی قران را در اینجا تفسیر کردید
[/quote]
البته که چنین کردم و البته که هر متن ادبی نیازمند تفسیر و تبیین است. مگر بنده گفته ام که تفسیر نباید باشد یا جمع بندی دیگری با حضرتعالی در این زمینه داشته ام؟ آنچه هست این است که قرآن را باید با خود قرآن تفسیر کرد. نکته ای را لازم می دانم جهت آگاهی شما و سایر عزیزان عرض کنم.
تفسیر به رای آن است که مفسر، نظر شخصی خود را دخالت دهد. تفسیر قرآن به قرآن این است که آیات را با دیگر آیات بررسی کرد و به جمع بندی رسید. وقتی آیات قرآن امکان تفهیم یکدیگر را دارند، چرا از آنها استفاده نکنیم؟ نه تنها قرآن که هر متن ادبی دیگری نیز نیازمند تفسیر است.
اینکه عدد بصورت کثرت بکار می رود هم نیازمند تفسیر است و نمونه ای از زبان فارسی هم تقدیم کردم. مثال ها در همین زبان فارسی فراوانند.
اما حرف شما در این زمینه که نباید تفسیری بطور مطلق در کار باشد، سخن تازه ای نیست. حدود 7 قرن پیش شیخ الاسلام ابن تیمیه که پایه ریزی مکتب سلفی را انجام داد همین برداشت را داشت و امروز نیز حنبلی های سلفی مسلک چنین عقایدی دارند. برای الله تعالی دست و پا قائل هستند و او را نشسته بر تخت می دانند. ضمن احترام به شما-گمان نمی کنم در چنین برداشت متحجرانه ای، جز حضرتعالی توانسته باشند فرد دیگری از مخالفین را با خود همسو کنند.
دیدید؟؟؟باز دوباره معنی قران را در اینجا تفسیر کردید و معنیش را تغییر دادید!!در ترجمه به صراحت گفته شد هزار سال ولی شما الان میگویید منظور از هزار سال چیز دیگریست!!همین تفاسیر را میتوان برای هر کتابی کرد.مثلا میتوان با همین تفسیر بر اشتباهات کتب شینتو و بودا هم لاپوشانی کرد و گفت که کتب مقدس بودا و شینتو منظورشان فلان بود و بهمان و اشتباهی نبوده در کتاب انها!!!خودتان ابتدا میگویید هزارسال و بعد دوباره همان هزار سال را هم نمیپذیرید و تفسیر به رآی کرده و میگویید منطور چیز دیگریست در حالیکه هر انسانی که تا کلاس دوم هم درس خوانده باشد متوجه می شود که منظور در این آیه دقیقا هزار سال است....اینکه شما هی معانی را عوض میکنید کار خوبی نیست.بگزارید قرآن را با همان معانی واقعی و بدون تحریفش بپذیریم.اگر قرار بود منظور خداوند در اینجا هزاران سال باشد و نه هزارسال ان وقت خدا نمیگفت هزار سال و به جایش میگفت هزاران سال..!!!نعوذبالله شما مفسرین نوگرا کلام خدا را هم قبول ندارید.
خود قران گفته این کتاب را به زبان ساده نوشتیم تا همه آن را بفهمند.پس نیازی به تفسیر ندارد.
تا زمانی که شما معانی آیات را تفسیر به رای میکنید و تحریف و تغییر میدهید بنده نیازی نمیبینم بحث را با شما دوست فرهیخته ادامه بدهم.
هر زمانی قبول کردید که معانی قران را باید عینا بیاوریم و به نفع خودمان تفسیر و تحریف و هجو و کم و زیاد نکنیم(همان کاری که اقای امیرحسین خنجی در ترجمه ی کتابهایشان کردند)،در ان صورت بنده بحث را با شما ادامه خواهم داد.در غیر اینصورت مزاخمتان نمیشوم.
شب و روزتان خوش
بنده اما تفسیر به رای نکردم. تفسیر به رای آن است که از نزد خودم سخنی بیان کنم نه آنکه آیه ای دیگر را در کنار آیه مذکور قرار دهم. این را تفسیر قرآن به قرآن می نامند که یکی از مناهج تفسیری ست.
اما برداشتی که حضرتعالی از واژه "هزار" کرده اید، نشان دهنده خطا در برداشت است. اعداد بعضاً نماد کثرت هستند و به قرینه معنوی قابل درک و برداشت هستند.
مثال 1.............لیله القدر خیر من الف شهر-3 قدر...........شب قدر از هزار ماه بهتر است.................. این بدین معنی نیست که شب قدر از هزار و یک ماه برتر نیست. بلکه به این معناست که از ماه های زیادی برتر است. چه یک ماه، چه ده ماه، چه صد ماه، چه هزار ماه، چه ده هزار ماه و چه صد هزار ماه.
مثال 2............اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ-80 توبه................برای آنان چه آمرزش بخواهی چه نخواهی، اگر برای آنان هفتاد بار هم آمرزش بخواهی، خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزید..............صد البته با هفتاد و یکبار هم آمرزیده نمی شوند.
در زبان فارسی هم چنین است؟ بله.
1-هزار بار پیاده طواف کعبه کنی..... قبول حق نشود گر دلی بیازاری-دیوان شمس-غزل 3104..................با هزار و یکبار هم قبول نمی شود.
2-من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه........صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه-دیوان شمس-غزل 2309............الزاماً صد بار نگفته است. ممکن است حتی دو یا سه بار گفته باشد.
پس
دانستیم که عدد در قرآن نماد کثرت می تواند باشد و این از فحوای کلام قابل درک است. هزار سال به معنای سال های زیادی است و نه الزاماً هزار سال خورشیدی یا قمری!
در نتیجه
آفرینش زمین در شش روز به معنای شش زمان طولانی ست.
این مسائل نیازمند آشنایی حداقلی با زبان عربی و حتی فارسی ست. می توانید از دوست "عرب زبان ساکن در عربستان سعودی که دارای دکترای زبان ادبیات عربی قدیم قرانی و مصری هست" نیز کسب اطلاع کنید. قطعاً همین را خواهند گفت.
در پایان نیز خواهشمندم نقدهای یازده گانه را بررسی بفرمایید. والسلام
۱- سوره: ۷ , آیه: ۵۴
در حقیقت پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهاندارى] استیلا یافت روز را به شب که شتابان آن را مى طلبد مىپوشاند و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شدهاند [پدید آورد] آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدایى است پروردگار جهانیان
۲- سوره: ۲۵ , آیه: ۵۹
همان کسى که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش روز آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت رحمتگر عام [اوست] در باره وى از خبرهاى بپرس [که مىداند]
منظور من از اوردن این یوم در دفاغ از معانی واقعی قران هست.منظور بنده این است شمایی که یوم یعنی 6 روز را گاهی هزارسال که در مجموع میشود 6 هزاترسال که باز اشتباه است مدت خلقت زمین بیشتر از این ها بود . حتی گاهی 6 دوره هم معنی میکنید که خب این ها معنی یوم را نمیدهد در قرآن منظور از یوم روز است اگرچه یوم معانی دیگری دارد.حال که از این بگذریم منظور بنده در دفلاع از قران این بود که از آنجایی که علم وحی منزل نیست و ممکن است هرلحظه علم تغییر کند و نظرش عوض شود حال پرسش من از شما این است.من در دفاع از قران میگویم شما فرض بفرمایید مثلا 200 سال بعد دانشمندان به این نتیجه رسیدند که زمین و آسمان در همان 6 روز آفریده شد (هیچ چیزی از دست پروردگار خارج و غیر ممکن نیست)..آن وقت گناه ترجمه ی اشتباه یوم به دوره در قران بر گردن چه کسی خواهد بود که 200 سال ترجمه ی یوم را با علم 200 سال پیش به دوره یا هزار سال ترجمه کرده اند در حالیکه فهمیده شد زمین واقعا در همان 6 روز معمولی (هر روز 24 ساعت) خلق شده است؟؟منظور بنده این بود....
به این علت میگویم نباید معانی قرآن درا تحریف کنیم و چون علم روز میگوید زمین و اسمان ها در 13 میلیارد سال خلق شده اند پس ما هم قبول کنیم و بگوییم بله پس ما هم معنی یوم در قران که بریا 1000 سال همان روز 24 ساعت ترجمه میشد را اول به هزار سال برای هر روز و بعد که معلوم شد خلقت زمین بیش از 6 هزار سال بود و ایندفعه به دوره تعبیر و تفسیر و معنی کنیم.....اخذر شما از کجا میدانید این خلقت 13 میلیارد سال درست باشد که معنی یوم رو کرده اید دوره یا هزار سال؟؟؟علم انعطاف پذیر است و علم خطای خود را میپذیرد و نمیگوید حتما درست میگوید..خدا را چه دیدید شاید 200 سال بعد معلوم شود زمین واقعا در همان 6 روزی که هر روزش 24 ساعت بوده خلق شده.!!1خب ان وقت گناه ترجمه های اشتباه یوم به گردن چه کسی خواهد بود؟چه اصراری دارید که معانی قرآن را با توجه به علم زمان حیات خودمان تفسیر و ترجمه کنیم؟شما از کجا میدانید کهخلقت 6 روز زمین حتما و حتما اشتباه است که معنی آن را به 6 هزار سال و بعدها به 6 دوره تبدیل میکنید؟استغفرالله
من در دفاع از قرآن این حرفم را میزنم.من میگویم صرفا به خاطر چیزی که علم روز که خطاپذیر هم هست میگوید،ما تفسیر به رای نکنیم و معانی قرآن را با علم روز تغییر ندهیم.من این کار را خوب نمیبینم و بار گناه در ان میبینم به همین خاطر من اصرار دارم که ترجمه ی قرانی امیرحسین خنجی بهترین ترجمه هست چون ایشان تفسیر به رای نمیکنند و معانی قران را با علم روز که انعطاف پذیر هست و هرلحطه ممکن است این علم بطلان شود و اشتباه تشخیص داده شود نمیسنجند بلکه به همان طریقی که معانی قران به عربی هست ایشان ترجمه کرده اند. شما میتوانید حرف من را نپذیرید.اصراری نیست ولی من ترجمه تحریفی نمیخوانم.
پاینده باشید.من دیگر اصراری به ادامه بحث نمیبینم.سپاس از شما
1- منتظر بیان نظرات حضرتعالی پیرامون 11 مورد از نقدهای بنده به کتاب مذکور هستم. البته این همه نقدها نیست. بیشتر از صفحه 106 را نخوانده ام.
2-بنده هم همچون شما، یوم را به معنای روز می گیرم. اما کدام روز؟ روز در نزد انسان ها؟ یا روز در نزد خدای تعالی؟
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ-5 السجده
امور را از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم می کند، سپس در روزی که اندازه آن به شمارش شما هزار سال است به سوی او بالا می رود-ترجمه انصاریان
3-ترجیح می دهم سخن گفتن در مورد مسائل دیگری که بیان فرمودید (همبستری زورکی-خرید و فروش و کنیز کردن زن بی دین- کتک زدن زنان و غیرو) را پس از دریافت پاسخ حضرتعالی -که بی صبرانه منتظر آن هستم-به موارد یازده گانه ای که عرض کردم، تقدیم کنم.
یا به عنوان مثال کافیست فقط نگاهی گذرا به ترجمه فارسی معنی ایه 24 سوره نسا بفرمایید.در 90 درصد ترجمه های قرانی چنان ترجمه ی این آیه را مترجمین عزیز تغییر و تحریف کرده اند که اگر یک شخصی عربی نداند،به هیچ وجه متوجه اصل معنی این آیه نمیشود (مجوز همبستری زورکی مردان مسلمان با این زن نگون بخت بیگناه و به کنیزگیری و خرید و فروش و کنیز کردن زن بی دین اگرچه این زن راضی به این کار نباشد و شوهر داشته باشد و شوهرش هم توسط مسلمانان اسیر شده باشد و در کنار همسرش باشد).و یا به عنوان نمونه در ایه 34 سوره نسا گفته میشود که اگر زنتان به حرفتان گوش نکرد او را بزنید!حتی در 90 درصد ترجمه ها این کلمه ی بزنید را مترجمین به عمد حذف کرده اند تا مبادا خواننده ی قرآن با خواندن آن شبهه یی در دلش وارد شود...از این دست تحریفات و تغییر عمدی معانی قرآن در تمام کتب ترجمه ی قران کریم داخلی زیاد است و دیده میشود...ولی جناب خنجی تحریفی نکرده است.البته داخل پرانتز این را هم بگویم که نعوذبالله هیچ ایرادی در خود قرآن نیست بنده در مورد مترجمین قرآن صحبت میکنم و نه خود قرآن کریم.بنده خودم به شخصه چیزی که تحریف سانسور و یا کم و زیاد در معنی ان بشود رو نمیخوانم و ترجیح میدم آن کتاب را به زبان خود کتاب بخوانم تا اینکه سرم کلاه رود و یه نسخه ی ترجمه ی تحریف شدهد و سانسور شده از آن بخوانم.دوست عزیز زمانه عوض شده است.دیگر حتی بچه ی 10 ساله دسترسی به اینترنت و منابع فراوان تحقیقی دارد.دیگر اکثر ایرانیان زبان عربی و انگلیسی بلد هستند.برای عده ای زمانه ی بدیست.
امیر حسین خنجی انسانی صادق و راستگویی بود و چون از راه نگارش کتاب هایش درآمدی هم نداشت فلذا مجبور به تحریف و یا هجو و کم و زیاد معانی در قران نبود.
این معانی که شما گقتید و ادعا کردید جناب خنجی اشتباه ترجمه کرده اند مصداق همان سخنی است که قبلا گفتم.ایشان معانی را اشتباه ترجمه نکرده اند.اتفاقا ایشان دقیقا اصل معانی را ترجمه کرده اند بدون کم و کاست و بنده در صحبت با چند عرب زبان صحت ترجمه ی صحیح این کتاب خنجی را گرفتم (شما یا دوستان شما که نمیتوانند عربی قرانی را به اندازه ی یک عرب زبان ساکن در عربستان سعودی که دارای دکترای زبان ادبیات عربی قدیم قرانی و مصری هست بدانید) ولی از آنجایی که شما دوست عزیز با ترجمه ی قران های دیگر موجود که دارای هجو و کم و زیاد و جهت گیری های خاصی برای لاپوشانی برخی معانی هستند،برخورد داشته و همیشه آن ها راخوانده اید،فلذا طبیعیست که ذهن شما با ان ترجمه ها انس و الفت گرفته چون ده ها سال است با آن ترجمه ها نشست و برخاست دارید و نه ترجمه ی درست و بدون هجویات و کم و زیاد و تحریفی همانند ترجمه جناب خنجی......
1-مترجم محترم در صفحه پانزدهم و در داستان آفرینش آدم، علیرغم اینکه در جلد کتاب، نوشته است که ترجمه ای بدون تفسیر ارائه می کند، ولی در ترجمه آیه "انی جاعل فی الارض خلیفهً" در کنار ترجمه، به تفسیر پرداخته و در پرانتزی نوشته است که "من بر آن استم که در زمین یک جانشینی (را برای خودم) بسازم.
حال آنکه خدا خود بر روی زمین هست و نیازی به جانشین ندارد. آیه نمی گوید "انی جاعل فی الارض خلیفتی" من بر آن هستم که در زمین جانشینی برای خودم قرار دهم. بلکه بصورت نکره آمده که یک جانشینی قرار دهم. فلذا تفسیر مترجم محترم-علیرغم اینکه بنا نبود تفسیر کنند- در عبارت داخل پرانتز که انسان، جانشین خدا بر روی زمین است، نادرست است. خدای حی و حاضر، نیاز به جانشین ندارد.
2-در صفحه 21 "قال اهبطوا" را چنین نوشته اند که: گفت از آن (از آسمان) فرود شوید.
حال آنکه آدم و حوا بنا بر همین ترجمه و بدرستی در جنت یعنی باغستان بودند و در آسمان نبودند. ترجمه مناسب این است که از آن (از باغستان) خارج شوید.
3-در همان صفحه "فتاب علیه" را ترجمه کرده اند که : بر دست او (بر دست الله) توبه کرد.
من نمی توانم واژه "دست" را در اینجا بیابم. کسی یافته؟
4-در صفحه 22 در ترجمه "قلنا اهبطوا منها جمیعا" نوشته اند که : گفتیم همگی از آن فرود شوید.
هبوط معنای رفتن می دهد و می تواند هم معنای وارد شدن و هم خارج شدن و هم فرود آمدن بدهد. اما وقتی از باغستان صحبت می شود، "خارج شدن" ترجمه صحیح است نه فرود آمدن!
5-در صفحه 23 "لا یفتننکم" را نوشته اند که : مبادا شما را از دین بیرون ببرد.
لا یفتننکم یعنی به فتنه نیندازد.
6-در صفحه 31 در زیر نویس، مترجم محترم متوجه نکته ای تازه در قرآن شده اند. قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیرصالح. در ترجمه که : ای نوح او از خانواده تو نیست. او کرداری ناشایست است.
در زیرنویس نوشته اند: زن نوح بی ایمان بود و به نوح خیانت می کرد. پسر نوح هم حرام زاده بود و نوح خبر نداشت که حرام زاده است، و امروز الله به او خبر داد و گفت که این حرام زاده و از تو بیگانه است و ما او را غرق خواهیم کرد.
جالب است که در آیه می گوید که کنعان پسر نوح، کرداری ناشایست است ولی مترجم محترم، چنین برداشت می کند که پس لابد حرامزاده است. عمل غیرصالح بودن با حاصل عمل غیرصالح بودن متفاوت است.
7-تنها به زیرنویس صفحه 50 مراجعه کنید.
8-در صفحه 54 در ترجمه "فذلکن الذی لمتتنی فیه" آورده است : همین است آنکه مرا درباره اش نکوهیدید
جالب است که "ذلک" که اشاره به دور است را "همین" ترجمه کرده اند. در حالی که ذلک وقتی برای اشاره به نزدیک بکار رود، باید طوری ترجمه شود که مبین بزرگی و عظمت باشد. یعنی باید نوشته شود "این فرد فرشته روی ارجمند، کسی ست که مرا در او سرزنش کردید."
9-زیر نویس دوم صفحه 94
10-در صفحه 95 اثر رسول را جای پای فرشته تفسیر فرموده
11-در صفحه 102، نویسنده، قرآن کریم را به ریشخند می گیرد که پرندگان سلیمان از اورشلیم تا یمن را در چند ساعت طی می کنند و با عبور از فراز یک شهر، از امور ریز و درشت آن با خبر می شوند.
چند نکته در این شیرین زبانی ایشان قابل توجه است.
الف-از کجا سبا را در یمن گرفته اند؟
ب-از کجا دانستند که پرندگان سلیمان فاصله تا سبا را طی "چند ساعت" رفته اند؟ در آیات که سخنی از فاصله زمانی نرفته بود.
ج-از کجا دانستند که هدهد با عبور از فراز شهر، به امور عبادی ایشان پی برد؟
د-این اندازه تورات نخوانده اند که بدانند که هدهد، همان هدد دارمی است که تربیت پرندگان نامه بر را به عهده داشت؟
این ها تنها مشت نمونه خروار از این قبیل مترجمین است. خوانندگان در صورت تمایل به فهم معنای کلمات قرآن یا به کتاب "قاموس القرآن" قرشی مراجعه کنند و یا "مفردات" راغب اصفهانی
ادعاهایی ست که بر این فرض استوار است که "سیستم حاکم" بدنبال تحریف معانی قرآن است. چگونه کسی می تواند "ترجمه های فراوانی" از قرآن کریم به فارسی دیده باشد ولی تفاوت آن ها را با وجود "سیستم حاکم" ندیده باشد؟ اگر این "سیستم حاکم" بدنبال یک قرائت شناخته شده از قرآن بود، چرا اجازه داده که ترجمه های متفاوتی از قرآن منتشر شوند؟ و این سوء ظن از کجا ناشی می شود؟
از قضا توهینی هم به مترجمین محترم قرآن شده است که گویا ایشان "نیاز"ی به تحریف معانی قرآن داشتند تا ارتزاق کنند. و اندکی هم از احتمال داده نمی شود که شاید نظرشان با یکدیگر متفاوت بود. متاسفانه برای این روحیه، سخنی نمی توان گفت.
در صحبتی که با چند تن از دوستان عرب زبانم در کشورهای خلیج فارس در حین تمرین زبان انگلیسی مخصوصا از پارتنرهای زبان انگلیسی از کشورهای عربستان سعودی و مصر از طریق اسکایپ داشتم، هم این کتاب و هم بیش از 10 ترجمه از مترجمان دیگر ایرانی از قرآن را با آن ها چک کردیم و این عرب زبان ها به تمام سایر ترجمه ها ایراداتی گرفتند به جز این کتاب و این کتاب را تایید صددرصد کردند.