داستانهای قرآن کریم
نویسنده:
امیرحسین خنجی
امتیاز دهید
داستان آفرینش جهان
داستان آفرینش باباآدم
داستان هابیل و قابیل
داستان نوح
داستان ابراهیم
داستان لوط
داستان شعیب
داستان عاد و ثمود
داستان یوسف
داستان تولد موسا و مَرد شدنش
داستان موسا و خضر
داستان موسا و فرعون
داستان موسا و بنیاسرائیل
داستان داوود
داستان سلیمان
داستان شهر سبا
داستان ذوالقرنین
داستانِ اصحاب کهف
داستان عیسا مسیح
داستان ساعه و قیامت
ترجمۀ بی تفسیر از آیات قرآن
بیشتر
داستان آفرینش باباآدم
داستان هابیل و قابیل
داستان نوح
داستان ابراهیم
داستان لوط
داستان شعیب
داستان عاد و ثمود
داستان یوسف
داستان تولد موسا و مَرد شدنش
داستان موسا و خضر
داستان موسا و فرعون
داستان موسا و بنیاسرائیل
داستان داوود
داستان سلیمان
داستان شهر سبا
داستان ذوالقرنین
داستانِ اصحاب کهف
داستان عیسا مسیح
داستان ساعه و قیامت
ترجمۀ بی تفسیر از آیات قرآن
آپلود شده توسط:
hamid
1386/10/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی داستانهای قرآن کریم
نحن ابناء الدلیل ، نمیل علی یمیل
ما فرزندان و یاران استدلالیم هر کجا عقل و منطق و حق باشد ما نیز همانجا هستیم
1-هر مسلمانزاده ای در ایران مسلمان نیست.
2-حاکمان ایران فاسقند و در نتیجه فاقد صلاحیت برای اجرای کلمه الله هستند.
3-تفسیر برتری وجود ندارد یا حداقل نباید تفسیری را برتر دانست.
4-جبر در پوشش ناپسند است چه بر له آن (جمهوری اسلامی) و چه علیه آن (پهلوی اول)
5-چیزی به نام عرف رسمیت دارد.
6-پروار کردن دستگاه دینی جهت صدور فتوا ناصحیح است.
7-انحصار فرهنگی بد است.
8-به ظاهر قرآن نباید نگریست.
9-قرآن کتاب احکام یا کتاب احکام صرف نیست.
10-قرآن نمی تواند مبنای ایدئولوژیک باشد.
پاسخ 1- صد البته هر مسلمان زاده ای در ایران مسلمان نیست. عرض بنده در خصوص اجبار حجاب، در شرایطی صدق می کند که اکثریت جامعه مسلمان باشند. وقتی اکثریت جامعه خود را مسلمان بدانند باید قوانین اسلامی اعمال گردد. این مثال را جای دیگری هم زده ام. مثلا در جوامعی که اکثریت مردم آن سکولار و کافر هستند و حکم اعدام لغو شده است، شما نمی توانید بگویید چون فرزند من به قتل رسید و من مسلمانم، قاتل را بدهید تا قصاص کنم. همه جای دنیا قوانین را منحصر به افراد نمی کنند و نظر قاطبه جامعه اجرا می شود. به همین ترتیب، یک نفر هم نمی تواند (و نباید هم بتواند) در جامعه ای که اکثریت مسلمان هستند و قوانین اسلامی در آن اجرا می شود، بگوید من چون کافرم، نمی خواهم این قانون را پیاده کنم. فلذا اجبار قوانین اکثریتی در همه جای عالم رواج دارد.
پاسخ 2-من در اینکه فاسق هستند صحبتی ندارم. کمابیش و در خصوص بخش زیادی از ایشان (نه همه) با شما هم عقیده هستم. ولی با وجود فسق، کماکان مسلمانند. اجرای احکام اسلام، منوط به عصمت هیچ حاکمی نیست.
پاسخ 3-البته که تفسیر برتر وجود دارد و البته که باید تفسیری را برتر دانست. وگرنه آیاتی وجود دارد که به تعداد مفسران در خصوص آن نظرات متفاوت داده شده. بالاخره وضوی شیعیان درست تر است یا وضوی اهل سنت؟ کسی که همسرش را ضرب و شتم کرد را باید قصاص کرد یا حکم قرآنی را اجرا نموده؟ زناکار متاهل را باید شلاق زد؟ یا سنگسار کرد؟ یا مجبور به بخشش اموال کرد؟ وقتی این قوانین اسلامی بخواهد جامه عمل به خود بپوشد، این مسائل پررنگ می شود.
پاسخ 4-جبر در پوشش ناپسند نیست. وقتی کسی لخت مادرزاد به خیابان بیاید، آیا مجبور کردن او به پوشش اخلاقی هست یا نیست؟ بنده معتقدم که هست. تا چه حد پوشش را باید برای او اجباری کرد و تا چه حد اجبار اخلاقی است؟ بنده معتقدم که تا حد حجاب قرآنی.
پاسخ 5-بله عرف رسمیت دارد. ولی حد رسمیت عرف در مواقعی است که شرع در خصوص آن سکوت کرده باشد. مثالی بزنم. شما ممکن است مسیری را با خودروی کرایه بصورت دربست طی کنید. راننده تا چه اندازه ای مجاز است که کرایه بگیرد که اگر بیش از آن بگیرد معصیت کرده است؟ تا حد عرف! وگرنه در مسائلی که قرآن سخن گفته، عرف جای و جایگاهی ندارد. پس اصلا احکام قرآن برای چه آمده؟ می گفت طبق عرف جامعه خود عمل کنید دیگر! مسلمانان صدر اسلام چرا قوانین جامعه خود را کنار می گذاشتند و به قوانین اسلامی عمل می کردند؟ عرف در این خصوص حکم نخودی را دارد.
پاسخ 6-به آیه 122 توبه بنگریم:
وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ
و شایسته نیست مؤمنان همگى [براى جهاد] کوچ کنند پس چرا از هر فرقه اى از آنان دسته اى کوچ نمى کنند تا [دسته اى بمانند و] در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بیم دهند باشد که آنان [از کیفر الهى] بترسند
اینکه عده ای باید در دین تفقه کنند مورد تردید نیست. اینکه این دستگاه گسترش یابد هم موجب شک نیست و چه چیزی بهتر از این؟ ولی اینکه منجر به ایجاد طبقه ای خاص همچون احبار و رهبان گردد ناصحیح است. تفقه در دین، حرفه و شغل نیست.
پاسخ 7-آیا انحصارگرایی فرهنگی بد است؟ در چارچوب شریعت و ادیان، به نظرم ناپسند است. و اگرنه مرز میان ادیان توحیدی با کفر را باید پررنگ ساخت. فراتر از ادیان توحیدی، انحصارگرایی نه تنها مذموم نیست، بلکه بسیار هم پسندیده است.
پاسخ 8-در احکام (به عنوان محکمات قرآن) باید به ظاهر نگریست. ولی دقت و حزم و عقلانیت را نباید از نظر دور داشت. برداشت های مختلف را باید سنجید و بهترین آن را انتخاب نمود. فی المثل در قرآن از قطع دست دزد سخن گفته شده است ولی محدوده ی قطع مشخص نشده. پس باید بدنبال سایر برداشت ها از این واژه رفت که در نهایت به قطع قدرت دزد منتج میگردد نه دست فیزیکی. این برداشت، خلاف ظاهر نیست. در اصطلاح عام هم قطع دست متجاوزین به خاک کشور، به معنای جلوگیری از قدرت تجاوز است.
پاسخ 9-قرآن کتاب احکام صرف نیست و آیات توحید و معاد و اخلاق فراوان دارد. ولی کتاب احکام "هم" هست.
پاسخ 10-قرآن البته که یک مبنای ایدئولوژیک است. پس با باز کردنش چه می خوانیم؟ حتی فراتر از ایدئولوژی، قرآن یک جهان بینی است. وقت بخیر
چون اگر در جامعه ، روابط زن و مرد آزاد باشد آن دیوار شهوت فرو می ریزد و زن ها و مرد ها زیبایی و زشتی واقعی را تشخیص می دهند و خانواده هایی که تشکیل می دهند را بر دوست داشتن انسانی بنا می کنند و فرزندان سالم تربیت می کنند که تاب استبداد را ندارند و به عبارتی استبداد با وجود آنها بیگانه است، چرا که آزاد پرورش می یابند.
از ضیافت افلاطون
البته منظورش از روابط آزاد آن چیزی نیست که در مغز ما فرو کرده اند زیرا حتی برداشت از همین واژه نیز در جوامع استبدادی ، برداشتی منحرف و غلط و بیمارگونه است . منظور از روباط آزاد روابطی مبتی بر ارزش های مساوی و برابر و توجه به جایگاه واقعی و در کل هر گونه رابطه ایست که مبتی بر شناخت و معرفت روحی باشد و نه شناخت جسمی که اصولا نیازی به شناخت در این باب وجود ندارد !!!!
دوم : اکثر زنان دنیا از هر دین و مذهب و قوم و قبیله ای که باشند خودشان مطابق طبیعت و فطرت الهی دارای حجب و حیا هستند ( مگر معدودی از زنان آن هم در جوامع استبدادی که توضیح آن در حد این مقال نیست !) و حتی بدون دستور و اجبار و ضرب و زور قانون یا آتش دوزخ این مسائل را رعایت می کنند .
سوم : ظاهرا فقط می ماند بحث بر سر لزوم رعایت پوشش موی سر (( جدا از آن مباحث بی سر و ته فقهی و احادیث بیشماری که آقای ترکاشوند و سایر مخالفین ذکر کرده اند )) که بدون شک نمی توان بر آن فلسفه ای منطقی و عقلی ارائه کرد . اگر بحث تحریک مرد است که 190 کشور دنیا زنان پوشش موی سر ندارند و مردانش هم تحریک نمی شوند ! حداقل در زمان قبل از انقلاب ( تا جایی که من از اقوام و فامیل سئوال کردم ) مردان ایران ازدیدن موی زنان در کوچه و خیابان تحریک نمی شدند ( دقت کنید فقط موی زنان ولی اگر کسی به صورت جلف و بدون پوشش سایر نقاط بدن می آمد به احتمال زیاد ، برخی از مردان مریض . . . آن هم برخی از مردان! ) و اگر زن هم مورد اذیت و آزاد قرار می گیرد ( طبق حکم تعلیلی آیه ) که خوب ، خودش به ناچار موی سر رامی پوشاند . . . حتی اگر صرفا این موضوع را در چارچوب جنسیت و تحریک مردان ذکر کنیم بدون شک ، مردان نیز باید موی سرشان را بپوشانند (به خصوص پسربچه هایی که به سن بلوغ نرسیده اند . هم برای عدم تحریک زنان و هم برای عدم تحریک مردان بیمار ! )
در اینجا ذکر خاطره ای را خالی از لطف نمی دانم و خواهش می کنم در آن دقت و تامل زیادی داشته باشید تا سرنخ مشکل دستتان بیاید :
سال 1370 برادر کوچک من در کلاس اول راهنمایی در یکی از مدارس شهرمان ثبت نام کرد . مدیر مدرسه که آدم بسیار خوب و زیرکی بود در همان ماه اول ، دستور برگزاری جلسه اولیاء و مربیان داد . پدر و مادرم من را اجبار به رفتن به این جلسه کردند و من با بی میلی و اکراه تمام پذیرفتم . در میان جلسه ، پدر یکی از بچه ها بلند شد و با اعتراض گفت :آقای رشیدی ( خطاب به مدیر مدیر مدرسه ) این چه وضعیه ؟ چرا دستور داده اید بچه ها کچل کنند و موهایشان را از ته بزنند . و یکی از مادران ادامه داد :بله آقای رشیدی ، خیلی زشت شده اند ! و آقای رشیدی بلافاصله گفت : دقیقا . . . ما می خواهیم بچه های شما زشت شوند . . . مگر نمی دانید این منطقه چقدر آدم ناباب و لات و لختی دارد ؟
آن روزها مرسوم نبود برای بچه ها سرویس بگیرند و بچه خودش با پای پیاده به مدرسه می رفت .. . و مدیر به درستی ، هم درد را تشخیص داده بود و هم علاج درد را
نهایتا من می پندارم ( و باز هم می گویم این نظر من است و شاید هم اشتباه باشد ) اگر در جامعه ای ، مرد گرگ باشد یا معدودی از مردان گرگ باشند همه باید مراقب باشند حتی پسربچه ها ! و اگر در جامعه ای سطح فرهنگ و شعور مردم بالا بوده و یا عناصر نظارتی قانونی ( دوربین مدار بسته و پلیس و . . . )برای پیشگیری یا کشف سریع جرم وجود داشته باشد رعایت پوشش سر ، منطق چندان مستدلی ندارد .
راستی فراموش کردم ، باکمال خوشوقتی می توانم بگویم : اکنون در سال 1399 هیچیک از پسر بچه های شهر من سرشانرا کچل نمی کنند و زنان و مردان در متروی شهر ، بدون هیچ دغدغه ای کنار هم می نشینند و کسی تحریک نمی شود و کسی مشکل ساز نشده . . حتی یکبار و یک نمونه هم طی سه سالی که از راه اندازی مترو گذشته مورد به قول دوستان : منکراتی !!! نداشته ایم . و اینجاست که من با افتخار و با صدای بلند می گویم : جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا
۱-البته که قرآن نفرموده حجاب، ولی در کلام روزمره، اصطلاح حجاب را به معنای "پوشش قرآنی" بکار می بریم که هم بنده و هم شما منظور آن را متوجه می شویم. اگر چیزی عوض می شود، شما بگویید جلباب و خمار! اما یک اشتباه را نباید مرتکب شویم. خِمار به معنای روسری است و قرآن در خصوص خمار، آیه دارد. حالا اگر یک زن مسلمان با مقنعه یا شال یا هر تکه پارچه ای، موی سر خود را بپوشاند، خلاف قرآن عمل کرده است؟ این خطا را فرقه ظاهریه و در صدر ایشان ابن حزم اندلسی هم داشته اند. یعنی وقتی آیه قرآن می فرماید که به پدر و مادر "اف" نگویید، ابن حزم تفسیر کرده که آیه قرآن فقط می گوید که اف نگویید، نمی گوید فحش ندهید و کتک نزنید!
اگر حکم جلباب را تعلیلی می دانیم -که می دانیم- و اگر علت وضع این حکم، شناخته شدن به عنوان مسلمان و عدم آزار و اذیت است، هر پوشش دیگر که شرایط ستر همچون جلباب را داشته باشد و ما را بعنوان مسلمان بنمایاند و دفع آزار و اذیت کند، بلا مانع است. چه مانتو و چادر باشد، چه پیراهن و شلوار گشاد و بلند.
۲-من یکجا اشتباه کردم و معذرت می خواهم. زینب را دختر زید نوشتم با اینکه همسر او بود. با اینکه یکبار متن را مرور هم نموده بودم باز هم متاسفانه دقت کافی نداشتم.
این آیات ربطی به جنسیت ندارد که می فرمایید شامل مردان می شود. هم زنان باید در مجالس جا باز کنند، هم زنان باید روزه بگیرند و هم زنان باید معاملات را مکتوب کنند. به عرف زمان پیامبر هم ربطی ندارد. این را قاعده تغلیب در زبان عربی می گویند. وقتی یک مرد و هزار زن در جایی حاضر باشند، برای اشاره به ایشان، جمع مذکر بکار می رود. به معنای مذکر بودن مخاطب نیست.
اما به سوال شما در خصوص آیه ۵۹ احزاب بپردازیم. خیلی خیلی از دقت شما تشکر می کنم. من از جهت اینکه یک سری از مسائل را بدیهی می دانم، از آن خیلی ساده گذر می کنم در حالی که ممکن است بقیه ندانند.
ترتیب در این آیه به چه معناست؟ پاسخ این است که میزان اهمیت را نشان می دهد. به جهت شانیت بالای رسول، مسئله جلباب برای همسران پیامبر نسبت به همه زنان عالم مهمتر است. بعد دختران رسول الله و بعد هم سایر زنان مسلمان. روش قرآنی در بسیاری از موارد این چنین است. اگر هم مایل بودید بفرمایید تا ادله آن را از قرآن ارائه نمایم.
حتی اگر دقت کنید آیه شریفه "مومنات" هم نمی گوید. بلکه "نساء المومنین" می گوید. یعنی زنان متعلق به مردان مومن! علت این امر چیست؟ اول اینکه وقتی بدلیل اهمیت بسیار بالاتر رعایت جلباب برای اهل بیت پیامبر، زنان و دختران پیامبر را مجزا بکار می برد، مومنات گفتن زنان دیگر از بلاغت بدور است. چون زنان و دختران پیامبر هم جزو مومنات هستند.
دوم هم اینکه علت عدم مخاطب قرار دادن مستقیم این زنان و نسبت دادن ایشان به مردان (زنان مومنان)، به معنی این است که خداوند پوشش زنان را به مردان ایشان مرتبط می سازد. یعنی دخیل کردن مردان در این آیه، به این معناست که پوشش جلباب زنان، به مردان خانواده هم مربوط است.
۳- در خصوص آیه ۳۵ الاحزاب چه می توان گفت؟ آیا آیه به ما می گوید که مسلمانان با مومنان متفاوتند؟ یا حشو قبیح بکار رفته است؟ نه این است و نه آن!
اگر مومنین و مومنات را طبق برداشت سیاوش، چیزی جدا از مسلمین و مسلمات بدانیم و دو دسته انسان مختلف تصور کنیم، ناچاریم سایر اجزای جمله یعنی قانتین و قانتات، صادقین و صادقات، صابرین و صابرات، خاشعین و خاشعات، متصدقین و متصدقات، صائمین و صائمات، حافظین فروج و حافظات و نیز ذاکرین خدا و ذاکرات را هم جدا بدانیم. در صورتی که اینگونه نیست.
اشاره آیه شریفه به مسلمین و مسلمات، به معنای زنان و مردان مسلمان نیست. اگر اینگونه باشد که طبق این آیه "لهم مغفره و اجرا عظیما"، پس هر زن و مرد مسلمانی -حتی قاتل و زناکار- وارد بهشت خواهد شد. در حالی که چنین نیست و مسلمانان مجرم رنگ بهشت را نخواهند دید. فلذا مسلمین و مسلمات، یعنی تسلیم شوندگان مرد و زن در برابر امر خدا و سر تا سر آیه شریفه، وصف یک دسته مشخص از بندگان خداست نه چند دسته! آن ها که تسلیم امر خدا هستند و ایمان قلبی هم به خدا دارند و ذکر خدا را زیاد می کنند و پاکدامنند و ... همه و همه اوصافی است که بایستی در یک نفر باشد تا او را شایسته ی مغفرت و اجر عظیم خدا کند.
۴-آیا با توجه به فطری بودن دین حنیف، تمامی زنان عالم رو به پوشش جلباب خواهند آورد؟ البته که چنین نخواهد بود. در این صورت نه تنها فلسفه آیه ۵۹ احزاب در خصوص یُعْرَفْنَ، بلکه تمام آیات در خصوص کافران و جهاد و ... هم بی معنا می شد. نبرد اسلام و کفر، هزار ساله و ده هزار ساله نیست. تا زمین هست و زمان هست برقرار خواهد بود. همانطور که کافران صدر اسلام قرآن را نپذیرفتند، کافران متاخر و مستقبل هم نخواهند پذیرفت. مگر همان زمان برخی مسلمانان احکام را زیر پا نمی گذاشتند؟ مگر این قرآن در همان زمان، مطابق فطرت کافران نبود؟ البته که بود. پس فطری بودن دین حنیف چه می شود؟ پاسخ این است که عدم پذیرش کافران، بدلیل آموزه های نادرست، منفعت گرایی و هوی و هوس است. مشکل از غیر فطری بودن قرآن نیست. هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست.
۵-بخش آخر سخن سیاوش این است که شرایط ایجاب می کند مردم هر منطقه از جهان، پوشش متفاوتی داشته باشند. چه شرایطی ایجاب می کند که یک زن مسلمان مثلا کارمند در نروژ، نتواند حجاب سر کند؟
باید گفت که بله، زنان در هر منطقه از جهان می توانند پوشش مخصوص به خود را داشته باشند. این زنان اگر رضایت خدا را می خواهند و مسلمان هستند و ترس از آخرت دارند، قرآن یک فرم خاص پوشش را معین فرموده است. زنان مسلمان می توانند چادر بگذارند، مانتو بپوشند، پالتو بپوشند یا با پیراهن و شلوار بلند و گشاد در جامعه حاضر شوند. قرآن یک حداقل را مشخص فرموده است. مابقی به فرهنگ خود ایشان باز می گردد. نماز هم اینگونه است. در قرآن از رکوع و سجده و قیام و وضو و زمان نماز سخن میگوید. سایر مسائل مثل زبان نماز و تعداد رکعات و ... به انتخاب و اختیار مسلمان است.
من حقیقتاً ربط آمار طلاق به مسئله را نفهمیدم. ولی اولا طبق آیه ۶۰ نور که عرض کرده بودم، هر که حجاب ۱۰۰ درصدی ندارد بی عفت است. ثانیا خوب رو بودن فضیلتی نیست و فضیلت، به تقواست.
سیاوش می گوید اجبار تمام زنان دنیا-قاعدتا زنان مسلمان یا زنانی که در جامعه با اکثریت مسلمان زندگی می کنند- به پوشش قرآنی حجاب، تکبر و خودخواهی و زورگویی و استعمار فرهنگی و بی خبری از شرایط علمی جهان است و منجر به وهن اسلام می شود. باز هم من منظور از "شرایط علمی جهان" را نفهمیدم که چه ربطی به حجاب دارد. شرایط علمی جهان منجر به این می شود که زنان حجاب نداشته باشند؟ یا حجاب باعث می شود زنان از علم عقب بیفتند؟
اما در ادامه سخن خود را واضح تر بیان می کند که اگر پوشش قرآن به اختیار باشد مسئله دیگریست. دوبله اش به زبان همه فهم این است که حجاب قرآنی ایرادی ندارد ولی اجبار آن ایراد دارد.
ما به این برادرمان چه می گوییم؟ می گوییم اولا که هر جبری ناپسند نیست. من و شما همین الان نمی توانیم با شلوارک وارد خیابان شویم با اینکه شرعا معصیت هم نمی کنیم. آیا باعث وهن کسی یا چیزی شد؟ اگر نه، جبر حجاب قرآنی هم همین است. همین صفات منفی که سیاوش بابت اجبار حجاب بکار برد -که تماما نظر شخصی ایشان است و هیچ استدلالی پشتش نیست، یا اگر هست به ما نگفت- را می توان بابت اجبار پوشش بکار برد. چرا اجبار حجاب قرآنی، "تکبر و خودخواهی و زورگویی و استعمار فرهنگی و بی خبری از شرایط علمی جهان" باشد، ولی ممنوعیت لخت مادرزاد گشتن در خیابان نباشد؟ یکی دوست دارد بدون هیچ گونه پوششی در خیابان بچرخد، وادار ساختن او به پوشیدن لباس، خودخواهی و تکبر و زورگویی و استعمار فرهنگی نیست؟ یا نه! هر چه که شما دوست ندارید بد است و بقیه خوب است؟ این جملات شعاری و کلیشه ای چه جایی در استدلال دارد؟ زورگویی هست و نیست، صلاح جامعه در اجرای فرامین الله است. چطور ساعت ۵ صبح بیدار شدن و نماز خواندن (و عذاب آخرت بابت عدم انجام آن) زورگویی خدا نیست، به دوزخ رفتن بابت عدم رعایت حجاب زورگویی است؟ درس نخواندن هم منجر به مردودی می شود. این هم از زورگویی نظام آموزشی!
و اگر دستور الله بود که من با دشداشه از منزل بیرون شوم چه می کردم؟ پاسخ این است که کسی از من جز "سمعنا و اطعنا" نمی شنید.
حالا چگونه می توان تمام زنان دنیا را مجبور بو پوشیدن لباس زنان عرب 1400 سال قبل ( جلباب ) کرد این جز تکبر و خودخواهی و استعمار فرهنگی و زور گویی و بی خبری از شرایط علمی و روز جهان نشان چیزدیگری نیست و جز بر وهن اسلام نمی افزاید . . . بله اگر زور و اجباری در کار نباشد و به اختیار خود زن باشد این مبحثی جداست ولی اگر آنرا امری واجب بدانیم موضوع فرق می کند . رویحه زنان لطیف تر از مردان استو شما به عنوان یک مرد قطعا روحیه خشن تر و محکم تری دارید حتی اگر به خود شما بگویند تا آخر عمر مجبوری هر گاه از خانه خارج می شوی با دیشداشه سفید رنگ خارج شوی چه حالی می شوی ؟ آیا ما حق داریم به نام اسلام با عواطف زنان بازی کنیم ؟
در ابتدای این آیه ، مردان مسلمان و زنان مسلمان را جدا ذکر کرده مردان مومن و زنان مومن را نیز جدا بیان فرموده . در ادبیات ، مبحثی داریم به نام حشو زائد یعنی بیان اموری که لازم به ذکر آن نیست به عنوان مثال و حسب سایر آیاتی که شما بیان کردید خیلی راحت می توانست بفرماید ان المومنین و المومنات پس بدون شک تفاوتی میان مسلمان و مومن هست که در آیات بسیاری شاهد این هستیم که در برخی از مومن نام برده در برخی از مسلم و در برخی مانند همین آیه هر دو ( مسلم و مومن ) را کنار هم ذکر کرده است می شود علت را برای بنده جاهل سراپا تقصیر بیان کنید که تفاوت این دو در چیست و جایگاه و علت این تفاوت در آیه چه منظوری می دهد ؟
ضمنا خداوند در قرآن می فرماید که جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا شک نکنید اگر حجاب به آن نوعی که شما و همفکران شما مدعی هستید ( جلباب و . . . . ) مفید به حال بشر و مطابق فطره الهی زنان باشد ( فطره الله التی فطره الناس علیها ) این حق فطری و طبیعی ، روزی نه چندان دور ، جهانگیر و جهان شمول شده و تمامی زنان عالم از مسلم گرفته تا مومن و تا کافر رو به سوی پوشش جلباب خواهند آورد . . . .
- زنان پیامبر
- دختران پیامبر
- زنان مومن
ما و شما به درستی یکی از موارد اعجاز قرآن را دقت در به کاربردن دقیق واژه ها و مخاطبین می دانیم آیا اینکه خداوند به جای اینکه بیاید و با رعایت اختصار که از فنون بلاغت است بگوید : ای زنان مومن یا ای زنان مسلم ولی نگفته و بر عکس اول زنان و دختران پیامبر را خطاب قرار داده و بعد زنان مومن را آیا این نمی تواند محل توجه باشد و ما باید به قول شما اینگونه ترجمه کنیم : ای تمامی زنان مسلمان ؟ نعوذ بالله آیا ما بهتر می دانیم یا خداوند ؟ پس حتما خداوند منظوری داشته که به قول شما بر خلاف بسیاری از آیات که در ابتدای آیه ، خطاب به کلیه مومنین شده در اینجا سه دسته را جدا جدا ذکر کرده است ؟
راستی من اگر روزی آقای ترکاشوند را دیدم سلامتان را حضور ایشان ابلاغ می کنم شما هم سلام به دوستان (( پاسخگو ! ! ! ) ) خودتان در سایت عقیده برسانید !
۱-فرمودید مخاطب آیه ۵۹ احزاب زنان مومن است. پس زن مومن باید جلباب داشته باشد و شامل زن مسلمان نمی شود.
می توانم بگویم شما با این برداشت، یکی از بدیهیات قرآنی را زیر سوال بردید. تمامی مسلمانان در قرآن بصورت "یا ایها الذین آمنوا" مورد خطاب واقع شده اند. هیچ جای قرآن کسانی را "یا ایها الذین اسلموا" مخاطب نساخته است. به چند نمونه دقت کنیم:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ-المجادله ۱۱
اى کسانى که ایمان آورده اید چون به شما گفته شود در مجالس جاى باز کنید پس جاى باز کنید تا خدا براى شما گشایش حاصل کند
مطابق برداشت سیاوش، مسلمانان شامل این امر اخلاقی نمی شوند و نیاز نیست در مجالس برای سایرین جا باز کنند!
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ-البقره ۱۸۳
اى کسانى که ایمان آورده اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید
با برداشت سیاوش، روزه بر مسلمانان واجب نیست و تنها مومنان راستین باید روزه بگیرند
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ-البقره ۱۸۳
اى کسانى که ایمان آورده اید، هر گاه به وامى تا سررسیدى معین، با یکدیگر معامله کردید، آن را بنویسید. و باید نویسنده اى (صورت معامله را) بر اساس عدالت، میان شما بنویسد
با برداشت سیاوش، آیه تنها شامل مومنان می گردد نه همه مسلمانان.
نه! برداشت شما از ایمان و اسلام اشتباه است. تمامی کسانی که با وصف مومن مخاطب قرار می گیرند، همان مسلمانان هستند. تنها در یک جا هست که در قرآن به یک مرتبه ایمان متعالی در خصوص اعرابی ها اشاره می نماید. فلذا آیه ۵۹ احزاب شامل تمامی زنان مسلمان می شود.
۲-فرمودید دختران پیامبر را گفته ولی دختران مومن را نگفته، پس دختران هم از شمول آیه خارجند!
برادر عزیز، گر تو قرآن بدین نمط خوانی/ ببری رونق مسلمانی
این دیگر چه جور فهم قرآن است؟ چرا دقت نمی کنید؟ آیه شریفه نمی گوید "ازواج المومنین"، که بگوییم منظور زنان متاهل است. "نساء المومنین" فرموده. نساء، اسم جنس است یعنی همه زنان (نه فقط همسران). "همه زنان" یعنی شامل دختر، خواهر، مادر و همسر هم می شود. بعد به تفسیر همکارت ایراد بگیر.
۳-چرا به آیه دقت نمی کنید؟ آیه را اینبار با دقت بخوانیم:
ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ
این نزدیک تر است که شناخته شوند پس آزار نشوند
شما "فاء" را در "فلا یوذین"، فاء سببیه می گیرید (در حالی که فاء عطف غیر سببی است)، می گویم ایرادی ندارد. از "یعرفن" چرا سر می پرید؟ آیه بطور واضحی می گوید برای این است که این زنان شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند. یعنی علت حکم دو تاست، یکی اظهار علنی و تبلیغی اسلام است، دیگری عدم آزار.
خیر در همان مثال سوئد، مسئله "یعرفن" باقی می ماند و باید برای تبلیغ و اظهار اسلام حجاب کامل بدن را رعایت کنند. دقت کنید که جلباب را بر سر نمی کنند. جلباب، تنپوش است. آنچه بر سر می کنند خِمار است که در آیه ۳۱ نور آمده است. بدرستی دانستید که آیه ۵۹ احزاب در خصوص پوشش جلباب، تعلیلی است. علت آن هم یکی شناخته شدن به اسلام و دیگری عدم آزار است. ولی باید شوربختانه به شما عرض کنم که آیه ۳۱ نور در خصوص حجاب موی سر، تعلیلی نیست و تحت هر شرایطی باید رعایت شود.
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ.....
و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زینت خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسرى خود را بر سینه خویش [فرو] اندازند و زینت هایشان را آشکار نسازند جز براى شوهرانشان یا ....
مشاهده می کنید که علتی برای حکم روسری نیامده است. در خوشبینانه ترین حالت و با اندکی اغماض در سلاست کلام و نادیده گرفتن مبین بودن قرآن، علت پوشاندن موی سر را می توان به عدم نشان دادن زینت ربط داد که باز در هر حال، تغییری در حکم ایجاد نمی کند.
۴-سیاوش اشتباه دیگری هم دارد. تصور می کند من در میدان مبارزه ام و کم یا زیاد می آورم. نه اخوی، قصد من صرفا تبادل نظر است و لا غیر. شما نبودید که می گفتید ترکاشوند و مرنیسی در تاریخ گشته اند و فلان مدعا را داشته اند؟ من در پاسخ گفتم روایاتی هست که خلاف ادعای سست حجابی زنان صدر اسلام را نشان می دهد. حالا من هر جا کم می آورم به روایت استناد می کنم؟ شما به تاریخ استناد نکنید تا من به روایت استناد نکنم. اگر منبع شما قرآن باشد، پاسخی از همان قرآن دریافت خواهید نمود.
۵-آیا خداوند تعبد می خواهد یا تعقل؟ در مباحث نظری و روزمره تعقل و در احکام تعبد! آیه ۲۸۵ البقره را ببینیم:
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ
پیامبر بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده اند (و گفتند:) میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمى گذاریم و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاریم) و فرجام به سوى تو است
فلذا کلام مومنان این است که "شنیدیم و اطاعت کردیم". اطاعت را در دستورات خدا و در احکام می کنند. شما تصور کردید که منظور خداوند از تعقل این است که احکام مرا زیر پا بگذارید؟ اگر این احکام غیر معقول است اصلا چرا وضعشان کرده؟
جایگاه تعقل و تدبر در قرآن کجاست؟
وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ-۱۶۹ اعراف
و سرای آخرت برای آنها که تقوا می جویند بهتر است، آیا پس نمی اندیشید؟
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ. وَإِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ. وَبِاللَّیْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ-الصافات ۱۳۶ تا ۱۳۸
سپس دیگران را هلاک کردیم. و در حقیقت شما بر آنان صبحگاهان. و شامگاهان مى گذرید آیا پس نمی اندیشید؟
بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ- آل عمران ۱۱۸
در حقیقت ما نشانه ها[ى دشمنى آنان] را براى شما بیان کردیم اگر تعقل کنید
حتی در خصوص احکام هم تعقل آمده، ولی نه برای اینکه کسی آن را زیر پا بگذارد. بلکه برای اینکه با عقل، به همان نتایجی خواهد رسید که الله فرموده!
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ-انعام ۱۵۱
و نفسى را که خدا حرام گردانیده جز بحق مکشید اینهاست که [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش کرده است باشد که بیندیشد
در نتیجه منظور این است که با اندیشه، به این احکام عاقلانه خواهید رسید. نه اینکه در برابر احکام الله تعالی طغیان کنید! مثال ها فراوانند و بیش از این به آن نمی پردازم. ممکن است شما اندیشه ای که نتیجه آن از قبل معلوم باشد را نپذیرید. ولی فرموده خدا این نیست که در انجام یا عدم انجام آن اندیشه کنید. آن را که باید بگویید "سمعنا و اطعنا". بلکه این است که به فلسفه آن بیندیشید. اگر اندیشیدید و به نتیجه دیگری رسیدید چه؟ معنایش این است که به اندازه کافی نیندیشیدید!
۶-مجدداً عرض می کنم که جلباب را بر سر نمی کنند. و بله پاسخ به سوال شما مثبت است. اصلا حجاب برای این است که زنان در خانه ها نمانند و در عرصه اجتماع حاضر گردند. در خانه که کسی نزد محارم نیاز به حجاب ندارد. شما گویا تصور کرده اید که آیات حجاب آمده تا مردم در خانه هایشان موهایشان را بپوشانند. چنین نیست و اشتباه می کنید. حجاب دقیقا برای این است که آن زن شالیکار، آن زن اسکیمو، آن زن پرستار و آن زن خدمتکار در عرصه اجتماع حاضر باشند و در اجتماع، آن را رعایت کنند. الی ماشاءالله زنان مسلمان از پرستار و خدمتکار و کشاورز و چوپان و مهندس و ... که حجاب سر می کنند و در جامعه هم حاضرند. نه حجاب جلوی شغلشان را گرفته و نه آن ها را عقب انداخته است. مشکل ما با داعش بر سر نماز خواندنشان نیست سیاوش عزیز. بر سر قرائت غیر قرآنی احکام توسط ایشان است.
۷-با سیاوش به خانه نخست باز می گردیم. شما از کجای قرآن دانستید که احکام قرآن، فرع است؟ پاسخ این است که از هیچ جا! این همه آیات شداد و غلاظ قرار دادن که هر که جز به احکام الله داوری کند کافر، فاسق و ظالم است، تاثیری نداشت؟ من مسئله را طور دیگری می بینم. شما خودتان و عقل خودتان را قبول دارید. آن آیات احکامی را که می پسندید، می پذیرید، آن ها را هم که دوست ندارید، بر سرشان ان قلت می آورید. شما مسلمان در معنای تسلیم امر خدا نیستید. تسلیم نظر و سلیقه خودتان هستید. سوء برداشت نشود. قصد تکفیر کسی را ندارم. ولی سخن شما "سمعنا و اطعنا" نیست. فرق ما با شما این است که ما پنهان کردن آن "چهار تا تار مو" را هم اصل می دانیم و در قرآن کریم، فرع نمی شناسیم.
۸-ما عجب گیری افتادیم. خود شما یک فرض گرفتید که اگر دختر ۹ ساله ای به بلوغ جنسی برسد می تواند ازدواج کند یا نه؟ بنده عرض کردم که آیه قرآن، سخن از بلوغ داشته است نه فقط بلوغ جنسی! تنها در صورتی می تواند که به سایر انواع بلوغ هم رسیده باشد. حالا این را پیرهن عثمان کردن دیگر کم لطفی است. بنده معتقد نیستم که دختر ۹ ساله به هیچیک از انواع بلوغ برسد. این عین جمله شما: "اگر دختر کسی در سن 9 سالگی به بلوغ رسید به نظر شما آن دختر می تواند یا باید ، ازدواج کند ؟"
اگر می خواهید چنین جوابی نبینید، چنان سوالی نپرسید. بر خلاف تصور شما در عرف جامعه ۱۴۰۰ سال پیش عربستان هم چنین امری پذیرفته نبود که حالا در اهل بیت پیامبر بخواهد باشد. مصداق آن ازدواج حضرت فاطمه در ۱۷ سالگی، ازدواج ام المومنین عایشه در ۱۹ سالگی است.
۹-اما آیا پیامبر، امر به عرف جامعه داد؟ یک سری از احکام قرآن، احکام امضایی است مثل ماه های حرام. اما موارد فراوانی وجود دارد که دستور اسلام خلاف عرف جامعه بوده است. نمونه بارز آن ازدواج رسول الله با دختر زید پسر خوانده خود بود که خلاف قطعی عرف آن زمان بوده و در جامعه آن روز عربستان، در حکم زنای محصنه شناخته می شد. نمونه دیگر حرام کردن ظهار زنان در قرآن است. عرف نه صدر اسلام است نه ذیل آن. فی المثل در جوامع غرب زنا و روابط عاطفی قبل از ازدواج رواج دارد و بسیاری از مفسدین ایشان، دوست دختر و دوست پسر دارند. در قرآن ولی ازدواج با ایشان بر مومنین حرام ابدی شده است.
هیچ پیغمبری نیامده تا هر شکری در عرف زمانه می خورند را تایید کند. به عکس، بابت مقابله با عرف زمانه، خون دل ها خورده و شکنجه ها کشیدند.
۱۰-اما دلم نمی آید یک مسئله مهم قرآنی را اینجا بیان نکنم. به آیه ۶۰ نور دقت کنیم:
وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و زنان سالخورده که (از ولادت و عادت) باز نشستهاند و امید ازدواج و نکاح ندارند بر آنان باکی نیست در صورتی که اظهار تجملات و زینت خود نکنند که جامههای خود را فروبگیرند و اگر عفت بورزند برای ایشان بهتر است، و خدا شنوا و آگاه است.
مطابق آیه شریفه فوق، رعایت حجاب کامل بصورت عفت ورزیدن تلقی شده است. در نتیجه هر زنی که تعمداً یک تار مویش را نزد نامحرم عیان سازد بی عفت است. والسلام
در ادامه ی مسئلۀ اول که به نظرم مهمترین مسئله هست و شما از آن مسئله زدایی میکنید بنده مشکل را در آنجا میبینم که هر بچه مسلمانی در "ایران اسلامی" را مسلمان فرض گرفته اید. حاکم فاسق را چه به اجرای احکام الهی؟! دغدغه های سیاوش خان شریفند از این لحاظ که نظر به اجتماع عزیز ولی در حال سقوط لااقل اخلاقی ما دارند...ولی موضع "تفسیر برتر من" را که متاسفانه همراستاست با آنچه در ایران میگذرد و شما اختیار کرده اید...نمیدانم چگونه توصیفش کنم.
با غلبه و زور است که حکومت در حال اجرای "قوانین اسلامی، از جمله حجاب" است...چه فرقی ست بین رضا شاه که فرهنگ را از سر مردم کشید و خمینی که مخالفتی با امر حکومتی تغییر پوشش نکرد؟ عرضم این نیست که عرف را به حال خود بگذاریم...ولی در حدّ معقولی باید عرف را به حال خود بگذاریم و فکر آخوندپروری انبوه، برای صدور لایتناهی فتاوا را از سر بیرون کنیم. (انحصار فرهنگی در حوزۀ رسانه هم از همین فکر ناشی می شود...
شاید سوتفاهمم از فرمایشاتتان از این ناشی شده که میگویید ظاهر قرآن را بنگریم...کتاب احکام فرضش کنیم...اساس اجتماعی دروغین:ایدئولوژیک بدانیمش؟
در ادامه ی مسئلۀ اول که به نظرم مهمترین مسئله هست و شما از آن مسئله زدایی میکنید بنده مشکل را در آنجا میبینم که هر بچه مسلمانی در "ایران اسلامی" را مسلمان و مخاطب مومنون قرآنی و از آن بالاتر حاکم جامعه ای با "اکثریت مسلمان" فرض گرفته اید. حاکم فاسق را چه به اجرای احکام الهی؟!
دغدغه های سیاوش شریفند از این لحاظ که نظر به اجتماع عزیز ولی در حال سقوط لااقل اخلاقی ما دارند...ولی موضع "تفسیر برتر من" را که متاسفانه همراستاست با آنچه در ایران میگذرد و شما اختیار کرده اید...نمیدانم چگونه توصیفش کنم.
با غلبه و زور است که حکومت در حال اجرای "قوانین اسلامی، از جمله حجاب" است...چه فرقی ست بین رضا شاه که فرهنگ را از سر مردم کشید و خمینی که مخالفتی با امر حکومتی تغییر پوشش نکرد؟
عرضم این نیست که عرف را به حال خود بگذاریم...ولی در حدّ معقولی باید عرف را به حال خود بگذاریم و فکر آخوندپروری انبوه، برای صدور لایتناهی فتاوا را از سر بیرون کنیم. (انحصار فرهنگی در حوزۀ رسانه هم از همین فکر ناشی می شود... شاید سوتفاهمم از فرمایشاتتان از این ناشی شده که میگویید ظاهر قرآن را بنگریم...کتاب احکام فرضش کنیم...اساس اجتماعی دروغین:ایدئولوژیک بدانیمش؟