رسته‌ها
این رسم توست که ایستاده بمیری
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 51 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 51 رای
بر سینه ات نشست
زخم عمیق و کاری دشمن
اما
ای سرو ایستاده نیفتادی
این رسم توست که ایستاده بمیری
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
35
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mtabrizi
mtabrizi
1394/02/11

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی این رسم توست که ایستاده بمیری

تعداد دیدگاه‌ها:
33
برداشت سطحی از صحبت های خسرو گلسرخی
درود بر شما
ایکاش سرنوشت کامبوج به هنگام قدرت گیری خمر های سرخ و عاقبت لهستان و چکسلواکی ومجارستان پس از پایان جنگجهانی دوم ودر غلطیدن در پس پرده های آهنین را نیز در نظر داشته باشید.
هنوز خاطره تجزیه آذربایجان ومهاباد از یادها نرفته است.
سر سپردن به هر قدرتی بدون اندیشه درست و دوربینی عاقبتی تلخ برای آن سرزمین درپی خواهد داشت.

عادت به گفتو گو ندارم مخصوصا با افرادی که فقط به قصد نقد دنبال تخریب هستند. فقط چون نظرات پایین می تونه اثرات منفی و غیر منصفانه ای نسبت به شخص خسرو گلسرخی و جهان بینی اش ایجاد کند به همین جمله بسنده می کنم:
برداشت سطحی از صحبت های خسرو گلسرخی!!! کل نظرات پایین همینه،
منکه هر وقت دادگاه خسرو گلسرخی را می بینم کلی میخندم و به خودم میگم اینا چی مصرف میکردن که این چرت و پرتها از خودشان صادر میکردن :) یه مشت تروریست و گروگانگیر که فکر میکردن با خواندن کتابهای چرت و پرت صمد بهرنگی میشن چگووارای ایران :) باور کنید دادگاههای نظامی شاه خیلی با اینها مدارا میکرد ... اینها از نظر من جاشون در تیمارستان بود نه در دادگاه و زندان
هر فردی با جهان به گونه و از منظری رو به رو میشود که امکان قدرت یافتن و امکان ابراز وجودش فراهم شود. این چیزی است جهان شمول. علت کثرت ایدئولوژی ها و جهان‏ بيني ها هم همین هست رفقا. صداقت بهترین چیز است.
به هیرکان،
بله کاملا با شما موافقم، بیاییم مفهوم ها و کاربرد آن در جامعه را درست بشناسیم،
سوسیالیسم : آفرینش رفاه برای تک تک مردم جامعه همراه با گرامیداشت مالکیت شخصی تا اندازه ایی که انباشتگی ثروت فردی، آسایش همگانی مردم را زیان نرساند و جامعه را دچار کاستی نکند ونیز کنترل دولت بر انباشتگی دارایی های پولی و فیزیکی بایسته است، پس این بینش برخورداری انسانی همگان از امکانات و خدمات را آرمان میداند اما هر کسی میتواند بطور فردی نیز در تولید و مصرف آزادی داشته باشد (همانند کشورهای اسکاندیناوی)
مارکسیسم : دولت مالک همه چیز است و کار اجباری برای همگان ،فرد وجود ندارد و تنها توده و اراده توده مردم آرمان است (مفهومی گنگ که به الیگارشی میانجامد)
کاپیتالیسم : تنها فرد مهم است و هر کس باید آزاد باشد تا بی هیچ مانعی وحدی دارایی به هر گونه ایی انباشته کند و این انباشتگی و رقابت های فردی به بهبود کیفیت کالاها و خدمات میانجامد ، و مصرفگرایی فردی آرمان است و تنها در جامعه مصرف کننده هست نه توده و جامعه ، سرمایه هم نیازی نیست تا فیزیکی باشد بلکه میتواند بر پایه یهره های بورسی باشد.
باید تمام مارکسیست ها رو به قعر جهنم فرستاد از همان جایی که ازش اومدن
اگر نبودند پایه گذاران سوسیالیسم اکنون نه اثری از بیمه های اجتمایی بود ونه بازنشستگی وجود داشت.
برای حق 8 ساعت کار و مرخصی زایمان و منع قانونی کار کودکان چه خون ها که بر زمین ریخته نشده است.
مشکل اینجا بود که بسیاری در ایران درک درستی از فلسفه چپ نداشته وتنها به دلیل قدرت طلبی و یا مد وحتی در مواردی رودر وایسی به جریانهای حزب توده و گوههای ریز و درشت چپی ملحق شده بودند.
می بینیم که چپی های سابق که چند سالی هم طعم زندان را چشیده اند در زندگی روزمره و کار از هر کاپیتالیستی بیشتر مایل به گردآوری پول وخوش گذراندنمی باشند.
باید تمام مارکسیست ها رو به قعر جهنم فرستاد از همان جایی که ازش اومدن.
خسرو گلسرخی وقتی که در دادگاه گفت : امام حسین اولین مارکسیست جهان هست :) به نظر من باید او رو یک راست می بردن تیمارستان. آخه خسرو گلسرخی اصلا دقت نکرده بود که مارکسیست ها دین و مذهب را افیون توده ها و عامل استعمار و بهره کشی میدانند و امام حسین یک شخصیت مذهبی هست چگونه میشود که امام حسین از نظر او میشود اولین مارکسیست دنیا! اصلا مگر میشود هم کمونیست بود هم مذهبی! در صورتی که همه ما میدانیم اصولا کمونیست ها غیر از جهان ماده اصلا اعتقادی به جهان روح ندارند. در شوروی کمونیستی تا جندین دهه اجازه ندادند صدای ناقوس کلیساها شنیده شود اونوقت این بابا میاد میگه امام حسن اولین کمونیست دنیاست :)
مهان بهرام خان و بهداد ، شما هر دو به نکته بسیار جالبی اشاره کردید ، آنهایی که زمان شاه را بیاد داشته باشند ، باورتان نمیشود که در آن هنگام مارکسیستی" مد روز "شده بود ، و اگر کسی میخواست روشنفکرش بنامند میباست چند تاعبارت مارکسیست لنینیستی بگوید ، البته آنها از ته دل به هیچ چیز باور قلبی نداشتند ، بعضی ها بخاطر ماجراجویی و شهرت طلبی وارد جریانات حزبی و مبارزاتی میشدند،
بسیاری از همان چپگراهای مارکسیست رفتند به آمریکا و انگلیس، و خنده دار اینکه خیلی از آنها اکنون طرفدار لیبرالیسم آمریکایی اند ( آخه میدونید: "مد روز" عوض شده;-)) ،
زمان شاه دانشجو ها از دولت بورس میگرفتند و در رفاه در اروپا و آمریکا تحصیل و زندگی میکردند ، و تازه در آنجا کنفدراسیون (انجمن چپی های ضد شاه) تشکیل میدادند ، تا حوصله شان سر نرود ،
مبارز راه آزادی نبود صرفا برعلیه شاه بود اونم با گرایشات مارکسیستی
این رسم توست که ایستاده بمیری
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک