رسته‌ها
این رسم توست که ایستاده بمیری
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 51 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 51 رای
بر سینه ات نشست
زخم عمیق و کاری دشمن
اما
ای سرو ایستاده نیفتادی
این رسم توست که ایستاده بمیری
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
35
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mtabrizi
mtabrizi
1394/02/11

کتاب‌های مرتبط

خم شده روی خود
خم شده روی خود
0 امتیاز
از 0 رای
هرز نوشت
هرز نوشت
4.4 امتیاز
از 8 رای
جای پا: از خود گفتن ها
جای پا: از خود گفتن ها
4.6 امتیاز
از 438 رای
خورشید و خاک
خورشید و خاک
4.5 امتیاز
از 6 رای
خواهرز
خواهرز
5 امتیاز
از 3 رای
دنیا، خانه من است
دنیا، خانه من است
4.6 امتیاز
از 40 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی این رسم توست که ایستاده بمیری

تعداد دیدگاه‌ها:
33
نمونه بارز سطحی فکر کردن
حالا به گمان شما اگر در آن سال های بحرانی جنگ سرد سرنوشت فرد و یا افرادی که بدین خیال بودند تاخانواده برژنف را در شوروی برای اهداف آزادی خواهانه به گروگان بگیرند چه بود؟
قابل توجه اینه که خسرو هیچ تاکیدی بر مشی چریکی که مشی قالب چپیهای او دوره بوده نداشته. صرفا بخاطر اندیشه اش خطرناک تشخیص داده شد .بعد هم ساواک اون رو قاطی گروهی که اونها هم فقط در تدارک نیم بندِ گروگانگیریه یکی از اعضای خونواده پهلوی بودن، بُر زد و اتهام توطئه بهش چسبوند. اما فقط مقایسه اون با آدمهای قبل ( مثل نیکخواه) یا بعد ( تعدادی از جوانان انقلابی حزب توده مثل لاشایی و ...) و مجیز گوییها و اعلام تنفر نسبت به عقایدشون و انکار نفس، خیلی چیزهارو مشخص میکنه .
با احترام به همه چپی ها البته اونایی که تروریست نبودن فقط کتاب میخوندن ... باید عرض کنم که خسرو گلسرخی جزو دسته تروریست ها بود آخه در کجای دنیا یه عده می شینند تصمیم میگیرند که زن شاه و پسر 11 ساله شاه را گروگان بگیرند!!!! آخه مگه در همه دنیا رسم نیست که حتی در جنگیدن و مبارزه کردن هم رسم مردانگی داشته باشند ... یه عده آدم بی منطق تصمیم به گروگان گرفتن پسر یازده ساله شاه میگیرن آیا این رسم جوانمردی هست!!! چون میدونم کامنت هام شاید حذف بشه و منم آدم تنبلی هستم سکوت میکنم

نمونه بارز سطحی فکر کردن! همین جوری فکر کردی که کامنتات حذف میشه دوست عزیز!
با احترام به همه چپی ها البته اونایی که تروریست نبودن فقط کتاب میخوندن ... باید عرض کنم که خسرو گلسرخی جزو دسته تروریست ها بود آخه در کجای دنیا یه عده می شینند تصمیم میگیرند که زن شاه و پسر 11 ساله شاه را گروگان بگیرند!!!! آخه مگه در همه دنیا رسم نیست که حتی در جنگیدن و مبارزه کردن هم رسم مردانگی داشته باشند ... یه عده آدم بی منطق تصمیم به گروگان گرفتن پسر یازده ساله شاه میگیرن آیا این رسم جوانمردی هست!!! چون میدونم کامنت هام شاید حذف بشه و منم آدم تنبلی هستم سکوت میکنم
[quote='هیرکانgolhayekaghazikamran1976دبیرزادههیرکانgolhayekaghazibehdad1970katana1دبیرزادههیرکان'].
از جان خویش گذشتن و بر روی عقیده خود تا سر حد نیستی استوار ماندن کار هر کسی نیست ولی آیا هر آنکس که بدین دلیل کشته شد دارای فلسفه درستی می باشد؟
خلبانان کامیکازه نیروی هوایی امپراتوری ژاپن در آخرین ماه های جنگ داوطلبانه وبا لبی خندان وسرود خان سوار بر هواپیماهایی شده که می باید با آن خود را بر ناوهای جنگی ایالات متحده می کوبیدند.
در پایبندی این خلبانان جان برکف هیچ گفتگویی نیست ولی آیا هدف آنها دفاع از کشور ژاپن بود ویا سرپا نگهداری امپراتوری زیاده خواه وخون ریزی که هنوز خاطره کشتارهای او در نانجینگ چین، فیلیبپین وکره از یاد ها نرفته است.
.[/quote]
در مثال مناقشه نیست اما این قیاس مع الفارق است دوست عزیز. براستی خسرو نماینده چه گروه چه افرادی چه اندیشه ای می تواند باشد؟؟
نماینده اون خمر های سرخ ،نماینده سرنوشت کامبوج ،نماینده سبیل های استالین ، نماینده خلبانان جان بر کف ژاپنی، نماینده تیمارستانی ها یا بازیگر فیلم های طنز وودی آلن و...؟
نمیدونم شاید برای امثال شما نماینده هر یک از تصورات بالا باشه ولی برای من نماینده پابرهنگان این سرزمینه نماینده کسی هست که اندیشیده اگرچه شاید اشتباه بوده نماینده شجاعت برای ابراز عقیده است نماینده آزادگی است. خسرو گلسرخی با هواپیما از امپراطوری کسی دفاع کرد؟ کسی رو کشت؟ واقعا قصد ترور داشت؟
وای به حال ما " من در کجای جهان ایستاده ام..."
از قدیم گفته اند "از آدم تک کتابی باید ترسید" بسیاری از جنبشهای مردمی و معنوی جهان بر روش "آرمان ابزار رسیدن به آنرا درست میگرداند(هدف وسیله را توجیه میکند)" به کژی رفتند، در دوره استالین میلیونها روس و اکرایینی را کشتند، و آنرا درراه آرمان توده بایسته و شایسته میدانستند، شاید کمنیستها نکته های خوبی هم داشتند، اما هرگاه هر عقیده ایی به "دگما"(خشکباوری) تبدیل شود خطرناک میگردد.
مکارتیسم و یا نئو کنسرواتیسم آمریکایی هم همانروش مارکسیستها راداشته است ، آنها هم گرفتار دگما های ویژه خود بوده اند، در میان هموطنان ما نیز گاهی این منش با رنگ ها و گرایشهای جورواجور بچشم میخورد و هیچکدام انگار از منش دگماتیک خود آگاه نیستند.
. خسرو راه اندیشدن به جست حقیقت بودن مبارزه با ظلم را یاد می دهد
از جان خویش گذشتن و بر روی عقیده خود تا سر حد نیستی استوار ماندن کار هر کسی نیست ولی آیا هر آنکس که بدین دلیل کشته شد دارای فلسفه درستی می باشد؟
خلبانان کامیکازه نیروی هوایی امپراتوری ژاپن در آخرین ماه های جنگ داوطلبانه وبا لبی خندان وسرود خان سوار بر هواپیماهایی شده که می باید با آن خود را بر ناوهای جنگی ایالات متحده می کوبیدند.
در پایبندی این خلبانان جان برکف هیچ گفتگویی نیست ولی آیا هدف آنها دفاع از کشور ژاپن بود ویا سرپا نگهداری امپراتوری زیاده خواه وخون ریزی که هنوز خاطره کشتارهای او در نانجینگ چین، فیلیبپین وکره از یاد ها نرفته است.
در مورد باور مارکسیسیتی و اندیشه کمونیستی بنده به هیچ عنوان در موضع دفاع از این اندیشه قرار ندارم من در مقام دفاع از سخنان و عمل فردی بنام خسرو گلسرخی هستم.
شهادت در راه عقیده ،دفاع از حقوق پابرهنگان، قبول نکردن ظلم یاد دادن شجاعت و ابراز عقیده کردن و...در واقع نظرات پایین در مورد شخص گلسرخی کاملا سطحی است. خسرو راه اندیشدن به جست حقیقت بودن مبارزه با ظلم را یاد می دهد. نگاه نظرات پایین به عمل و سخنان خسرو نگاه به نیمه خالی لیوان و سوررئال دنیای فکری یک شخص است.
اظهار نظر در مورد یک شخص یا یک واقعه بدون در نظر گرفتن ظرف زمان چندان درست نیست. حقیقت اینه که در اون دوره اندیشه مارکسیسم برای خبلی از کسایی که سرشون به تنشون می ارزید جزابیت داشت . هرچند که الان گفتگو از خلق و مباهات به مارکسیست - لنینیست بودن مبتذل و پیش پا افتاده بنظر میاد اما با توجه به شرایط سال 52 و جو بشدت ضد چپی اون حکومت و ابراز عقیده شجاعانه گلسرخی و دانشیان، بنده شخصا برای این دونفر صرفنظر از عقایدشون بی اندازه احترام قائلم .
به جناب گلهای کاغذی،
نخست اینکه مرگ هر انسان بیگناهی دریغ است و به عقیده دیگران حتی اگر با ما مخالف هم باشند باید احترام گذاشت( تا جایی که در چهاچوب احترام به فرهنگ ملی و ادب و انسانیت باشد) ،
اما بیشترما ها بطور کلی داشتیم باور مارکسیستی و منش کلی روشنفکران به اصطلاح چپ را بررسی میکردم ، شما هم اگر بر این باورید که ما در اشتباهیم از شنیدن دلیلهای شما خوشوقت میشویم،
یا بقول منطق هگلی که مارکسیستها بکار میبردند: رودررویی تز thesis و آنتیتز antithesis به سنتز synthesis میانجامند به دیگر سخن ستیزش به همسازش می انجامد .
این رسم توست که ایستاده بمیری
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک