رسته‌ها
مقالات احمد کسروی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 599 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 599 رای
گردآورنده: یحیی ذکاء

مجموعه ای از مقالات کمیاب احمد کسروی

چاپ اول: تهران 1334
چاپ دوم: برلین 1368
ناشر: انتشارات یاسمین
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
70
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
persianking
persianking
1388/09/07
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مقالات احمد کسروی

تعداد دیدگاه‌ها:
183
[quote='saeidborji']
کسروی در یک جا میگوید دین های قدیمی مثل لباس شوالیه ای و زره و شمشیر و.... است و در گذشته خیلی مقبول و معقول بوده اما حالا با پیشرفتی که در دنیا حاصل شده آن ساز و برگ خنده آور است. از سویی دیگر به اهمیت دین میپردازد و میگوید بی دین نمیتوان زیست. در همان حین، نظریات نوپا و نوظهور برخاسته از غرب در روزگار خود را در مورد تاریخ زمین و تاریخ پیدایش چند چیز دیگر به ناف خواننده میبندد تا متجدد و فرهیخته نیز جلوه کند، ولی بیخبر بود که در آینده همان نظرات نوپا، به چالش های جدی بر خواهند خورد و دینی که او در آن تاریخ برمیگزید نیز ضرورتا در آینده و با پیشرفت زمان مثل همان زره و ساز وبرگ شوالیه ها خنده دار خواهد بود.
کسروی نیز مانند بسیاری دیگر از معاصران خودش از سویی تحت تاثیر حجم عظیم اطلاعات وارد شده از غرب بود که هر روز با مستندی نو به مقابله متون کهن دینی میپرداخت و از سوی دیگر ناتوان از گسستن آن رشته های نهادین و دیرینه ای بود که به میراث رسیده از قرنها، و او را به دین و یکتاپرستی متصل میکرد. در نهایت از فحوای کلام او چنین استنباط میشود که توهم وحی بر او غالب شده و خواسته بوده تا ورژن جدیدی از دین که با علم همخوانی داشته باشد و هر روز کشفیات جدید تیشه به ریشه اش نزند به ایرانیان عرضه کند.[/quote]
مرحمت میفرمایید بیان کنید که کدامیک از نظرات کسروی اسباب خنده است؟ ضمن اینکه ندیده ام کسروی مدعی دریافت وحی باشد.
[quote='cleauoum']
متوجه منظور شما از ""آنچه تا حالا میشناختید"" نمی شوم.
[/quote]
ولی من فکر میکنم که کاملا متوجه شدید. در سطر آخر همان دیدگاه نوشتید: "گوی بلورینی که هرگز به صورت اولیه اش باز نخواهد گشت." این همان چیزیست که میشناخته اید.
[quote='cleauoum']
اگر شخصی امروز مدعی آوردن دینی جدید شود، به نظر من شخصی است که یا انگیزه ای سیاسی (برای جمع کردن گروهی دور خودش) دارد، یا انگیزه ای مالی (برای سرکیسه کردن مردم) یا مجنونی است که به سرش زده.
[/quote]
کاملا با در این مورد هم عقیده ام.
[quote='cleauoum']
متوجه مثال شما در مورد گروه اشرار نمی شوم. یعنی کسروی و نواب صفوی در یک گروه بوده اند و یکی از آنها از پشت به دیگری خنجر زده؟! فکر می کنم مقایسه بی ربطی است.
[/quote]
اگر متوجه نشدید از شخص ثالثی بپرسید زیرا که من از این ساده تر نمیتوانم بنویسم. معنی جمله من آن چنانی نیست که شما تعبیر کردید. اگر نوشته بودم « در گروه اشرار از این مسایل هست» معنی اش آنی میبود که شما تفسیر کردید. اما چون کلمه "هم" بعد از اشرار آورده ام معنی جمله تغییر میکند.
...............
کسروی در یک جا میگوید دین های قدیمی مثل لباس شوالیه ای و زره و شمشیر و.... است و در گذشته خیلی مقبول و معقول بوده اما حالا با پیشرفتی که در دنیا حاصل شده آن ساز و برگ خنده آور است. از سویی دیگر به اهمیت دین میپردازد و میگوید بی دین نمیتوان زیست. در همان حین، نظریات نوپا و نوظهور برخاسته از غرب در روزگار خود را در مورد تاریخ زمین و تاریخ پیدایش چند چیز دیگر به ناف خواننده میبندد تا متجدد و فرهیخته نیز جلوه کند، ولی بیخبر بود که در آینده همان نظرات نوپا، به چالش های جدی بر خواهند خورد و دینی که او در آن تاریخ برمیگزید نیز ضرورتا در آینده و با پیشرفت زمان مثل همان زره و ساز وبرگ شوالیه ها خنده دار خواهد بود.
کسروی نیز مانند بسیاری دیگر از معاصران خودش از سویی تحت تاثیر حجم عظیم اطلاعات وارد شده از غرب بود که هر روز با مستندی نو به مقابله متون کهن دینی میپرداخت و از سوی دیگر ناتوان از گسستن آن رشته های نهادین و دیرینه ای بود که به میراث رسیده از قرنها، و او را به دین و یکتاپرستی متصل میکرد. در نهایت از فحوای کلام او چنین استنباط میشود که توهم وحی بر او غالب شده و خواسته بوده تا ورژن جدیدی از دین که با علم همخوانی داشته باشد و هر روز کشفیات جدید تیشه به ریشه اش نزند به ایرانیان عرضه کند.
حق با شماست بابت اتهامم جدا عذر خواهم
دوستان را برای تعمیق بحث دعوت می کنم به خواندن کتابهای
تضاد ماتیح الجنان و قران ایت الله
عرض اخبار اصول بر قران و عقول
علامه ابوالفضل رضا برقعی قمی
نیز خواندن کتاب "نقد مبانی نظری نبوت" را به دوستان پیشنهاد می کنم

کاربر محترم ! مگر شما با قبول قوانین سایت در این جا عضو نشدین؟
مناسب هست قوانین سایت رو یک بار دیگه مطالعه کنید. گذاشتن لینک دانلود کتاب ، زیر کتاب ها ممنوع هست.
نظارت بر اساس قوانین سایت دیدگاه حاوی لینک دانلود کتاب رو حذف می کنه و اون وقت شما اعتراض می کنید که چرا این دیدگاه برداشته شده؟ از شما و اعضای دیگر تقاضامندم لطفا مقررات سایت کتابناک رو رعایت فرمایید.
[edit=simin]1393/09/09[/edit]
به نظر من قطعا کسروی در مورد "شعر" و "ادبیات" تند رفته بود اما آنچه که در مورد تاثیر اشعار شعرایی مثل خیام و مولانا به توده مردم گفته بود مورد تایید بسیاری از روشنفکران بود و هست.
علی رضا قلی در کتاب جامعه شناسی نخبه کشی در مورد علل عقب ماندگی ایران در مقابل غرب با اشاره به اشعار مولانا چنین نوشته:
اگر امثال مادام کوری پنجاه سال در طویله زحمت نکشیده بودند، اگر کارگران از مرد و زن بچه در روز هفده ساعت در کارگاه کار نمی کردند (اشاره به انقلاب صنعتی) اگر دزدان دریایی برای دزدیدن و تجارت و قتل غارت دور آفریقا را پارو نمی زدند و تاچین نمی رفتند، اگر سربازانشان با جسارت در اقصی نقاط عالم پیاده نمی شدند، اگر متفکران و مخترعانشان تمام لحظات خود را وقف درک و فهم صنایع نمی کردند و به جامعه هدیه نمی دادند، اگر دولت مردان از صنعت و علم و اختراع و فعالیت دفاع نمی کردند، اگر تجار با جسارت و صاحبان صنایع با جرات و حسابگری و با تمام طاقت کار نمی کردند و اگر لوتر و کالون این کار تقدیس نمی کردند صنعتی به دست کسی نمی آمد که به نوبه خود تحولات ایحاد کند. تنها کافی بود به گفته مولانا (بلکه به گفته این فرهنگ) کار را متعلق به خر بدانند یا دنیا "جیفه" شود یا "علم" به معنی تجربی "علم آخور" تا همه چیز معلطل گردد.
قسم سوم با خران ملحق شود/خشم محض و شهوت مطلق شود.
او ز حیوانها فزونتر جان کند / در جهان باریک کاری ها کند.
فرهنگ ما کار را محلق به خر! و کار کردن را جان کندن! و باریک کاری (دقیق شد در امور دنیا) یا صنعت را کاری خرانه می داند! - جامعه شناسی نخبه کشی - علی رضا قلی - نشر نی - چاپ پنجم صفحه 146
و این از عجایب روزگار است که نزدیک به زمان کسروی، (سالهای 1330) صادق هدایت در گپی خودمانی همین حرف را به شکلی دیگر مطرح می کند.
کتاب آشنایی با صادق هدایت - م ف فرزانه - صادق هدایت به من گفت:
آقایان تو این هیر و ویر، تو این دنیای پر زد و خورد علم و منطق کارشات شده که ملتشان را دعوت بکنند دوباره درویش بشوند، صوفی بشوند.. غصه خوری هم می کنند.. "افسوس که ایرانی دارند از عرفان دور می شوند".. زکی! باید [...] خودشان را قاشق قاشق توی حلق خودشان ریخت که قرقره کنند. باید برای هر کدامشان یک شیشه از آب جوی خیابان استانبول فرستاد که هر وقت به یاد عنعنات ملی آبغور گرفتند درش را باز بکنند و یک نفس عمیق بکشند تا حالشان جا بیاید!
غالبا منتقدان کسروی به روی انتقادات تند او بر روی شعرای قدیمی تکیه می کنند. چنین عنوان می شود که گویی این کسروی بود بنا را بر نقد شعرای کلاسیک شعر فارسی گذاشت.
اما واقعیت این است که نقد متون کلاسیک فارسی نه با کسروی شروع شده بود و نه با مرگ او به اتمام رسید.
کوروش کمالی ‌سروستانی، مدیر مرکز سعدی‌شناسی در مصاحبه ای ضمن "شتابزده" و " ذوقی و سطحی خواندن" انتقادات نسل اول و دوم تجدد خواهان ایران بر اندیشه سعدی چنین می گوید:
... میرزا فتحعلی آخوندزاده معتقد بوده است که «دوره‌ی گلستان گذشته است»، میرزا آقاخان کرمانی از استیلای هفت صد ساله گلستان بر ادبیات فارسی و تقلید از آن ناخرسند بوده است (میرزا آقاخان چنین نوشته:) «ابیات‌ عاشقانه‌ی‌ سعدی‌ و همام‌ و امثال‌ ایشان‌ بود که‌ به‌ کلی‌ اخلاق جوانان‌ ایران‌ را فاسد ساخت‌». سال‌ها بعد علی‌اصغر طالقانی در روزنامه «زبان آزاد» کلیات سعدی را تنزل بخش خواند و نوشت: «این کلیات چیست که بت مسجود ملل فارسی زبان شده است». احمد کسروی او را همراهی می‌کند و بر جبرگری سعدی ‌تازید. علی دشتی گلستان سعدی را متاثر مکتب ماکیاولی دانست. نیما یوشیج پدر شعر نو اشتباهات لغوی سعدی را مورد حمله قرار داد و بر معشوقه‌ی چادر پوشیده و به کنجی نشسته‌ی او تازید. به دنبالش احمد شاملو، شاعر توانای معاصر، سعدی را ناظم ‌خواند و نه شاعر. نصرت رحمانی، اسماعیل خویی و به اشاره‌های کوتاه، دکتر شریعتی و جلال آل‌احمد، هر یک به گونه‌ای به سعدی تاختند.
سعدی اولین قربانی ورود تجدد به ایران - http://bookcity.org/news-2226.aspx
قصد داشتم خلاصه ای در مورد عقاید کسروی بنویسم. بهتر دیدم بخشهایی از نوشته های مخالفین کسروی را نقل کنم که به نظرم در شناخت آنچه کسروی گفت موثر است.
کتاب جریان ها و سازمان مذهبی سیاسی ایران نوشته حجت الاسلام رسول جعفریان - نشر مورخ قم 1386:
احمد کسروی یک نمونه افراطی از منتقدین به مذهب، دین و حتی متون کلاسیک ادبی فارسی بود که با قلمی تند و جدی به انتقاد از آنها می پرداخت (...) آنچه برای او مهم است گرفتن پیامهای اصلی دین است: هدفدار بودن جهان، اعتقاد به آفریدگار، اعتقاد به زندگی آینده داشتن و زندگی به آیین خرد کردن. این ها بنیاد مشترک هم ادیان است.
کسروی هیچ گاه به طور رسمی ادعای نبوت به معنای آنچه که در ادیان مرسوم بود نکرد. او اساسا دین به معنی سنتی را نمی پذیرفت، اما با اعتماد به نفسی که داشت، کوشید تا نبوت را به معنای تفکر سازی در حد آنچه که خود بدان دست یازیده بود درآورد و به این تریبت خود را منادی مکتب تازه بگرداند...
در واقع نگاه کسروی به همه چیز، نگاهی پوزیتیویستی و علم گرایانه از نوع قرن نوزدهی آن بود. این به رغم آن بود که وی ادعای ضد غربی بودن هم داشت، اما در دایره ای وسیع تر، کسروی یک راسیونالیست یا خردگرای به تمام معنا بود
[quote='saeidborji']
کسروی به شیوه ناچوانمردانه ای کشته شد اما آیا این دلیل کافی است تا از او یک شهید راه حق بسازیم و بیهوده در مقامات و کرامات و فضایل نداشته اش اغراق کنیم؟ دربین گروه های اشرار هم اتقاق میافتد که یکی از پشت به آن دیگری خنجری بزند اما آیا این از شخص خنجر خورده یک اسطوره میسازد؟ باور بفرمایید شیوه مرگ اشخاص الزاما و ضرورتا نشانگر شیوه زندگی آنها نیست.....[/quote]
متوجه مثال شما در مورد گروه اشرار نمی شوم. یعنی کسروی و نواب صفوی در یک گروه بوده اند و یکی از آنها از پشت به دیگری خنجر زده؟! فکر می کنم مقایسه بی ربطی است.
گذشت زمان نشان داد که کسروی چقدر اشتباه می کرد یا تا چه اندازه درست گفته بود. (قضاوت با تاریخ و آیندگان)
فکر نمی کنم کسی از کسروی اسطوره ساخته باشد. یا برای او کرامات! و فضایل نداشته! قائل شده باشد و در آنها اغراق کرده باشد. (حداقل بنده چنین کاری نکرده ام) نوشته های کسروی موجود است، هر انسانی می تواند با خواندن آنها در مورد کسروی قضاوت کند.
هنوز فکر می کنم هر انسان بی طرف و منصفی همراهی بین کسروی و صادق خلخالی و داعش و... را قضاوتی ناعادلانه و مغرضانه بداند.
[quote='saeidborji']در پاسخ به کاربر گرامی cleauoum
اجازه بدهید برای ساده سازی و تسهیل صورت سوال آنرا به شکل دیگری و خیلی مختصر بیان کنم. بیایید فرض کنیم یک شخصی (خدای نکرده منظورم حضرت کسروی نیست) اخیرا مدعی شده که دینی جدید آورده که با آنچه که شما تاحالا میشناختید فرق دارد. خواهشمندم بگویید با شنیدن این خبر چه فکری به ذهنتان گذر میکند؟
ممنون .....[/quote]
در درجه اول فکر می کنم ما اینجا در مورد احمد کسروی بحث می کنیم.
متوجه منظور شما از ""آنچه تا حالا میشناختید"" نمی شوم.
در مورد سوالتان اگر شخصی امروز مدعی آوردن دینی جدید شود، به نظر من شخصی است که یا انگیزه ای سیاسی (برای جمع کردن گروهی دور خودش) دارد، یا انگیزه ای مالی (برای سرکیسه کردن مردم) یا مجنونی است که به سرش زده.
اگر منظورتان احمد کسروی است. باید اول ثابت کنید که کسروی دین جدیدی آورده بعد نتیجه دلخواهتان را بگیرید. (در مورد عقاید کسروی جداگانه توضیح خواهم داد)
[quote='saeidborji']
اما در بسط و تشریح کامنت قبلی ام. امروز که ما در قرن بیست و یکم به جهان نگاه میکنیم فرقه های زیادی میبینیم متضاد و ناهمگون ، بیرون آمده از بطن اسلام، درحالی که ناممکن است بنیانگذار این دین بیش از یک دین آورده باشد. بدون نیاز به تحقیق در صحت و سقم ادعاهای این نوآوران دینی، با توجه به تضادها و دشمنی های آن فرقه ها به سادگی میتوان به این نتیجه رسید که عمده آنها بدلی و جعلی هستند. چطور ممکن است از مادری چندان فرزند از رنگ و شکل و نژاد و .... مختلف و گوناگون پا به عرصه وجود بگذارد؟؟ .....[/quote]
ربط این توضیحات را در مورد بحث قبلی مان متوجه نمی شوم. فکر می کنم بحث ما از مقایسه بین احمد کسروی، داعش و صادق خلخالی توسط یکی از دوستان و "قصد" کسروی برای درست کردن یک حکومت دینی آغاز شده باشد.
در مورد سوالتان ""چطور ممکن است از مادری چندین فرزند از رنگ و شکل و نژاد مختلف و گوناگون پا به عرصه وجود بگذاردد؟؟""
این ذات اندیشه است که پس از مدتی به شاخه های مختلف تقسیم می شود. نه تنها ادیان بلکه مکاتب فکری نیز چنین سرنوشتی داشته اند. به عنوان مثال می توان کمونیسم را در نظر گرفت. ما چندین کمونیسم داریم: کمونیسم مارکس، کمونیسم لنین، کمونیسم استالین، کمونیسم لنین، کمونیسمی که گورباچف از آن صحبت می کرد. پای صحبت طرفداران هر کدام که بنشینید با انبوهی سند و مدرک مدعی هستند کمونیسم ناب و اصلی همان است که آنها می گویند و دیگران اشتباه می کنند.
این تفاوت برداشت از یک مذهب یا یک عقیده ربطی به نوآوران ندارد. حتی اگر نوآوران یا بدعت گزاران نیز ظهور نکنند یک اندیشه پس از گذشت سالها به چندین بخش تقسیم می شود.
بیهوده نیست که برخی دین را به گوی بلورینی تشبه کرده اند که از آسمان به زمین افتاده و هر تکه اش نزد کسی است که مدعی است مذهب حقیقی همان است. گوی بلورینی که هرگز به صورت اولیه اش باز نخواهد گشت.
با عرض ادب و احترام :
فقط دو صفحه از بیانات دوستان عزیز را خواندم و تنبلی اجازه نداد که به صفحات پیشین نیز مراجعه کنم . شاید وقتی دیگر و فرصتی دیگر
بنده بر تنبلی فائق آیم و آنها را نیز بخوانم . و اما « مقلی » . نه ! نخندید لطفا . حتما اکثر دوستان قضیه ( اما « مقلی » ) را میدانند .
معلمی سر کلاسِ درس به این کلمه رسید « امامقلی » و البته این طور خواند : اما « مقلی »
هم نام و هم تراز نمودن کسروی با کسی مثل خلخالی همانقدر ناجوانمردانه است که
قتل وی به دست « نواب » و دوستان قداره بندش . و این همان ( اما « مقلی » ) اول عرایضم بود .
من کسروی را به عنوان یک مورخ قابل و اندیشمند و تا حدودی امانت دار در روند تحریر و نقریر تاریخ قبول دارم .
و « تاریخ مشروطه » و « تاریخ 18 ساله آذربایجان » شاهد این مدعاست . و راستش از این بابت احترام زیادی نیز برای ایشان قائلم .
اما از بابت سرکوب کردن افکار و اشعار حافظ و سعدی و خیام و .... دل به گفتار ایشان نمیدهم و باز هم راستش ، این نوع تفکر
ایشان را قبول ندارم .
اینکه عرض میکنم تا حدودی ؛ دلیلش این است که ما هیچ وقت در ایران تاریخ مستدل و مستند نداشته ایم . نه اینکه تاریخش را
نداشته باشیم . چرا ! تاریخش را داریم ؛ اما مورخش را نداشتیم و نداریم و بعد از این هم نخواهیم داشت .
یکی از دیدگاه های کسروی ، زدودن اوهام از جامعه بود . برای دیدن دیدگاه کسروی ، هیچ راهی نیست ، مگر اینکه چشمهایمان
را ببندیم و خود را در زمان و روزگار وی ببینیم . روزگاری که حلیة المتقین آیین برگزیده مردم است و چیزی فراتر از آن را ، نه میبینند
و نه میدانند و نه میخواهند که ببینند و بدانند . انجماد مغزها در حد منهای 273 درجه بود . و اگر احیانا اندیشه و تراوش اندیشه ای
نیز از کسی به بیرون می تراوید ، قدار بند های ترویج اوهام ، همان میکردند که با کسروی نمودند .
محمد مسعود جمله بسیار زیبایی دارد . میگوید : در کشور ما پر خونی مرض بسیار بدی هست . یادم هست چند سال پیش
یکی از صدراعظم های ما پر خون بود . بردند حمام فین کاشان ؛ خونش را کم کردند و ادامه میدهد : اصلا گاهی ؛ ما خود به دست خود
قمه به دست میگیریم و به سر خود میزنیم تا خونمان کم شود .
اگر بخواهم بلای خانمانسوز اندیشه ی غلطی که از صفویه غلط اندیش تا اواخر قاجاریه ی متحجر اندیش در کشور ما رواج و رونق
یافت ، در این مختصر عرض کنم ، فکر میکنم باید ساعتها بنویسم و شما عزیزان نیز بی حوصله و تشدد احوال از کنارش خواهید
گذشت و خواهید گفت : فکر کنم یارو از مخ تعطیل است ...........
و اما دوباره « مقلی » : اندیشه ی کسروی در مورد ادبیات غنی ایران ، از نظر من ، اندیشه ی نادرستی است .
هر چند که در این مورد نیز گاهی حق را به ایشان میدهم . زیرا سیر نزولی برداشتهای صوفیگرانه و قلندر وار از اشعار شاعرانی
چون حافظ و سعدی در جامعه زمان کسروی ، آنقدر چندش اور و زشت و ناهنجار هست که شاید خود ما هم اگر در آن روزگار
بودیم و آن دوران را حس میکردیم ؛ احتمالا ما نیز دچار این تخلیط میشدیم . اما با همه این احوال اینگونه برداشت از ادبیات
یک جامعه ، ادبیات غلطی است .
آرزوی شادی و نشاط و شادکامی برای همه عزیزان دارم . موفق باشید .
مقالات احمد کسروی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک