جهان نظم را سلطان چهارند
که هر یک باغ دانش را بهارند
یکی فردوسی، آن کز خاک طوس است
کزو روی زمین روی عروس است
وزآن پس انوری کاو سر بر آورد
چو آب روشن از خاک ابیورد
دگر سعدی که تا دم زد ز شیراز
رسد شیرازیان را در جهان ناز
دگر سرو ریاض قم نظامی
که شد ملک سخن را او تمامی
ز خاک تفرش است آن گوهر پاک
ولی در گنجه چون گنج است در خاک
ز حق رحمت به روح پاکشان باد
گل فردوس زیب خاکشان باد
مثنوی یوسف و زلیخا- آتشکده آذر
چونکه نسخته سخن سرسری
هست بر گوهریان گوهری
نکته نگهدار ببین چون بود
نکته که سنجیده و موزون بود
قافیه سنجان که سخن برکشند
گنج دو عالم به سخن درکشند
خاصه کلیدی که در گنج راست
زیر زبان مرد سخن سنج راست
آنکه ترازوی سخن سخته کرد
بختوران را به سخن بخته کرد
بلبل عرشند سخن پروران
باز چه مانند به آن دیگران
زاتش فکرت چو پریشان شوند
با ملک از جمله خویشان شوند
پرده رازی که سخن پروریست
سایهای از پرده پیغمبریست
پیش و پسی بست صفت کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیا از جناب kalltun بزرگوار بابت آپلود این کتاب ارزشمند تشکر میکنم.
غم انگیز آنکه سالهاست نظامى در میان اهالى شهر و دیارش تنها و غریب است. خط و نوشتار مردم گنجه و آذربایجان پس از جدا شدن از ایران و طى چند نسل توسط استعمار از حروف عربى فارسى به لاتین تغییر داده شد تا مردم نتوانند اشعار و کتب شاعران و نویسندگان و تاریخ خود را به زبان اصلى آن بخوانند ! امروز مردم گنجه و آذربایجان فقط مى توانند ترجمه اشعار نظامى گنجوى را بخوانند ! آنها براى مطاله آثار فرهنگى بومى و باستانى و تاریخى خود مجبورند ترجمه آنها توسط دیگران را بخوانند. استعمار اینگونه آنها را با فرهنگشان بیگانه کردند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مخزنالاسرار
که هر یک باغ دانش را بهارند
یکی فردوسی، آن کز خاک طوس است
کزو روی زمین روی عروس است
وزآن پس انوری کاو سر بر آورد
چو آب روشن از خاک ابیورد
دگر سعدی که تا دم زد ز شیراز
رسد شیرازیان را در جهان ناز
دگر سرو ریاض قم نظامی
که شد ملک سخن را او تمامی
ز خاک تفرش است آن گوهر پاک
ولی در گنجه چون گنج است در خاک
ز حق رحمت به روح پاکشان باد
گل فردوس زیب خاکشان باد
مثنوی یوسف و زلیخا- آتشکده آذر
هست بر گوهریان گوهری
نکته نگهدار ببین چون بود
نکته که سنجیده و موزون بود
قافیه سنجان که سخن برکشند
گنج دو عالم به سخن درکشند
خاصه کلیدی که در گنج راست
زیر زبان مرد سخن سنج راست
آنکه ترازوی سخن سخته کرد
بختوران را به سخن بخته کرد
بلبل عرشند سخن پروران
باز چه مانند به آن دیگران
زاتش فکرت چو پریشان شوند
با ملک از جمله خویشان شوند
پرده رازی که سخن پروریست
سایهای از پرده پیغمبریست
پیش و پسی بست صفت کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیا
از جناب kalltun بزرگوار بابت آپلود این کتاب ارزشمند تشکر میکنم.