عمال زیرک حکومت هند انگلیس که در پی چنان بهانه هایی برای برپا کردن آشوب در ایران بودند - سید را وسیله ی تبلیغات سیاسی خود قرار داده تا حدی که امکان داشت از مردم ساده لوح و طماع به عنوان مرید دور او گرد آوردند!!!
باب بعضی از مریدان چرب زبان خود را به شیراز فرستاد و شروع به تبلیغات دینی نمود و در آن شهر نیز عمال انگلیسی در پرده به مقاصد باب کمک کردند.
سیدعلی محمدباب به مکه رفت و سرانجام به بوشهر برگشت.
در آنجا جمعی از مردم ساده لوح بی عقیده و لاابالی را گرد آورد و خود را مظهر نامه ی خلق و بقیة الله و بالاخره امام دوازدهم و باب علم الهی خواند.
سیدعلی محمدباب فرزند سید رضا شیرازی مدتی در عتبات در مجلس درس حاجی سید کاظم حاضر می شد و بعد از چندی به بوشهر رفت
در جنوب ایران صاحب داعیه ای به نام سید علی محمد باب در لباس مذهبی و به عنوان ارشاد و هدایت خلق قیام کرد.
به ریاضت پرداخت و برای تسخیر ارواح، مدت چهل روز به آفتاب سوزان بوشهر به ذکر ادعیه و اوراد اشتغال ورزید!!!!
اندکی بعد به کوفه رفت و ۴۰ روز در مسجد کوفه معتکف شد
از آنجا سودای ریاست و پیشواییِ مذهب در مغز او پیدا شد!!!
عزیزان بالاخره حسینعلی بهاء مهدی بوده است یا پیغمبر یا خدا؟
در این کتاب می خوانیم هر سه مورد را ادعا کرده است!!!
اسلام با کمال وضوح در قرآن و سنت پیامبر ص بیان می دارد که اصل اول ادیان توحید بوده است ولی بهائیت ادعا می کند که اصل محبت است. حال با چنین ادعایی چگونه از محمد علی باب قبول می کند که: هر کس مرا قبول نکرد بکشید. در این کتاب رفرنس آن داده شده است. با وجود چنین صحبتی بهائیت چگونه ادعای دمکراسی دارد.
بهائیت ادعا می کند که دین اسلام برای قوم عرب می باشد. البته این ادعا در بسیاری از آیات قرآن رد می شود حال چگونه است این دینی که برای فارس زبانان آمده است بسیاری از منابع آن عربی هستند مثل ادعای حسینعلی بهاء: لا اله الا انا المسجون الفرید ، به جز من زندانی تنها خدایی نیست
البته اشتباه او به مانند فارسی زبانان زمان او این بوده است که اله به معنی خدا می باشد ولی کسی که اندکی به زبان عربی آشنایی داشته باشد می داند که اله به معنای معبود و پرستش شونده ی برحق می باشد البته حسینعلی بهاء اشتباهات دیگری نیز در ارائه زبان عربی داشته است که در این کتاب به طور اجمالی به آن پرداخته شده است
خدایا عزیزا پروردگارا بر آنچه که دوست داری قرار بده ما را
از این که برای اینجانب وقت گذاشتید از شما ممنونم
1-در مورد آیه ی نجوا، آیه ی بعد آن حکم را نسخ نفرموده. بلکه از بخشوده شدن کسانی که چنین نکردند سخن رانده است. هیچ جا نفرموده دیگر نیازی به ادای صدقه نیست.
2-در آیه ی مقاتله، آیه در مقام ابلاغ حکم نیست و از فعل امر استفاده نکرده است. بلکه از فعل مضارع استفاده کرده است و نمی توان برداشت نسخ حکم از آن کرد. ضمن اینکه عدد در قرآن نماد کثرت است و نمی توان برداشتی مبتنی بر شکست دادن دویست نفر توسط بیست نفر نمود. فی المثل شب قدری که برتر از هزار ماه است به این معنا نیست که برتر از هزار و یک ماه نیست. نه عدد مسلمین بیست تن بوده است و نه عدد کفار دویست تن. اصلا محال عقلی ست که آیه را جزو احکام بدانیم و معتقد باشیم مسلمین باید نفری ده تن از کفار را شکست دهند و اگر هم نشد دهن کجی به امر خدا کرده اند.
3-در باب آیه متاع (234 و 240 البقره) عنایت شود که 240 "غیر اخراج" بکار رفته و اشاره به اخراج نکردن زن از خانه شوهر است تا مدت معلوم و از طرفی آیه 234 اشاره به عده ی زن دارد و این دو آیه ارتباطی با هم ندارند.
4-در باب آیات فحشاء (15 نساء) اشاره آیه به "نساءکم" یعنی زنانی از خود شما . فلذا مومنین اگر در خانواده چنین افراد فاسدی دارند در خانه ها حبسشان می کنند تا مرگشان فرا رسد. آیه 2 سوره مبارکه نور ولیکن امر حکومتی ست. و این معقول هم هست که تا بدانجا که می توان باید حدود را دفع کرد و نباید فوری به قاضی رجوع کرد تا حد اجرا شود.
5-توارث به ایمان در هیچ آیه ای نسخ نشده است.
6-آیات صلح و عفو ارتباطی به 39 حج و 15 توبه ندارد. آیه 65 انفال هم در باب مقاتله است و کسانی که به جنگ مسلمین می آیند. آیات عفو در باب کافرانی ست که نمی جنگند.
7-نسخ نشدند.
8-تدریجی بودن احکام هم به معنای نسخ ایشان نیست.
والله اعلم
بیشتر دانشمندان علوم قرآنى هشت مورد را که بر نسخ آنها دلیل قطعى و اجماع وجود دارد پذیرفته اند. آیاتى که نسخ شده اند، عبارتند از:
1. آیه نجوا; (یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نَـجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَىْ نَجْوَکُمْ صَدَقَةً)[6]اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگاه با پیامبر خدا گفت و گوى محرمانه مى کنید، پیش از گفتوگوى محرمانه خود صدقه اى تقدیم بدارید. که به واسطه آیه بعد از آن نسخ گردیده است.
2. عدد مقاتلین; (إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَـبِرُونَ یَغْلِبُواْ مِاْئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَةٌ یَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّیَفْقَهُون)[7] اگر از [میان] شما بیست تن، شکیبا باشند بر دویست تن چیره مى شوند، و اگر از شما یک صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز مى گردند، چرا که آنان قومى اند که نمى فهمند. این آیه نیز به واسطه آیه بعدش نسخ گردیده است.
1. آیه امتاع;[1]
2. آیه جزاى فحشا;[2]
3 . آیه توارث به ایمان;[3]
4 . آیات صفح و عفو;[4] که با آیه هاى 39 از سوره حج، 65 از سوره انفال و 15 از سوره توبه نسخ شده است.
5. آیات معاهده;[5]
6 . آیات تدریجى بودن تشریع قتال.[6]
1)بقره، آیه 240.
[2] نساء، آیه 15و16.
[3] انفال، آیه 72.
[4] جاثیه، آیه 14; بقره، آیه 109.
5] نساء، آیه 90 و 92; انفال، آیه 72.
[6] ر.ک: محمد هادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 2، ص 300 ـ 316.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ماجرای باب و بها: پژوهشی نو و مستند درباره بهاییگری
باب بعضی از مریدان چرب زبان خود را به شیراز فرستاد و شروع به تبلیغات دینی نمود و در آن شهر نیز عمال انگلیسی در پرده به مقاصد باب کمک کردند.
در آنجا جمعی از مردم ساده لوح بی عقیده و لاابالی را گرد آورد و خود را مظهر نامه ی خلق و بقیة الله و بالاخره امام دوازدهم و باب علم الهی خواند.
در جنوب ایران صاحب داعیه ای به نام سید علی محمد باب در لباس مذهبی و به عنوان ارشاد و هدایت خلق قیام کرد.
به ریاضت پرداخت و برای تسخیر ارواح، مدت چهل روز به آفتاب سوزان بوشهر به ذکر ادعیه و اوراد اشتغال ورزید!!!!
اندکی بعد به کوفه رفت و ۴۰ روز در مسجد کوفه معتکف شد
از آنجا سودای ریاست و پیشواییِ مذهب در مغز او پیدا شد!!!
در این کتاب می خوانیم هر سه مورد را ادعا کرده است!!!
اسلام با کمال وضوح در قرآن و سنت پیامبر ص بیان می دارد که اصل اول ادیان توحید بوده است ولی بهائیت ادعا می کند که اصل محبت است. حال با چنین ادعایی چگونه از محمد علی باب قبول می کند که: هر کس مرا قبول نکرد بکشید. در این کتاب رفرنس آن داده شده است. با وجود چنین صحبتی بهائیت چگونه ادعای دمکراسی دارد.
بهائیت ادعا می کند که دین اسلام برای قوم عرب می باشد. البته این ادعا در بسیاری از آیات قرآن رد می شود حال چگونه است این دینی که برای فارس زبانان آمده است بسیاری از منابع آن عربی هستند مثل ادعای حسینعلی بهاء: لا اله الا انا المسجون الفرید ، به جز من زندانی تنها خدایی نیست
البته اشتباه او به مانند فارسی زبانان زمان او این بوده است که اله به معنی خدا می باشد ولی کسی که اندکی به زبان عربی آشنایی داشته باشد می داند که اله به معنای معبود و پرستش شونده ی برحق می باشد البته حسینعلی بهاء اشتباهات دیگری نیز در ارائه زبان عربی داشته است که در این کتاب به طور اجمالی به آن پرداخته شده است
خدایا عزیزا پروردگارا بر آنچه که دوست داری قرار بده ما را
از این که برای اینجانب وقت گذاشتید از شما ممنونم
2-در آیه ی مقاتله، آیه در مقام ابلاغ حکم نیست و از فعل امر استفاده نکرده است. بلکه از فعل مضارع استفاده کرده است و نمی توان برداشت نسخ حکم از آن کرد. ضمن اینکه عدد در قرآن نماد کثرت است و نمی توان برداشتی مبتنی بر شکست دادن دویست نفر توسط بیست نفر نمود. فی المثل شب قدری که برتر از هزار ماه است به این معنا نیست که برتر از هزار و یک ماه نیست. نه عدد مسلمین بیست تن بوده است و نه عدد کفار دویست تن. اصلا محال عقلی ست که آیه را جزو احکام بدانیم و معتقد باشیم مسلمین باید نفری ده تن از کفار را شکست دهند و اگر هم نشد دهن کجی به امر خدا کرده اند.
3-در باب آیه متاع (234 و 240 البقره) عنایت شود که 240 "غیر اخراج" بکار رفته و اشاره به اخراج نکردن زن از خانه شوهر است تا مدت معلوم و از طرفی آیه 234 اشاره به عده ی زن دارد و این دو آیه ارتباطی با هم ندارند.
4-در باب آیات فحشاء (15 نساء) اشاره آیه به "نساءکم" یعنی زنانی از خود شما . فلذا مومنین اگر در خانواده چنین افراد فاسدی دارند در خانه ها حبسشان می کنند تا مرگشان فرا رسد. آیه 2 سوره مبارکه نور ولیکن امر حکومتی ست. و این معقول هم هست که تا بدانجا که می توان باید حدود را دفع کرد و نباید فوری به قاضی رجوع کرد تا حد اجرا شود.
5-توارث به ایمان در هیچ آیه ای نسخ نشده است.
6-آیات صلح و عفو ارتباطی به 39 حج و 15 توبه ندارد. آیه 65 انفال هم در باب مقاتله است و کسانی که به جنگ مسلمین می آیند. آیات عفو در باب کافرانی ست که نمی جنگند.
7-نسخ نشدند.
8-تدریجی بودن احکام هم به معنای نسخ ایشان نیست.
والله اعلم
1. آیه نجوا; (یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا نَـجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُواْ بَیْنَ یَدَىْ نَجْوَکُمْ صَدَقَةً)[6]اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگاه با پیامبر خدا گفت و گوى محرمانه مى کنید، پیش از گفتوگوى محرمانه خود صدقه اى تقدیم بدارید. که به واسطه آیه بعد از آن نسخ گردیده است.
2. عدد مقاتلین; (إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَـبِرُونَ یَغْلِبُواْ مِاْئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَةٌ یَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّیَفْقَهُون)[7] اگر از [میان] شما بیست تن، شکیبا باشند بر دویست تن چیره مى شوند، و اگر از شما یک صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز مى گردند، چرا که آنان قومى اند که نمى فهمند. این آیه نیز به واسطه آیه بعدش نسخ گردیده است.
1. آیه امتاع;[1]
2. آیه جزاى فحشا;[2]
3 . آیه توارث به ایمان;[3]
4 . آیات صفح و عفو;[4] که با آیه هاى 39 از سوره حج، 65 از سوره انفال و 15 از سوره توبه نسخ شده است.
5. آیات معاهده;[5]
6 . آیات تدریجى بودن تشریع قتال.[6]
1)بقره، آیه 240.
[2] نساء، آیه 15و16.
[3] انفال، آیه 72.
[4] جاثیه، آیه 14; بقره، آیه 109.
5] نساء، آیه 90 و 92; انفال، آیه 72.
[6] ر.ک: محمد هادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 2، ص 300 ـ 316.