با عرض سلام و ادب
ممنون،جناب tankamanee از توضیحتون..
متن خانم همت فر عزیز، به لحاظ فرم و ساختار ایراداتی داره!! اما از نظر محتوا، فضایی که از محیط زندان ، زندانبان و منه در حال "تموم شدن" داره بسیار زیباست...حس عجیبی به آدم میده و اون اینکه:(این نظرشخصی منه..)تموم شخصیت ها در واقع فقط یک نفرند، که اسیر من های مختلف اند.زندانی همچون قفس جان!! که در آن زندانی، زندانبان و...خودراوی داستان است.
با آرزوی موفقیت....برای النای عزیز
سلام بردوستان سابق و حاضر.. و سلام بر خانم همتی فر ارجمند.
نقل وقول از متن بالا! ((من شروع می کنم به راه رفتن)) . خانم همت فر عارضم خدمتتون که شروعش به نظر بنده خیلی ضعیفه و شما به راحتی می توانستید به اینگونه بنویسید: ((شروع میکنم به رفتن)). وقتی کسی مسیری رو طی میکنه بی گمان آن فعل رفتن داره انجام میشه، پس نیازی به نوشتن راه نیست. خود "من" حشو می باشد. بعد به نظر من این یک تصویر و یا سکانسی که تقریبا در این محتوا و مضمون بهش پرداخته و ساخته شده است که ذهنیت شما این نوشته را از آنجا گرفته است. قوه تخیل خوبی داشتید ولی خیلی توصیفات داشته و همه چیز را در اختیار خواننده گذاشته ایدو این ضعف نوشته شما است. نباید در حین نوشتن همه جزئیات ولایه های زیرین که خواننده باید خودش بدست بیاورد، شما دراختیارش بگذارید. اینکه زندانیان دارای چه ویژگیهای هستند تا یک حد کم باید به آن اشاره می کردید و یا وضعیت داخل زندان چگونه بوده است.
در جای نوشتین "آقایان" سمت چپ! اول اینکه این واژه" آقا" به نظرم نباید می نوشتید چون زندانیان با توجه به شخصیتی که در زندان دارند و زندانبان ها به آنها نگاه می کنند "آقا"خطابشان نمی کنند. این نکته مورد توجه قرار می گیرد که شخصیت اصلی "آقا هست یا خانم"!
بی گمان اگر نوشتن را ادامه بدهید کم کم به مرور زمان دستانتان با قلم اخت و انس پیدا می کند و موفق خواهید شد.
یکی از دوستان دست به قلم اهل کتابناکی به من توصیه ی کرد ،من هم این را برای شما می نویسم و توصیه می کنم : ((هنگام نوشتن از بیرون به نوشته و داستان خود نگاه کنید)) موفق و پیروز باشید
دیدگاههای کتاب الکترونیکی من خیلی راحت تموم میشم
ممنون،جناب tankamanee از توضیحتون..
متن خانم همت فر عزیز، به لحاظ فرم و ساختار ایراداتی داره!! اما از نظر محتوا، فضایی که از محیط زندان ، زندانبان و منه در حال "تموم شدن" داره بسیار زیباست...حس عجیبی به آدم میده و اون اینکه:(این نظرشخصی منه..)تموم شخصیت ها در واقع فقط یک نفرند، که اسیر من های مختلف اند.زندانی همچون قفس جان!! که در آن زندانی، زندانبان و...خودراوی داستان است.
با آرزوی موفقیت....برای النای عزیز
نقل وقول از متن بالا! ((من شروع می کنم به راه رفتن)) . خانم همت فر عارضم خدمتتون که شروعش به نظر بنده خیلی ضعیفه و شما به راحتی می توانستید به اینگونه بنویسید: ((شروع میکنم به رفتن)). وقتی کسی مسیری رو طی میکنه بی گمان آن فعل رفتن داره انجام میشه، پس نیازی به نوشتن راه نیست. خود "من" حشو می باشد. بعد به نظر من این یک تصویر و یا سکانسی که تقریبا در این محتوا و مضمون بهش پرداخته و ساخته شده است که ذهنیت شما این نوشته را از آنجا گرفته است. قوه تخیل خوبی داشتید ولی خیلی توصیفات داشته و همه چیز را در اختیار خواننده گذاشته ایدو این ضعف نوشته شما است. نباید در حین نوشتن همه جزئیات ولایه های زیرین که خواننده باید خودش بدست بیاورد، شما دراختیارش بگذارید. اینکه زندانیان دارای چه ویژگیهای هستند تا یک حد کم باید به آن اشاره می کردید و یا وضعیت داخل زندان چگونه بوده است.
در جای نوشتین "آقایان" سمت چپ! اول اینکه این واژه" آقا" به نظرم نباید می نوشتید چون زندانیان با توجه به شخصیتی که در زندان دارند و زندانبان ها به آنها نگاه می کنند "آقا"خطابشان نمی کنند. این نکته مورد توجه قرار می گیرد که شخصیت اصلی "آقا هست یا خانم"!
بی گمان اگر نوشتن را ادامه بدهید کم کم به مرور زمان دستانتان با قلم اخت و انس پیدا می کند و موفق خواهید شد.
یکی از دوستان دست به قلم اهل کتابناکی به من توصیه ی کرد ،من هم این را برای شما می نویسم و توصیه می کنم :
((هنگام نوشتن از بیرون به نوشته و داستان خود نگاه کنید))
موفق و پیروز باشید