رسته‌ها
وضعیت حق تکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست؛ بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید، با ما تماس بگیرید. همچنین در صورتی که شما نسبت به این اثر محق هستید، می‌توانید اجازه انتشار تمام یا بخشی از نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید، یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «فروش کتاب الکترونیکی» را در بخش راهنما مطالعه کنید.

دین ستیزی نافرجام: در ن‍ق‍د ک‍ت‍اب‌ ت‍ول‍دی‌ دی‍گ‍ر

دین ستیزی نافرجام: در ن‍ق‍د ک‍ت‍اب‌ ت‍ول‍دی‌ دی‍گ‍ر
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 35 رای
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 35 رای
.
کتاب دین ستیزی نافرجام، پژوهشی سترگ است از مصطفی حسینی طباطبایی و در پاسخ به کتاب "تولدی دیگر" نوشته ی شجاع الدین شفا.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
akhshurush
akhshurush
1393/09/21

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دین ستیزی نافرجام: در ن‍ق‍د ک‍ت‍اب‌ ت‍ول‍دی‌ دی‍گ‍ر

تعداد دیدگاه‌ها:
42
به همه ی دوستان روشنفکر و غیر روشنفکر، بد دهن و خوش دهن، باجنبه و بی جنبه، متوحش و بافرهنگ، بربر و باکلاس توصیه میکنم(هرچند راقم این سطور را چه به توصیه!) که حتماً حتماً مناظره‌ی دکتر ابراهیم سلطانی و دکتر آرش نراقی در باب برهان شر رو گوش بدن(مشاهده بفرمایند!) - این مناظره دو قسمتی، تو برنامه پرگار شبکه بی بی سی برگزار شد
کاری ندارم که کدوم یک از این دو استادِ بزرگوار در بحث قویتر ظاهر شدن، مسئله ای که تو این مناظره برای این حقیر جالب بود، ادب، متانت و اخلاق مداری این دو استاد مسلم فلسفه بود!
باشد تا رستگار شویم...! !
درود بر روان استاد شجاع الدین شفا که یک ایرانی خردمند و راستین بود. بدیهی است که روشنگری‌های اندیشه‌ورزانی چون شجاع الدین شفا با یاوه‌گویی و تعصب‌ورزی عده ای متحجر مواجه گردد. به قول شاعر "... هرکسی از خلقت خود می تند" !!
سیزده تا مساله را مدعی شدید که برای هیچ کدام هم ادله نیاوردید. خداوند بهتر از همه قضاوت خواهد کرد که چه کسی سفسطه می کند. والله اعلم
مرد مومن این مسائل چه ربطی به هم دارند؟ کدام یک از رفتارهای کشورهای اسلامی طبق قرآن است که انتظار تغییرات داشته باشیم؟ قرآن می گوید وای بر کم فروشان، آنگاه ساعت مفید کاری ایشان 20 دقیقه در روز است. این فرهنگ اسلامی است؟ این که خلاف قرآن است. عقب ماندگی کشورهای اسلامی بدلیل فرهنگ ملی خودشان است وگرنه نماز و روزه و عبادت خدا کسی را عقب مانده نمی کند. حتماً و حتماً هم دین ستیزی نافرجام است. وعده ی خداست که اسلام را بر همه ی ادیان برتری دهد. مد نظر شما صنعت است. اندونزی هم کشور اسلامی ست. ترکیه هم اسلامی ست. فرهنگ ملی مردم خاورمیانه در تن پروری و مفت خواری چه ارتباطی با اسلام دارد؟ تا جامعه ای به کار بها ندهد، پیشرفت اقتصادی هم ندارد. این ربطی به اسلام دارد؟ اسلام گفته اقتصادتان را دلالی کنید؟ اسلام گفته به جای کار، عبادت کنید؟ راه را اشتباه می روید.
تفاوت عصر حجر با 1400 سال پیش می دانید چند سال است؟ حالا چون اسب و قاطر و شتر تبدیل شد به هواپیما و اتومبیل، دستورات خداوند متعال را می توان زمین گذاشت؟ چون 1400 سال پیش دروغ بد بود، امروز می تواند خوب باشد؟ چون تهمت گناه بود، امروز می تواند ثواب باشد؟ اخلاقیات بشر یک مساله ی مطلق است و لن تجد لسنه الله تبدیلا. می خواهد از ده هزار سال پیش باشد و می خواهد تا ابد باشد، گناه همیشه گناه است. حالا خداوند نباید می گفت ربا نخورید چون من و شما می خواهیم بانک داری راه بیندازیم و این سنت خلاف منافع ماست؟ چاپ تالیسم هم مقدس شد و نمی دانستیم؟ و که گفته تاریخ ادیان سیاه است؟ سپید مثل برف است. شکوفایی ایران در عصر اسلام بوده و نهضت علمی در سرتاسر بلاد اسلامی رواج یافت. جای اینکه بگوییم اسلام اخ است، مقایسه کنیم با زمانی که اسلام نبود. نه اینکه بدترین های خودمان را با بهترین های دیگران قیاس کنیم. همین امروز هم اسلام است که موجبات ارتقای فرهنگی را در ممالک اسلامی فراهم می آورد و همین امروز اسلام است که در برابر اشغالگران فلسطین می ایستد و بخشی از اسلام است که ایران امروز را اداره می کند. اگر کفر بود که معلوم نبود کجا بودیم.
اسلام چه ربطی به مفت خواری دارد؟ اسلام گفته جای کار مثلا در فلان جا درس علوم دینی بخوانید؟ رسول که گفته بر ابلاغ رسالت اجر نمی گیرد. حدیث امام باقر است که پشت کسی که بر نماز اجر می گیرد نماز نخوانید و از آن به بعد بنده در مساجد هم نماز فرادی می خوانم. اسلام که گفته بعد از نماز جمعه در زمین پراکنده شوید برای کسب روزی حلال و زمین را استعمار کنید. استعمار باب افتعال یعنی خداوند درخواست می کند که زمین را عمارت کنید. عقر به خیر
akhshurush عزیز
"لاطائلات: این کلمه که شما آوردید آقای دولت آبادی رهبر سومین بابیان بیشتر استفاده می کرد و جمله کامل آن آنقدر رکیک و سخیف است که آدم شرمش می آید در چنین سایت فرهنگی بیاورد و لی سایتش را می دانم که می دانید برای شما و علاقه مندان ارجاع می دهم http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%87%D8%AC%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87
احساس می کنم همچون دولت آبادی بجای تحلیل و دادن پاسخ درست داری سفسطه می کنی در مطرح کردن مشکلات کافی است مسائل روز را ببینی کار سختی نیست و فرمول انتگرال و دیفرانسیل نمی خواهد حل کنی بقول شاعر "سالی که نکوست از بهارش پیداست " و یا " آن چیز که ایان است چه حاجت به بیان است" مگر اینکه شما بگویئد امروز اسلام مسلمین خیلی پیشرفته هستند و در جهان امروز سروری می کنند و این آقایان بقول شما دانشمند حسینی و حسینیها اسلام مسلمین را به این پیشرفت عظیم رسانده اند که بنده برای این مورد هیچ حرفی ندارم و حق با شما است و................................................ عاقلان دانند.
دین ستیزی نافرجام
این گروه اسم نوشته اشان را دین ستیزی نافرجام گذاشته اند اینها راست می گویند اگر فرجام داشت الان ما این وضعیت را نداشتیم و جامعه اسلام مسلمین الان این وضعیت را نداشتند یک مشت کشورهای بدبخت و تو سری خور و وابسته و تولید کننده مواد اولیه که افسارشان همیشه دست ممالک پیشرفته صنعتی است و هر سازی آنها بزنند اینها باید برقصند اگر بقول اینها نافرجام نبود و فرجام داشت ما نیز ماننده اروپای روشنگر در مقابل کلیسای بهشت و جهنم فروش قد علم کرد و رنسانس را بوجود آورد و الان در دنیا سروی می کنند مي شديم و.............................................................. خدا عاقل است و عاقلان دانند؟
تکرار مکررات. عزیزان لطف بفرمایند در برابر مدعای خویش، ادله ی خویش را نیز بکار برند. نخست اینکه کجا آقای طباطبایی صحبتی از چرتکه و یا کامپیوتر و یا حتی قیاسی مشابه این کرده اند؟ دوم اینکه کجای فرمایشات جناب طباطبایی ایستادگی در برابر علم است؟ سوم اینکه آقای طباطبایی در به ثمر نشستن انقلاب 57 چه نقشی داشته اند؟ چهارم اینکه کجا حرف سیاسی زده اند که بخواهند سخن از مشروطه و مشروعه برانند؟ پنجم اینکه چه کسی اینجا خود را جای نوستراداموس جا زده که می گوید اگر فلانی زنده می بود، بی تردید چنین و چنان می کرد؟ تو گویی علم غیب بدیشان داده شده که جای مردگان نیز زبان ناطق دارند. ششم اینکه لطف کنند یک تناقض بین نوشتارهای حسینی طباطبایی در امروز و دیروز پیدا کنند و نشان دهند یا این نیز مانند مابقی حرفهایشان ادعاست که گودرز را به شقایق ربط می دهند؟ هفتم اینکه فلیپ دانته دیگر کدام پیغمبری ست؟ هشتم اینکه اگر منابع سایر محققین در کتاب تولدی دیگر بکار برده شده است، نویسنده چرا در منابع دستکاری کرده است؟ نهم اینکه نظرات شخصی که ارجاعی هم به منابع نخورده اند اگر نظر خود نویسنده ی کتاب تولدی دیگر نیست، مهملات کدام ذهن است؟ این همه لاطائلات سر هم کرده که ادیان چنین و چنانند و هیچ رفرنسی هم نخورده اند. که گفته نظر خود نویسنده در کار نیست؟ دهم اینکه وقتی یکی تحلیل بلد نیست، زورش که نکرده اند کتاب بنویسد. یازدهم اینکه کدام کتاب آقای طباطبایی بدون رفرنس است؟ دوستان گمان کرده اندکه چون حرف باد هواست، تیری در تاریکی بیندازند بلکه نتیجه داد و دغای شفا هویدا نگردد؟ دوازده اینکه حرفی که کنتور نمی اندازد چرا زده می شود؟ چه کسی و با کدام دلیل و مدرک مدعی ست شجاع شفا از مصطفی طباطبایی بیشتر مطالعه کرده؟ چه مدرکی هست؟ وانگهی اگر بنا به تعداد کتب بود و هر که بیشتر کتاب خوانده بود بنا بود دانای دهر باشد و بیشتر از بقیه بفهمد که هر ننه قمری می تواند مدعی پیامبری شود. این همه که در حوزه به خواندن فقه عمرشان را تباه می کنند حداقل از نظر میزان مطالعه جزو سرامدان بشریت می بایست می بودند. سیزده اینکه حالا که گفته مهملات شفا حقیقت است؟ دوستان بدیهیات را نمی دانند که علوم انسانی قابل اثبات نیستند که گریزی به صحرای کربلا می زنند و ترهات وی را "حقیقت" می نامند؟ اما یادشان رفته بگویند "حقیقت از نظر چه کسی؟" راستی حرفهای شفا برای این جماعت تلخ تر است یا طباطبایی و اگر دومی، به نظر می رسد معنای حقیقت را برای افراد مختلف باید متفاوت گرفت. برخی از دوستان مباحثه در پیرامون کتابی را با مبارزه بوکس اشتباه گرفته اند و گمان کرده اند که باید در زیر هر کتابی در مورد مدرنیته و ریاضیات و علوم دینی را مخلوط کرد. ملقمه ای از جالینوس و بطلمیوس و افلاطون و شجاع شفا. اظهار فضل به سبک ایرانی. خداوند جامعه ی ما را از پهلوان پنبه های همه چیز دان سالم نگه دارد. قطار کردن حرف های صد من یک غاز که اگر فلانی زنده بود صد در صد چنان می کرد بدرد شیر کردن بچه مدرسه ای ها می خورد که دست راست و چپشان را ندانند و بعید است بتواند در سایتی که همه اهل مطالعه ی حداقلی هستند احساسی برانگیزاند. چهار تا کودک و در نهایت به درد اصغر آقا بقال سر کوچه تا اهالی بخیه. ضمن اینکه هنوز ندیدم جز اینکه عزیزان مثل شصت تیر حرف بی اساس در می کنند، ایراد فنی به کتابی که زیرش می نویسند بگیرند. مصطفای طباطبایی را با انقلاب 57 چه کار؟ جمع کردن همه ی دانش خودمان در 4 ، 5 خط نتیجه ای جز سخنان بی در و پیکر ندارد. اول که ادعای یامفت دریافت بودجه برای نوشتن کتاب بود که گویا زیر اثباتش زاییده اند، حالا سراغ سایر ادعاها می روند. اگر مدارکی دارند اثبات کنند بهتر است. والسلام
و اما در مورد آقاي شجاع
بنده در مقام دفاع از ایشان نیستم و نمی خواهم از ایشان دفاع بکنم زيرا آثار ايشان براي انسان منصف و بي طرف كه مي خواهد در مورد ايشان قضاوت كند كاملاً مشخص بوده و با خواندن آن به كنه حقيقت خواهد رسيد و آن آثار از مولف خود دفاع خواهد كرد ایشان مولف و مترجم چندین کتاب بخصوص کتابهای دینی و اخلاقی و فلسفی هستند برای مثال کتاب کمدی الهی فلییپ دانته ایتالیائی را ایشان ترجمه نموده اند و در کتاب تولدی دیگر نیز ایشان از خودشان چیزی ننوشته اند بلکه یافته های تحقیقات محققین مختلف را بر خلاف حسینی و دیگر نقد کننده های نوشته های ایشان با ذکر کامل منبع آورده اند و می شود گفت که ایشان فقط نقل قول کرده و در مواردی تحلیل نموده اند و از همه مهمتر بدلیل اینکه وضعیت شغلی خودشان که این امکان و فرصت را به ایشان داده بود به گنجینه های مختلف کتابهای نایاب و کمیاب متنوع و مختلف در حجم وسیع دسترسی داشته باشند از مطالعاتی بسیار وسیع برخوردار شده و حداقل از حسینیها بیشتر مطالعه کرده و صاحبنظر بوده اند. ضرب المثلي در ايران هست كه مي گويد حقيقت تلخ است آنقدر ما ايرانيان به داستان هاي هزار و يكشب عادت كرده ايم يا عادتمان داده اند و شنيدن حقيقت را بر نمي تابيم و هر كسي حقيقتي را مطرح بكند هر چند اين حقيقت به نفع خودمان و جامعه مان باشد آنقدر براي ما لذت ندارد تا شنيدن قصه هاي حسين كرد ، مملي ، حسني و.............. تازه هزاران انگي ماننده دين فروش ، كافر، ذمي ، ذنديق ، موالي ، خيانتكار ، منافق ، فاسق ، ..................... براي گوينده حقيقت مي چسبانيم و او را ماننده حسنك وزير مضحكه عام خاص مي كنيم و در مقابل آن براي توليد كننده خرافات كه براي بهره كشي و استثمار توليد خرافات نموده و داستانهاي هزار و يكشب توليد نموده را در ور دلمان جاي مي دهيم و از او و شخصيتهاي ساخته او اسطوره درست مي كنيم.
بسیاری بودند مثل عبدالکریم شروش ، شریعتی ، بازرگان ، بنی صدر ، مطهری ، جلال آل احمد ، و این آخرها مصطفی حسینی و..................تلاش می کردند و می کنند چرتکه را بجای کامپیوتر های مدرن امروز به خورد مردم دهند لکن بدلیل اینکه این افراد نمی دانند که خود را در مقابل علم قرار داده اند و اساس علم چنین است که هر ماهیتی در مقابل آن قرار بگیرد به ضایع و تباه شدن خود کمک خواهد کرد خیلی از این افراد که در به ثمر رسیدن انقلاب 57 تاثیر بسزائی هم داشته اند در قید حیات نیستند ولی اگر در قید حیات بودند و کارنامه انقلاب اسلامی را می دیدند بی تردید ماننده بقیه آنها که زنده اند و یا در این اواخر فوت کرده اند مخلص کلام تجربه انقلاب اسلامی را کسب کرده اند اقدام به اصلاح نظریات خود می نمودند برای مثال هر کدام از شخصیتهای بالا به نوعی یا حذف شدند و یا امروز جزء منفورین نظام فعلی می باشند و خیلی نیز ماننده شروش و حسینی اگر نوشته های امروز آنها را با نوشته های گذشته شان مقایسه بکنی صد در صد تغییر موضع داده اند و امروز آنها ورژنشان از تفکر حکومت مشروطه مشروعه به حکومت مشروعه مشروطه بدل شده است و تازه این آقایان بنظر خودشان تبر تجربه به آنها خورده (مشاهده عملکرد نظام اسلامی در ایران بعد از انقلاب) و آنها پیشرفت کرده اند البته کدیور و اکبر گنجی و ..................... نیز در این طیف قرار می گیرند ...................
[edit=simin]1393/09/25[/edit]
........ مصطفی حسینی طباطبایی..............تا کنون نظر سیاسی -سیاست داخلی- نیز نداشته است که بخواهد از سیستمی حمایت کند. اگر دوستان زحمت کشیده کمی پیرامون نظرات متعدد نویسنده تحقیق کنند حتماً متوجه خواهند شد که برداشت های دینی ایشان با تعاریف رسمی زمین تا آسمان تفاوت دارد. تا بدانجا که جناب طباطبایی از طرف برخی از هواخواهان تعاریف رسمی از دین، به سلفی گری و وهابی گری متهم شده اند. فلذا به نظر بنده اینکه ایشان با بودجه ای چنین و چنان کردند بیشتر نظر شخصی است. اگر فردی آنقدر قابل اعتماد هست که ردیف بودجه ای برایش در نظر گرفته شود، فیلتر کردن سایت وی معنا ندارد.
نکته ی دیگر اینکه در ویدیوهای منتشره از جناب طباطبایی ، لبه ی تیز انتقادات ایشان بیشتر متوجه روشنفکران است و هرگز و هیچگاه نیز ادعای روشنفکری نداشته اند.
حقیقتاً اذعان به سمت پیشین جناب شفا، سخن نادرستی بود که بر قلم جناب طباطبایی رانده شد و بنده نیز در این زمینه با منتقدان محترم هم عقیده ام. لکن متهم نمودن ایشان به تحدید در منابع شیعی نیز کم لطفی عزیزان است. جناب طباطبایی اصلا و ابدا محصور در منابع شیعی نیستند که اگر بودند به ایشان سلفی گفته نمی شد. خوش تر این بود که دوستان کتاب ایشان را نخست می خواندند و سپس نظراتشان را قرار می دادند. ضمن اینکه اگر ما به انتقاد به نویسنده -و نه انتقاد به نوشته- معترضیم، خودمان نباید به جای نوشته، به نویسنده انتقاد کنیم. بنده در انتقادات دوستان، نکته ی فنی بر آمده از کتاب ندیدم. بیشتر مسائل حاشیه ای مطرح شده است.
نکته ی پایانی اینکه البته جناب طباطبایی درجه ی اجتهاد دارند و انگ بی سوادی زدن به ایشان رویکرد خردمندانه ای نیست. آنچه مرا دریغ می آید این است که فردی را نشناخته، چنین در پیرامونش سخن می رانیم. والله مع المتقین
[edit=simin]1393/09/24[/edit]
دین ستیزی نافرجام: در ن‍ق‍د ک‍ت‍اب‌ ت‍ول‍دی‌ دی‍گ‍ر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک