ندای مرموز
نویسنده:
دارن شان
مترجم:
رضا رستگار
امتیاز دهید
سایت فارسی طرفداران دارن شان: darrenshanfans.ir
dsfans.ir
کتاب نهم از مجموعه 10 تایی دموناتا :
1. لرد لاس
2. دزد شیطانی
3. فاجعه اسلاتر
4. بک
5. دیو همخون
6. رستاخیز شیطان
7. سایه مرگ
8. جزیره گرگ ها
9. ندای مرموز
10. دلاوران جهنم
کرنل مامور حفظ بشریت می شود ولی برای اینکار باید به دوستانش پشت کند . عاقبت چه می شود؟
بیشتر
dsfans.ir
کتاب نهم از مجموعه 10 تایی دموناتا :
1. لرد لاس
2. دزد شیطانی
3. فاجعه اسلاتر
4. بک
5. دیو همخون
6. رستاخیز شیطان
7. سایه مرگ
8. جزیره گرگ ها
9. ندای مرموز
10. دلاوران جهنم
کرنل مامور حفظ بشریت می شود ولی برای اینکار باید به دوستانش پشت کند . عاقبت چه می شود؟
آپلود شده توسط:
ebrahim23
1388/08/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ندای مرموز
اولش که کلی وقت با برانابوس میجنگید با شیاطین!
بعدشم که دوستاشو به همه چی ترجیح داد برگشت پیششون!
حالا شما بفرمایید چرا بد بوده به نظرتون
اولا که اون مجبور شد برگرده
ثانیا اون جا می خواست دوستاشو تنها بزاره که گروبز نذاشت
یکم کتابو دقیق تر بخون متوجه بعضی چیزا می شی
من از این که گروبز چشم های کرنل رو از کاسه در اورد خیلی خوشحال شدم اصن دلم خنک شدمنم جای گروبز بودم همین کار رو میکردم(وای ولی ای کاش واقعا میشد جای گروبز بودم )[/quote]
منم خوسحالم که چشمای اون خنگول رو در اورد:D
ولی کتابش قشنگ بود !!!:x:x:x
بــه نطر من وضعیت کرنل، از گروبز و بــک خیلی بد تر بود!
حــق داشت ایمان نداشته باشه، زندگیش بد بود، یهو افتضــاح شد بعدشم که کور شد :|
داشت می رفت یه تمدن دیگــرو که امکان زندگیشون بیشتر بودو نجات بده! مگه بده؟
کرنل بد نبود ولی عالیم نبود!
بفرمایید!!
نظر منم همینه
اینقد اونجا واسش گریه م گرفت که داداشش ارت تبدیل به ارتری شد......اهواهواهو....
اره...
حقیقت وحشتناکیه...[/quote]
بابا این دیگه نوبرشو آورده بود!با جادو خودشم گول زده!:-(
من از این که گروبز چشم های کرنل رو از کاسه در اورد خیلی خوشحال شدم اصن دلم خنک شدمنم جای گروبز بودم همین کار رو میکردم(وای ولی ای کاش واقعا میشد جای گروبز بودم )[/quote]
من دلم خنک نشد بدبخت گناه داشت ولی حقش بود!بی عرضه سریع جا زد!خاک بر سرش!(?)(?)
اولش که کلی وقت با برانابوس میجنگید با شیاطین!
بعدشم که دوستاشو به همه چی ترجیح داد برگشت پیششون!
حالا شما بفرمایید چرا بد بوده به نظرتون
اولا که اون مجبور شد برگرده
ثانیا اون جا می خواست دوستاشو تنها بزاره که گروبز نذاشت
یکم کتابو دقیق تر بخون متوجه بعضی چیزا می شی[/quote]
من از این که گروبز چشم های کرنل رو از کاسه در اورد خیلی خوشحال شدم اصن دلم خنک شد8-)منم جای گروبز بودم همین کار رو میکردم:-)(وای ولی ای کاش واقعا میشد جای گروبز بودم :(()
تازه اون تمدنای دیگه خــیــلـــی بیشتر بودن! فقط یه قوم نبودن که...!
[/quote]
ولی معمولا احساس ادم در این مواقع تصمیم می گیره که باید چی کار کنه...:-(
درضمن من مثال زدم(!)
تازه اون تمدنای دیگه خــیــلـــی بیشتر بودن! فقط یه قوم نبودن که...!
بــه نطر من وضعیت کرنل، از گروبز و بــک خیلی بد تر بود!
حــق داشت ایمان نداشته باشه، زندگیش بد بود، یهو افتضــاح شد بعدشم که کور شد :|
داشت می رفت یه تمدن دیگــرو که امکان زندگیشون بیشتر بودو نجات بده! مگه بده؟
کرنل بد نبود ولی عالیم نبود!
بفرمایید!!
نظر منم همینه
اینقد اونجا واسش گریه م گرفت که داداشش ارت تبدیل به ارتری شد......اهواهواهو....[/quote]
اره...
حقیقت وحشتناکیه...:((:((
بــه نطر من وضعیت کرنل، از گروبز و بــک خیلی بد تر بود!
حــق داشت ایمان نداشته باشه، زندگیش بد بود، یهو افتضــاح شد بعدشم که کور شد :|
داشت می رفت یه تمدن دیگــرو که امکان زندگیشون بیشتر بودو نجات بده! مگه بده؟
کرنل بد نبود ولی عالیم نبود![/quote]
درست...
ولی از نظر انسانی معمولا ادم قوم خودشو ترجیح می ده تا کسایی که فقط یه بار دیدتشون:-(
بــه نطر من وضعیت کرنل، از گروبز و بــک خیلی بد تر بود!
حــق داشت ایمان نداشته باشه، زندگیش بد بود، یهو افتضــاح شد بعدشم که کور شد :|
داشت می رفت یه تمدن دیگــرو که امکان زندگیشون بیشتر بودو نجات بده! مگه بده؟
کرنل بد نبود ولی عالیم نبود![/quote]
بفرمایید!!:x:x:x
نظر منم همینه
اینقد اونجا واسش گریه م گرفت که داداشش ارت تبدیل به ارتری شد......اهواهواهو....:((:((:((:((
اولش که کلی وقت با برانابوس میجنگید با شیاطین!
بعدشم که دوستاشو به همه چی ترجیح داد برگشت پیششون!
حالا شما بفرمایید چرا بد بوده به نظرتون[/quote]
اولا که اون مجبور شد برگرده(!)
ثانیا اون جا می خواست دوستاشو تنها بزاره که گروبز نذاشت(!)
یکم کتابو دقیق تر بخون متوجه بعضی چیزا می شی:-(;-(