عقل در تاریخ
نویسنده:
هگل
مترجم:
حمید عنایت
امتیاز دهید
عقل در تاریخ نام کتابی از هگل است. این کتاب شامل دو پیش نویس است. پیش نویس نخست کوتاه تر از دومی است. پیش نویس دوم مشتمل سه قسمت فلسفه، تاریخ تحقق روح در تاریخ و سیر تاریخ جهانی است. پیوست این کتاب شامل وضع جغرافیای جهانی، تعاریف کلی جهان نو و جهان کهن و بخش بندی تاریخ جهانی است. این کتاب بر مبنای روش جدلی (دیالکتیک) هگل و یگانگی بنیاد فکری او است.
بیشتر
آپلود شده توسط:
hanieh
1393/08/12
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عقل در تاریخ
کدام دموکراسی است که خود را غیرواقعی بداند. این جملات شعاری و احساسی به جای استدلال مطرح می شود؟ مایلم بدانم از منظر استاد، کدام کشور "دموکراسی واقعی" است.
خب ما الان رسیدیم به این اعتراف شما که توانایی ساخت تجهیزات نداشتیم. می پذیرم و بازگشت شما از ایده آل گرایی را تبریک می گویم. پس شما هم سخن رزم آرا را تایید می کنید که از ساخت لولهنگ هم عاجز بودیم! ناسیونالیسم رمانتیک و پوچ و شعاری مصدق ، سرنوشت محتومی به نام جمهوری اسلامی پیدا کرد. بماند که همین امروز هم خودکفایی را نمی توان امری مطلقا مطلوب در نظر گرفت. آنقدر ذهنیت آشفته ی ایرانی اش آزارش می داد که تا آخر عمر حاضر به معامله با طرف انگلیسی نشد (امری که اجتناب ناپذیر بود و فقط برای خوشنامی زیر بار عقد قرارداد جدید نمی رفت).
البته اجازه دهید قبل از اینکه سراغ حماسه سرایی دوستان و رجزخوانی ها در خصوص خودکفایی مهندسان ایرانی برویم، بگویم که هنوز از انجام یک پروژه درست و درمان ازدیاد برداشت نفت عاجزیم! چرا؟ برای اینکه ما نه تنها از ساخت تجهیزات عاجزیم، بلکه حتی از اداره کردن صنعت نفت هم ناتوانیم.
بله هر چیزی از یک جایی شروع می شود. ولی برای شروع خودکفایی، لازم به نشستن بر شاخ و بریدن بن نیست. چه نیازی به هجمه سازی بین المللی بود؟ برو وقتی به خودکفایی رسیدی بیرونشان کن! بالاخره دستپخت مصدق این شد که ایران تمام و کمال زیان طرف انگلیسی را پرداخت! دستاورد هوچی گری های مصدق را الان مشاهده می کنیم که صنعت نفت همه کشورهای منطقه خلیج فارس از ما جلوتر است و همین الان، قطر از پارس جنوبی می دوشد و می نوشد و امثال شما برای عصاره رذایل اخلاقی ملت ایران (بخوانید محمد مصدق) که الحق و الانصاف نقش پررنگی در عقب افتادگی ایران در تاریخ معاصر دارد، اظهار دلتنگی می کنند.
و ذهنیت مانوی و باز هم ایرانی و صفر و یکی! کره شمالی و جنوبی! بنده هم می توانم چین و کاستاریکا را مثال بزنم از دو نمونه حکومت غیردموکراتیک و دموکراتیک! نتیجه اینکه GDP چین در چند سال آینده از ایالات متحده جلو می زند. این را البته اقتصاددان های کتابناک بهتر می توانند به شما توضیح دهند.
بحث بر سر اندیشمند بودن یک سخن است و بحث "ایمان اندیشمندانه" سخن دیگری ست. این دو مبحث را نباید خلط نمود. مومن کسی است که به کتاب آسمانی عمل می کند و مومن اندیشمند کسی است که همچون خدا می اندیشد و فلسفه ی وجودی احکام را درک کرده و سفت و سخت به آن عمل می کند. هرهری مذهب بودن اصلا اسمش ایمان نیست که حالا بخواهد اندیشمندانه باشد یا نباشد.
قاعدتا بینه با مدعی ست. اگر کسی ادعا دارد که خودباوری یعنی اینکه چرخ را از اول اختراع کنیم و وقتی هنوز آمادگی کافی نداریم و آموزش رانندگی کافی ندیدیم، فرمان خودروی صنعت کشور را به دست بگیریم و نفت را ملی اعلام کنیم، خود را به ندانستن زده است. در خصوص دموکراسی هم همین است. تکرار سخنان بی مبنای دیگران و پذیرفتن چشم و گوش بسته کالای فرهنگی جوامع دیگر، هنر نیست و طبعا طرفداران دموکراسی باید بگویند با توجه به تجربه تاریخی ایران و فکر ایرانی، دموکراسی چه مزیتی دارد و چه دستاوردی جز آنارشیسم فرهنگی پدید می آورد.
البته که اینگونه نیست و سخن کلی گفتن، نشان خامی و تعمق نکردن در مسائل است. آیا ایمان بی اندیشه داریم؟ پاسخ این است که داریم!
قُلْ بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ- ۹۳ البقره
بگو اگر مؤمنید، ایمانتان شما را به بد چیزى وا مى دارد
پس ایمان هم می تواند به ضلالت بینجامد. ایمان که به ضلالت می انجامد (مشابه آنچه در رفتارهای داعش مشاهده می کردیم) همان است که بدون تعمق در قرآن، در طبیعت و در درون انسان باشد. سخن مولاناست که:
زآنکه از قرآن بسی گمره شدند
زآن رسن قومی درون چَه شدند
مر رسن را نیست جرمی ای عنود
چون تو را سودای سر بالا نبود
با طناب قرآن اگر کسی به درون چاه برود، تقصیر طناب نیست. می توانست به اعلی علیین برود و بسیاری هم رفته اند. بلکه قصد او بالا رفتن نبود.
آیا ایمان با اندیشه هم داریم؟ باز هم پاسخ مثبت است.
بارها در قرآن امر به تعقل و تدبر شده است و خداوند با "افلا تعقلون" و "افلا ینظرون" و "افلا یتدبرون"، بندگان خود را به تعمق و تدبر و تفکر دعوت کرده است.
این توجیهاتی ست که پهلوان پنبه هایی همچون راسل برای کفریات خود می آوردند.