عقل در تاریخ

با کلیت بحث mpana موافقم اما درباره مرده یا زنده بودن برخی افراد بنده در شک و شبهه هستم و به یقین نرسیده ام

براستی تفکر ، هم می تواند به افکار ما نظم دهد و در عین حال می تواند افکارمان را پریشان نماید اما ایمان و باور قلبی همواره و به هر میزان که باشد برای ما آرامش خیال به ارمغان می آورد .ما می توانیم به دستاوردهای دکتر مصدق در کشورمان فکر کنیم سپس به احکامی که قاضی منصوری (متهم به دریافت رشوه )صادر کرده و اعلام شده آن احکام همچنان به قوت خود باقی است ،می بینید چقدر تفکر در این راستا می تواند دیوانه کننده باشد . ولی حال اگر ایمان داشته باشیم که دکتر مصدق وطن پرست بود و برای سربلندی ایران تلاش کرد چیزی که دوست و دشمن به آن اذعان دارند و قاضی منصوری فاسد بود و به سزای اعمالش رسید و حتی خداوند به او فرصت نداد که ازاموال حرام خود بهره مند گردد شاید حالمان کمی بهتر شود .

دوست عزیز وقتی کسانی به بزرگترین شخصیت تاریخ معاصر یک کشور توهین میکنند و کل سند و مدرکشان سخنی از محمد قائد است چه باید گفت بنده که توهینی نکردم اما ایشان به بزرگمرد تاریخ ایران و به یک مسلمان ازاده توهین کردند و البته از ایشان که خودشان یک مسلمان معتقدی هستند عجیب است

من یه سوال از سپر بلوط کردم و ایشون جوابی داد هرچند به جواب ایشون انتقادی دارم اما وارد اون نمیشم چون بحث مثل کتاب رضا شاه پهلوی تغییر کرده البته به نظرم مباجث مطرح شده در این جا مناسبت بیشتری با اون کتاب داشت و مباحث اون کتاب اینجا بایستی گفته میشد ولی حالا که به اینجا کشیده شده یه خواهشی از مباحثه کنندگان دارم این که با تمسخر و توهین به همدیگه یا افراد خارج از خودمون سعی نکنیم همدیگر رو ناراحت کنیم بالاخره بهتره همدیگر رو تحمل کنیم من هدفم این بود که افکار مختلف گفته بشه و بتونیم نقایص و کاستی های خودمون رو شناسایی کنیم تمسخر و توهین نه نسبتی با ایمان داره نه با تفکر

امریکاییها دو پیشنهاد به دکتر مصدق در مورد اداره کردن و استخراج و فروش در قالب شرکت چند جانبه و بین المللی داده بودند که هر دو مورد مخالفت ایشان قرار گرفت با چند سرچ بنده این مطالب را که چند ده سال پیش خوانده بودم را بررسی کردم علت مخالفت ایشان هم پایبندی به اصول ملی شدن نفت بود

بخشی از مشکلات کره شمالی تحریم است آیا تک حزبی بودن و اقتصاد کمونیستی داشتن و عدم وجود هرگونه آزادی بیان را هم امریکا مجبورشان کرده:D:((:))

انگلستان و آمریکا برای شما قدرت خدایی دارند وگرنه ما گریه سربازان حقیر امریکایی در نزدیکی جزیره فارسی را هم دیدیدیم بد نبود قاعده نفی سبیل را توضیح می دادی پس معلوم شد قران را هم نمی دانی یعنی تفاوت بین قراداد بیع متقابل و بخشیدن ۸۰ درصد نفت به خارجی را بچه دبستانی هم می فهمد در مورد مسئله پالایشگاه آبادان کدام کتاب و کدام سند با سند حرف بزنید در مورد موارد دیگر با سند حرف زدنتان را دیدیم:D

فکر نمی کردم اینقدر ایدئولوگ باشید. به عنوان یک مخالف شما را تحسین می کنم.
محمد قائد سخنی دارد. در گیرودار مذاکره در نیویورک، به جرج مک‌گی، معاون وزیر خارجهٔ‌ آمریکا، مصدق حرفی می‌زند که او را مات و مبهوت می‌کند: پالایشگاه آبادان ملی نشده است و گرچه از مالک آن خلع ید شده مشمول قانون ملی‌کردن نفت نیست. مرد آمریکایی بیدرنگ تقاضا می‌کند این را بنویسد. مصدق به فرانسه می‌نویسد و مک‌گی به انگلیسی و هر دو در حضور مترجم وزارت خارجهٔ آمریکا امضا می‌کنند.
اگر می‌پذیرفتند و موافقت خود را اعلام می‌کردند مصدق آن گاه چه می‌کرد؟ لابد گریه‌ و زاری و از حال‌رفتن و قسم به قرآن که منظورش این نبود و اجانب می‌خواهند سر ملت بزرگ ایران کلاه بگذارند.
و اگر پالایشگاه آبادان ملی نشده پس چه چیزی ملی شده و دعوا بر سر چیست؟ گریزی نیست از اینکه نتیجه بگیریم مصدق هیچ چیز را به اندازهٔ کافی جدی نمی‌گرفت.
امروز اگر از موافقان کاشانی، فدائیان اسلام یا حتی شیفتگان مصدق بپرسیم قرارداد الحاقی چه بود و آنچه از اواخر دههٔ 40 اجرا شد چه فرقی با پنجاه‌ــ‌پنجاه داشت و چه تفاوتی با بیع متقابل در جمهوری اسلامی دارد، پاسخی نخواهیم گرفت و پیداست سؤال کمترین اهمیتی ندارد. آن روز هم اهمیتی نداشت چون برای آدم غیرمتخصص قابل‌فهم نبود.
وقایع منتهی به 28 مرداد تجلی آرزوهای بزرگ و ارادهٔ متعالی ”کشوری بیمار“ بود در شکلی پر سر و صدا، مصیبت‌‌بار و، از نظر اقتصادی، نالازم‌.
من نمی دانم این خودبزرگ بینی چیست که در کلام شما اینقدر هویداست. یک بار که مملکت جهان سومی ایران را دارای متخصصانی می دانید که هر کس نداند، تصور می کند لابد در مریخ زندگی می کند و این کشور عقب مانده اسمش ایران نیست. بعد ایران هفتاد سال پیش را توانمند در عرصه مدیریت نفت می دانید. الان می فرمایید شرکت های داخلی توسعه میادین نفتی را در دست گرفته اند. یاد سخن دیگرتان افتادم که "ملت ایران" را آغازگر جنگ نمی دانستید که قاعدتا منظورتان از "ملت ایران" باید جمهوری اسلامی است. من هم آرمانگرایی شما را تحسین می کنم ولی این را نمی توانم با واقعیاتی که تا مغز استخوانم در شرکت های نفتی درک کرده ام، بپذیرم.
فرمودید قبول پرداخت غرامت به انگلیسی ها چه دخلی به مصدق دارد؟ مصدق نمی دانست هاپولی کردن اموال و دارایی یک شرکت انگلیسی، مثل بالا کشیدن قالپاق خودرو فلان عباس عباسی نیست که یک آب هم بالای سرش بخورند؟ صد البته که می دانست. بی تردید ایران بایستی غرامت می داد. همین امروز هم همه جای دنیا همین است. فقط حاضر نبود این غرامت در زمانه ی خودش پرداخت شود مبادا که خدشه ای بر سیمای اسطوره ئی اش در ذهن ایرانی وارد شود.
اگر قیاس چین و کاستاریکا بی ارتباط باشد، قیاس کره جنوبی و شمالی بی ربط تر است. یک کشور در تحریم مداوم و دیگری با فراغ بال به توسعه می پردازد. ارتباطش به دموکراسی کجاست؟ اگر درآمد سرانه، ضریب جینی، سطح بهداشت و آموزش ملاک توسعه است، نقش دموکراسی اش پس حکم پر کاه را دارد! کشورهای دموکرات هم تخم دوزرده نمی کنند. وقت بخیر

قبول پرداخت غرامت به انگلیسی ها در ده مرداد ۱۳۳۳ توسط دولت کودتا پذیرفته شده دوستان توضیح بدهند این مسئله چه ربطی به دکتر مصدق دارد ؟

بنده خوده فوق لیسانس اقتصاد دارم عزیزم در ضمن کره شمالی و کره جنوبی یک فرهنگ و یک قومیت هستند با دو سیستم اداره در ضمن منابع و وسعت چین چه ارتباطی با کاستاریکا دارد مهمترین شاخصهای توسعه انسانی درآمد سرانه و ضریب جینی و سطح بهداشت و آموزش کشورها باید مقایسه گردد