دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست
نویسنده:
علی میرفطروس
درباره:
محمد مصدق
امتیاز دهید
.
"دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست" بخشی از کتابی است که به همین نام بزودی منتشر خواهد شد. این مقاله - در واقع - بخشی از تأملات نویسنده در آسیب شناسی سیاسی، فرهنگی ما از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی 57 میباشد.
پهلوی، ۱۳۲۰ - ۱۳۵۷ -- کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
انقلاب مشروطه، ۱۳۲۴ - ۱۳۲۷ق.
انقلاب اسلامی، ۱۳۵۷
بیشتر
"دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست" بخشی از کتابی است که به همین نام بزودی منتشر خواهد شد. این مقاله - در واقع - بخشی از تأملات نویسنده در آسیب شناسی سیاسی، فرهنگی ما از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی 57 میباشد.
پهلوی، ۱۳۲۰ - ۱۳۵۷ -- کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
انقلاب مشروطه، ۱۳۲۴ - ۱۳۲۷ق.
انقلاب اسلامی، ۱۳۵۷
آپلود شده توسط:
persianking
1388/08/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست
http://www.bakhtiarifamily.com/photos/101m.jpg
******************
خوندن لینک زیر نیز بدک نیست :
http://pajuhesh-iranshenasi.blogfa.com/post-214.aspx
4.درمورد اعتقادات مذهبی شدید شاه ،اولا این فقط پهلوی ستیزان نبودند که نوشتند بلکه خود شاه هم در کتابها و مصاحبه هایش صریحا به آن اشاره میکند(پیشنهاد میکنم آنها را بخوانید) ، ثانیا در مورد اینکه فرمودید : ((حکومتش حکومت دینی نبود و این اعتقادات را هیچگاه در امور سیاست و حکومت دخالت نداد)) ، بله شکل حکومت دینی نبود و پادشاهی بود اما از نظر عملکرد چه؟تمام گروه های مخالف حکومت اعم از سوسیالیست و چپ و جبهه ملی و ... سرکوب میشدند و هیچ روزنه فعالیتی نداشتند و کتابهای نویسندگانی مثل کسروی و دشتی و ... که درجهت روشنگریهای فرهنگی و دینی فعالیت میکردند ممنوع بود و تنها گروه مخالفینی که قادر به فعالیتهای سیاسی بودند روحانیون شیعه و زیرمجموعه شان بودند و به این ترتیب حکومت عملا توازن احزاب و قوا را به سود اسلامیست ها تغییر داد و عملا باعث شد سایر مخالفین هم برای اینکه قادر به فعالیت باشند زیر عبای روحانیت بروند(البته این قضیه اشتباهات فاحش گروه های مخالف و حتی خیانت های عده ای از آنها را توجیه نمیکند و آنها هم قطعا بسیار مقصر هستند) ولی به هر حال سیاست اشتباه حکومت شاه در این مورد (که اعتقادات دینی اش هم بدون شک در آن موثر بود) نقش بسیار مهمی داشت که منجر به انقلاب اسلامی شد.
5.اینکه دکتر فاطمی که بود و چه کرد احتیاج به بحث جداگانه و مفصلی دارد ولی نکته ای که مشخص است این است که اعدام کردن او به بهانه توهین به شاه ، اقدامی غیرانسانی و در جهت حذف دگراندیشان بوده است.درضمن ایدئولوژی و باورهای مذهبی هرکس جزء مسائل شخصی اون فرده و فقط وقتی باید این عقاید نقد بشن که روی وضعیت جامعه و بقیه افراد تاثیر گذاشته باشن.
با خواندن این نظر شما که فرمودید: ((کسی دوران پهلوی را بی عیب و نقص ندانسته است. کسی هم به دنبال بازگشت به گذشته نیست)) بسیار خرسند شدم چون متوجه شدم شما هم خواهان دموکراسی هستید و جزء سلطنت طلب های افراطی که پادشاه را سایه خدا و ولی نعمت مردم میدانند و خواهان احیای استبداد در مملکت میباشند نیستید ، در واقع شما مشروطه خواه و خواهان اجرای قوانین مشروطه هستید که این بسیار نیکو و درست است و به این دلیل من صمیمانه از شما سپاسگزاری میکنم. اما مطلب دیگر این است که به عقیده من در صحبتهای شما چند مورد اشکال هم وجود دارد که من آنها را ذکر میکنم و تقاضا دارم روی آنها تامل و تفکر کرده و در صورت صلاحدید تجدیدنظر بفرمایید:
1.شما هر انتقادی به حکومت پهلوی را با پیش کشیدن قضیه انقلاب 57 و تهمت اینکه همه مخالفان آن حکومت خائن بودند که نتیجه کارشان به وضعیت فعلی مملکت منجر شده پاسخ میدهید اما دقت کنید که اولا به وجود آمدن آن انقلاب علل مختلفی داشت از جمله خود حکومت سابق هم با اشتباهاتش نقش بسیار پررنگی در آن قضیه داشت و نمیتوان با زدن برچسب خائن به همه مخالفان کل ماجرا را ریشه یابی کرد ، ثانیا بدتر شدن وضعیت در دوره فعلی توجیهی برای اعمال در آن دوره ایجاد نمیکند و اعتباری برایش نمیخرد در واقع دیکتاتور دیکتاتور است و نوع خوب و بد آن تفاوت چندانی ندارد و بین بد و بدتر نباید بد را انتخاب کرد بلکه وضعیت هر دوره ای را جداگانه باید بررسی نمود.
2.بله شاه در نخستین سالهای سلطنت بر طبق قانون مشروطه عمل میکرد ولی به تدریج و پس از آن ترور نافرجام که بهانه ای به شاه برای شروع سرکوب مخالفین داد وضعیت تغییر کرد و این استبداد از فردای کودتای 1332 شکل تمام عیاری به خود گرفت.ولی دوست عزیز هیچ بهانه ای برای زیرپا گذاشتن قانون مشروطه پذیرفته نیست و قانون و دموکراسی چیزی نیست که به هر بهانه ای هرچقدر هم که مهم باشد بتوان آن را ملغی کرد و زیر پا گذاشت. در ضمن شاه بارها اعلام کرده بود که اعتقادی به دموکراسی ندارد و دموکراسی های غربی به بن بست منتهی خواهد شد(برای پی بردن به این موضوع میتوانید به مصاحبه های شاه با خبرنگاران خارجی رجوع کنید).
3.هر کتاب یک نویسنده را باید جداگانه مورد نقد و بررسی قرار داد در واقع هر نویسنده ای میتواند کتابهای خیلی خوب و همینطور کتابهای خیلی ضعیف داشته باشد.
http://www.fardanews.com/files/fa/news/1387/1/29/15949_205.jpg
دکتر حسین فاطمی در حرم سالار شهیدان !!
می شود بفرمایید این جناب دکتر فاطمی چه کرد که اینگونه تقدیس اش می کنید؟ دستاورد ایشان چه بود؟ جز مشتی سخنرانی های هتاکانه و بی ربط و پر و بال دادن به حزب خائن و دست نشانده توده، تا جایی که نزدیک ترین فرد نظامی به دکتر مصدق هم بعدها عضو ارشد سازمان افسران حزب توده از آب درآمد!
این همان تند روی هایی است که شاه و روحانیت را هر روز مصممتر می کرد تا بر علیه مصدق متحدا وارد عمل شوند . در هیچ کاری تند روی و احساسی برخورد کردن درست نیست شاید ایشان اگر فردی پا به سن گذاشته تر بودند این گونه انتقاد های تند نمی کردند .
نام و یادشان گرامی باد
آزموده از زندانی در آستانه اعدام خواست : \"اگر وصیتی دارید بفرمایید، شما مکرر می گفتید من از مرگ ابایی ندارم و مرگ حق است\". و پاسخی که دریافت چنین بود: \" آری آقای آزموده ، مرگ حق است و من از مرگ ابایی ندارم آن هم چنین مرگ پر افتخاری ، من می میرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند ، من درهای سفارت انگلیس را بستم غافل از این که تا دربار هست انگلستان سفارت لازم ندارد\".
نزدیک جوخه آتش نیز بدو اجازه دادند اگر خواسته ای دارد بیان کند. گفت :\"خواسته های من دیدن خانواده ، ملاقات با دکتر مصدق و صحبتی با افسران میباشد.\" آزموده خشمگین بدو تاخت که : \"هنوز هم دست از این مرد بر نمیداری؟\".
پیش از اجرای حکم خطاب به جلادش چنین گفت : \" آقای آزموده، مرگ بر دو قسم است، مرگی در رختخواب ناز و مرگی در راه شرف و افتخار و من خدای را شکر میکنم که در راه مبارزه با فساد شهید میشوم، خدای را شکر میکنم که با شهادتم در این راه دین خود را به ملت ستمدیده و استعمار زده ایران ادا کردهام و امیدوارم سربازان مجاهد ، نهضت استقلال طلبانه این کشور را همچنان ادامه دهند.\"
در آن هنگام از چنان روحیه محکمی برخوردار بود که اگر شخص ناآگاهی با او روبرو می شد هرگز باور نمیکرد قرار است تا چند دقیقه دیگر به جوخه مرگ سپرده شود و وصیتنامه اش را هم نوشته است.
سرانجام در حالی که هوا به شدت سرد می بود با تنی تب دار و رنجور از جراحت های پیشین به استقبال شهادت شتافت. هنوز سپیده ندمیده بود که هشت گلوله در قلب و سینه و یک تیر خلاص در شقیقه یکی از برجسته ترین و پرشورترین فرزندان مام میهن نشست و پیکر پاکش را گلگون نمود.
آخرین سخنی که بر لبانش نشست چنین بود :
هرگز دل من ز خصم در بیم نشد ، در بیم ز صاحبان دیهیم نشد
ای جان به فدای آنکه پیش دشمن ، تسلیم نمود جان و تسلیم نشد
... تمام دارایی او که در همه دوران فعالیت سیاسی اش و حتی هنگام تصدی وزارت خارجه از دریافت حقوق دولتی خودداری نموده بود در هنگام مرگ 160 ریال بود که بنا به وصیتش بین دو پرستاری که او را تیمار کرده بودند تقسیم شد. از او 320