رسته‌ها
تنهایی تا ابدیت
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 11 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.4
با 11 رای
.
منتظر انتقادهاتون هستم!
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
9
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
SilverGirl
SilverGirl
1393/07/25

کتاب‌های مرتبط

سبک سنگین 1
سبک سنگین 1
0 امتیاز
از 0 رای
آخرین آهنگ
آخرین آهنگ
4 امتیاز
از 1 رای
یادداشتهای کتابناکی
یادداشتهای کتابناکی
3.9 امتیاز
از 9 رای
پرونده های حل نشده
پرونده های حل نشده
4.5 امتیاز
از 15 رای
عصر اسف
عصر اسف
0 امتیاز
از 0 رای
چرکنویسهای یک دهه شصتی
چرکنویسهای یک دهه شصتی
4.5 امتیاز
از 11 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تنهایی تا ابدیت

تعداد دیدگاه‌ها:
14
بیاید یه نگاهی به آثار شاخص ادبی داشته باشیم
مسخ اثر فرانتس کافکا میتونه یک داستان کوتاه مفید برای همه ی نویسندگان نوپا باشه از لحاظ شخصیت پردازی
گربه سیاه اثر ادگار آلن پو مهارت در درگیر کردن ذهن خواننده
دارالمجانین اثر جمال زاده در خلق کارکترها با روحیات پیچیده
بوف کور صادق هدایت مهارت شگف انگیز نویسنده در خلق فضای داستان
آناکارنینا تولستوی شناخت آهنگ زمانی داستان پرداخت مناسب کارکترها
ما اگر با دقت این داستان ها رو بخونیم میبینیم قلم این نویسنده ها چقدر از هم دوره اما همه آثار بی نقص یا کم نقصی هستن
برای داستان نویسی باید چارچوب داشت
نمیشه بی هدف دست رو گذاشت رو کیبرد و حاصل خلاقیت ذهن رو تایپ کرد و به صورت فایل پی دی اف ارایه مرد و منتظر تعریف و تمجید بود
داستان شما چارچوب یک داستان رو نداره شاید اصلا بشه گفت داستان نیست
دلیل من هم از این نقد استقبالم از نویسنده ی جوانی مثل شما هست که بشه مسیر داستان نویسی رو براش روشن کرد و به رشد استعدادهاش کمک کرد چون شاید نسل بعد ما حتی یک نویسنده هم نداشته باشه باید قدر شمایی که لااقل قدرت نوشتن رو دارید دونست!
در پناه یزدان باشید با آرزوی سربلندی برای شما
با درود
من باب نمونه این قسمت داستان رو تصادفا خوندم
سریع پرده ها رو میکشم کنار و یه باد خنک پاییزی هم همچین میخوره تو صورتم. یه سرمای عجیبی بود...
در همین یک خط ایرادات
اولا چرا از پرده ها استفاده شده? مگه جلوی پنجره چندتا پرده هست که از جمع استفاده شده
'هم همچین' کنار هم قرار گرفتن این کلمات بدون ذره ای فکر و دقت بوده داستان نویس باید از کلمات مناسب استفاده کنه و جمله بندی چارچوب مندی داشته باشه جالب اینجا که بلافاصله زمان داستان از حال به گذشته تغییر میکنه!
در ادامه این پرش زمان مداوم تکرار میشه علامت تعجب بدون هیچ اصول نگراشی به کرات تکرار میشه در اصل کل داستان بیشتر شبیه متن یه اس ام اس هست!
'عاشق این گروه موسیقیم اصلا عجیب!' این جمله شاید در محاوره کاربرد داشته باشه اما زمانی که راوی شخصیت اصلی داستان هست دیالوگ هاش با سایر کارکتر ها و با خودش توسط یکی از علایم نگارشی مشخص بشه.
'هممون بچه مایه بودیم' خودتون قضاوت کنید!!!
'بیشتر مشتری هامون هم از این زوجای خوشبخت بودن' چرا مشتری هامون هم مشتریامونم نیست یا زوجای خوشبخت زوج های خوشبخت نیست پرش از لحن محاوره به زبان مبنا و برعکس در طول داستان مستمر تکرار میشه.
و معایب و اشکالات متعدد دیگه که مجال بحث نیست
علاوه بر همه ی این ها
داستان مملو از کلیشه هاست شخصیت ها مکالماتشون باهم فضاسازی کاملا کلیشه ای هست و خیلی غیرواقعی شاید بشه گفت فانتزی و این باعث فاصله بین داستان و مخاطب میشه
شخصیت اصلی فضا سازی و همه ی پارامترهای داستان باید به گونه ای باشه که مخاطب خودش رو در داستان ببینه با شخصیت اصلی همزاد پنداری کنه
[quote='مری بلا']
باید کاری کنی ک اثر_ دست کم چند روز _فکر مخاطب رو درگیر کنه.
مریم جان با این نظرت کاملا موافقم حتما روی این موضوع کار میکنم :) راستش توی شرایطی این داستان رو نوشتم که ایده و وقت کافی برای معما طرح کردن و پیچوندن داستان نداشتم ولی حتما توی داستانهای دیگم این توصیت رو به کار میگیرم!
با درود
ابتدا باید عرض کنم که نقد بر اثر نوشته میشه فارغ از درنظر گرفتن شرایط سنی نویسنده و نقد من بر اثر ایشون بود
به عقیده من محتوای داستان به هیچ عنوان آبکی نیست و مفهومش برای شخص من کاملا قابل درک هست همینطور انتخاب نام داستان بنظر من هوشمندانه انجام شده در اصل مشکل این داستان ایرادات عمده دستوری هست اگر این ایرادات دستوری و استفاده نادرست از کلمات نبود حتی میشد حساسیت غیرمتعارف آقا امیر به ست بودن رنگ تیشرت با بند کفش رو نادیده گرفت!
نقد جامع این متن مستلزم مطالعه چندباره اون هست که نه در فرصت حقیر هست و نه در فرصت شما دوستان اما بطور کلی داستان فاقد چارچوپ اصول ادبی و دستوری هست
پیشنهاد من برای مطالعه آثار احمد محمود جهت تقلید از ایشون نبود بلکه آشنایی با نحوه شخصیت پردازی بود
با آرزوی موفقیت برای شما
[quote='SilverGirl']
در مورد آبکی بودن محتوای داستان باید خدمتتون عرض کنم که هدف من از نوشتن داستان این بوده که به مخاطب ثابت کنم که تنها بودن اونقدرها که تصور میشه هم بد نیست و فکر میکنم تونسته باشم این مفهوم رو تا حدی القا کنم.
بازم ازت ممنونم [/quote]
نسترن جان !
منظور از آبکی بودن اینه ک سر و ته داستانو زود بهم آوردی و کاملا مشخصه ک داستان نوشته شده تا پاراگراف آخرو ب عنوان تم یا مفهوم اصلی کار ب مخاطب بگی.
این روزها مرسوم نیست نویسنده مستقیم پیامشو ب گوش مخاطب برسونه.باید اجازه بده ک مخاطب خودش ب مفهوم برسه.{وگرنه شبیه سینمای هند و سریالهای ایرانی میشه و بعد از اینکه مخاطب اثرو خوند دیگه راجع بهش فکر نمیکنه و ذهنشو ب چالش نمیکشه و در واقع همون موقع ک کتابو میبنده داستان هم براش تموم میشه} و مطمئنا رسالت نویسنده این نیست.باید کاری کنی ک اثر_ دست کم چند روز _فکر مخاطب رو درگیر کنه.
بابت پرگویی عذر میخوام
پیروز باشی.
[quote='roman1123']با درود
نقدی بر داستان شما
اولا بر خلاف مظر دوستمون شما به هیچ عنوان قلم قدرتمندی ندارید نوشتن داستان تکرار سلسله وار کلمات برای تعریف یک واقعه نیست!
شروع داستان بسیار ضعیف هست
شخصیت پردازی فوق العاده ضعیف هست اصلا کارکترهای معقولی رو نساختید!
تنها نقطه مثبت بعضی از مکالمات هست.
موفق باشید[/quote]
درووود دوست منroman1123
فکر میکنم شما دوست بزرگوارم در تعریف دقیق نقد دچار اشتباه شدین ک این تاختن بر یک نوجوان 18 ساله رو نقد نامیدید.
نقد ابزار خاص خودش رو داره و البته دقت خاص خودش رو.
قلم خوب داشتن یعنی کلمات رو خوب شناختن و ب جا از اونا بهره گرفتن.و نسترن از کلمات خوب بهره گرفته.اشکال نگارشی و دستوری نداره و یا کم در این داستان هست.
درسته ک شخصیت پردازی قوی نیست و حتی ضعیف هم هست اما در نقد درست و حسابی رایجه ک اشکال شخصیت پردازیو میگن نه اینکه قلم رنجه کنند و فقط بگویند:شخصیت پردازی معقول نیست.مثلا:رفتار آقایون اینجور ک نسترن نوشته نیست و دیدگاه اونا نسبت ب پوشش شبیه دیدگاه دخترا نیست.
اما در آخر نقدتون!!! پیشنهاد خیلی خوبی دادین ک لازمه ی بالغ شدن هر نویسنده ایه: کتاب خوندن اونم ب مقدار خیلی زیاد.
[quote='roman1123']
درود!
ممنون از انتقادهای کوبنده ی شما :)
اینکه پیشنهاد میکنید مانند نویسنده های بزرگ بنویسم! شاید یه خورده بی انصافی باشه!
شما توی دیدگاهتون فقط نقاط منفی داستان رو دیدید ولی من فکر میکنم این منصفانه نیست چون من تازه اول راه هستم البته قبل از این داستان داستانهای دیگری رو هم به رشته ی تحریر در آوردم ولی به علت ارزشی که برای مخاطب قائلم سعی کردم بهترینهای خودم رو در این سایت به اشتراک بذارم
وجود افراد منتقدی مثل شما بی شک کمک شایانی رو در بهتر شدن من میکنه
ولی این که می فرمایین داستان زیاد بخونم باید خدممتون عرض کنم که من خیلی بیشتر از حدی که تونستم توی دوران زندگیم داستانهای خوب خوندم ولی هر نویسنده ای سبک خاص خودش رو داره و تقلید از سبک نویسندگان دیگر از نظر من کاری غیر اخلاقی محسوب میشه
سپاس از وقت گرانبهایی که صرف خوندن این داستان کردین
منتظر انتقادهای سازندتون در داستانهای دیگرم هم هستم :)
مریم جان!
درود!
سپاس از وقتی که برای خوندن این داستان صرف کردی :)
این که شما میفرمایین داستان من تخیلیه رو تا حدودی قبول دارم! شاید هم علتش اینه که من کلا خیلی داستان تخیلی میخونم!
اما در مورد شخصیت اصلی داستان باید یادآوری کنم این پسر از قشر مرفه جامعه هستش و دغدغه هایی رو که شاید پسرای هم سن و سالش دارن رو نداره و همین موضوع باعث میشه با سایر پسرها متفاوت باشه و چیزهایی براش از اهمیت برخوردار باشن که شاید برای یه نفر دیگه کاملا بی معنی و بی اهمیت تلقی بشن! :)
در مورد آبکی بودن محتوای داستان باید خدمتتون عرض کنم که هدف من از نوشتن داستان این بوده که به مخاطب ثابت کنم که تنها بودن اونقدرها که تصور میشه هم بد نیست و فکر میکنم تونسته باشم این مفهوم رو تا حدی القا کنم.
بازم ازت ممنونم :x
[quote='roman1123']
اولا بر خلاف نظر دوستمون شما به هیچ عنوان قلم قدرتمندی ندارید نوشتن داستان تکرار سلسله وار کلمات برای تعریف یک واقعه نیست!
شروع داستان بسیار ضعیف هست
شخصیت پردازی فوق العاده ضعیف هست اصلا کارکترهای معقولی رو نساختید!
تنها نقطه مثبت بعضی از مکالمات هست.
[/quote]
این نظر خیلی سخت گیرانه بود ... البته صد در صد با فرموده شما هم رأی هستم و قطعا شخصیت پردازی جای کار بسیار دارد؛ در واقع داستان پیش از آنکه شروع شود به پایان رسیده است، با این وجود توجه داشته باشید در مورد آثار ویکتور هوگو ابراز عقیده نمیکنیم بلکه نگارشی از یک نوجوان هفده ـ هجده ساله که شاید نخستین داستانش (!) را تجربه میکند و صد البته با تمرین و تکرار چگونه نوشتن را خواهد آموخت. مقایسه بفرمایید نخستین آثار آلبرت کامو (عیش، پشت و رو ...) را با طاعون و سوءتفاهم از همان نویسنده. شاد باشید
با درود
نقدی بر داستان شما
اولا بر خلاف مظر دوستمون شما به هیچ عنوان قلم قدرتمندی ندارید نوشتن داستان تکرار سلسله وار کلمات برای تعریف یک واقعه نیست!
شروع داستان بسیار ضعیف هست
شخصیت پردازی فوق العاده ضعیف هست اصلا کارکترهای معقولی رو نساختید!
تنها نقطه مثبت بعضی از مکالمات هست.
پیشنهاد میکنم داستان زیاد بخونید بخصوص آثار احمد محمود.
منتظر کارهای بعدیتون هستم
موفق باشید
تنهایی تا ابدیت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک