رسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

[quote='47030']بادرودکاش لااقل بجای دلخوری میگفتیدچنتااشکالاشو بگم .موییدباشید [/quote] حالا کی گفته من دلخور شدم؟! شما اگه دوس داشتی بگو اجباری هم نیست.
[quote='47030']بادرود. نظرتون محترم اماخودکتاب!!!؟؟هم بااشکالات فراوانی دستبگریبان میباش باشه اصلا شما راس میگی
[quote='47030']این نظر شماست و من کاملا باهاش مخالفم.
[quote='siawash110']درود برشما! ممنون از وقتی که برای خوندنش صرف کردین :) درمورد خودسانسوری که اشاره کردین نمیدونم چی بگم! :stupid: راستش چون آرمان یه شخص روانی بود شاید این چیزها اصلا به ذهنش خطور نمیکرد اون بیشتر دوست داشت یه جور دیگه
ممنونم دوستان خداییش انتقاداتون خیلی بدردم میخوره مرسی :)
[quote='مری بلا'] [b]باید کاری کنی ک اثر_ دست کم چند روز _فکر مخاطب رو درگیر کنه.[/b] مریم جان با این نظرت کاملا موافقم حتما روی این موضوع کار میکنم :) راستش توی شرایطی این داستان رو نوشتم که ایده و وقت کافی برای معما طرح کردن و پیچوندن د
[quote='siawash110'] خوشحال میشم بعد از خوندنش من رو در جریان نظراتتون قرار بدین :)
[quote='rezasamimi'] سپاس از شما دوست عزیز :)
[quote='roman1123'] درود! ممنون از انتقادهای کوبنده ی شما :) اینکه پیشنهاد میکنید مانند نویسنده های بزرگ بنویسم! شاید یه خورده بی انصافی باشه! شما توی دیدگاهتون فقط نقاط منفی داستان رو دیدید ولی من فکر میکنم این منصفانه نیست چون من تازه
مریم جان! درود! سپاس از وقتی که برای خوندن این داستان صرف کردی :) این که شما میفرمایین داستان من تخیلیه رو تا حدودی قبول دارم! شاید هم علتش اینه که من کلا خیلی داستان تخیلی میخونم! اما در مورد شخصیت اصلی داستان باید یادآوری کنم این پسر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک