رسته‌ها

جنبش های دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری

جنبش های دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 73 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 73 رای
تحقیق درباره تاریخ ایران پیش از اسلام و در بدو ورود آن با مشکل اساسی کمبود منابع روبرو است و همین منابع محدود نیز نگاهی صرفا روایی دارند. در میان آثاری که به بررسی موضوع مذکور می‌پردازند کتاب «جنبش‌های دینی ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری» نوشته دکتر غلام‌حسین صدیقی از کتب تحلیلی است که نگاهی جامعه‌شناختی به فضای دینی پیش و پس از اسلام در ایران را با محور جنبش‌های دینی بر اساس تحقیقی تاریخی ارائه می‌کند.

آنچه در این کتاب میخوانیم:
پیشگفتار
مقدمه
موبدان
فعالیت ادبی
عادات و رسوم ایرانی
آتشکده‌ها
مانویت و زندقه
دین مزدکی
فصل 1 : به‌آفرید
فصل 2 : فیروز اسپهبد معروف به سنباد
فصل 3 : اسحاق
فصل 4 : استادسیس
فصل 5 : مقنع
فصل 6 : خرم‌دینان
فصل 7 : بابک خرمدین
خاتمه
ذیل یکم: افشین خیدر پسر کاوس
ذیل دوم: محمود
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
412
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
farhadpartica
farhadpartica
1393/05/11
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی جنبش های دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری

تعداد دیدگاه‌ها:
5
پس از سقوط امپراتوری بزرگ ساسانی بود امویان و سپس خلفای عباسی بر جای ایشان بر ایران حکومت راندند. ایشان تبعیض بسیاری بین پارسیان و اعراب قائل می شدند و سیاست عمر را دنبال می کردند. به همین دلیل ایرانیان در صدد این بودند که خود را از شر اعراب نجات دهند و پس از سقوط ساسانیان و انهدام ارتش ساسانی، سرداران زیادی از هر گوشه ایران برخاسته و بر علیه اعراب قیام کردند و یکی از کسانی که برای نجات ایرانیان و جلوگیری از این تبعیض بر علیه خلفای عرب قیام کرد، استاذسیس بود.
در سال 767 میلادی یکی از شخصیت های شجاع و میهن پرست خراسان به نام استاذسیس بر علیه خلفای ستمگر عباسی قیام کرد. استاذسیس دلیل قیام خود را خونخواهی ابومسلم و همچنین رهایی تمام ایرانیان از یوغ اعراب اعلام کرد. هنوز چند ماه از این قیام نگذشته بود که سپاهیان کوچک و بزرگ به استاذسیس می پیوستند و اعلام فرمانبرداری می کردند و اعلام می کردند که آماده جنگ با مسلمانان هستند. هنوز 6 ماه از این قیام نگذشته بود که استاذسیس توانست بیش از 300 هزار مرد جنگی گرد آورد. استاذسیس که با داشتن چنین نیروی بزرگی توانست سراسر خراسان را به تصرف درآورد و در آن هنگام با یکی از حاکمان خلیفه اسلام به نام اجثم مرورودی رو به رو شد که برای خواباندن شورش استاذسیس به آن حدود آمده بود.
در جنگ سخت و طاقت فرسایی که بین این دو در گرفت، اجثم در نبرد کشته شد و بسیاری از فرماندهان ارشد سپاه وی نیز به کشته یا اسیر شدند. پس از شکست اجثم که بازتاب گسترده ای در بغداد داشت، منصورعباسی خلیفه آن زمان مسلمانان یکی از سرداران اسلام یعنی خازم بن خزیمه را با لشگری بسیار بزرگ به نزد مهدی ولیعهد خود اعزام کرد. (در آن تاریخ مهدی بر خراسان حکومت میکرد) مهدی هم پس از رسیدن نیروی خلیفه تمام سپاهیان خویش را در اختیار خازم گذاشت. علاوه بر این فراریان سپاه اجثم نیز به این لشگر پیوستند و نیروی بسیار عظیمی را تشکیل دادند.
خازم این سپاه بزرگ خود را به چند بخش تقسیم کرد و سرداران خود یعنی بکار بن مسلم، هیثم بن شعبه، نهار بن حصین السعدی را به فرماندهی آن بخش ها گماشت.
زمانی که نیروی عظیم خلیفه به نزدیکی های سپاه استاذسیس رسید، دستور برپا کردن خرگاه را داد . او همچنین بخشی از نیروی خود را بر آن داشت تا خندق بزرگی رادر اطراف خرگاه حفر کنند و آن خندق دارای 4 در استوار و محکم باشد و برای هر در حدود 1000 سرباز پیاده نگه بانی دهند.
استاذسیس با دیدن شیوه جنگی دشمن با بخشی از سپاهیانش به یکی از در ها که فرماندهی آن بر عهده بکار بن مسلم بود، حمله برد. بکار بن مسلم با حمله ناگهانی استاذسیس تاب مقاوت نیاورده و تمام سربازانش به جز 50 نفر که فرار اختیار کردند، تمامی به هلاکت رسیدند.
یکی از سرداران استاذسیس که نام وی حریش بود با بخشی از سپاه به یکی دیگر از در ها حمله برد. فرماندهی در مزبور بر عهده خازم بود. خازم به مقاومت پرداخت و در عین حال بخشی از نیروی خود را مخفیانه به پشت سپاه دشمن فرستاد. خازم با این ترفند سپاه دشمن را به اصلاح بین دو تیغ گذاشت و کم کم سپاه حریش به محاصره درآمد. با به محاصره در آمدن سپاه حریش سربازان وی دچار سراسیمگی شدند و تلفات بسیاری دادند و سرانجام سپاهیان حریش رو به هزیمت نهادند.
در این جنگ استاذسیس بیش از هفت هزار تن از سپاهیانش را از دست داد و بیش از دو برابر این تعداد اسیر داد و خود استاذسیس هم عقب نشینی کرد. خازم که به تعقیب ایشان پرداخته بود موفق شد استاذسیس را اسیر کرده و به مرکز خلافت مسلمین یعنی بغداد فرستاد. منصور خلیفه عباسی هم او را در سال 151 هجری در بغداد به دار آویخت.
از چگونگی زندگی استاذسیس و محل تولد وی و قیام های وی اطلاع درستی نداریم و بنا به اندک مدارکی که در دست هست او را اهل خراسان می دانند و به نوشته یعقوبی، استاذسیس زمانی که مهدی فرماندار خراسان به ولیعهدی برگزیده شد از شناسایی وی سرباز زد اما درباره نسب استاذسیس آگاهی درستی در دست نیست وما فقط این را می دانیم که او یکی از ایرانیانی بود که پس از سقوط ساسانیان بر ضد اعراب و برای آزادی ایرانیان با خلفای عباسی جنگید و جان خویش را هم در این راه گذاشت.
نسکی بسیار نغز و پر معناست.سالهای پیش قسمتهایی از آن را از نظر گذراندم و سفارش من به شما نیز این است که نظری بر این نسک بیاندازید و با سپاس از بارگذار محترم .
چندین فصل از فصول این کتاب بصورت جداگانه خود مستفلآ در همین سایت هم گذاشته شده و بعنوان کتابی جداگانه قابل دانلود شدن هست مثل بابک خرمدین و افشین و امثالهم ولی دکتر صدیقی بزرگوار با زحمتی قابل تقدیر این نوشته را هدیه فرمودند به دوستداران تاریخ ایرانزمین که زحمتی گرا نسنگ است و روحش شاد و یادش گرامی از حیث منابع هم بسیار معتبرو مآخذ های مهمی را دارد. خواندن و مطالعه اش را به همه علاقمندان کتاب توصیه میکنم انشاآلله مورد مطالعه قرار بگیرد.
کتابی فوق العاده زیبا و با معلومات بیسار عالی و جامع در مورد ادیان و ایین های دینی تا قرن 3
جنبش های دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک