[quote='fuzuli']کورپدیا (تربیت کورش) ارزش تاریخی ندارد و مثل کتاب قابوسنامه یک سلسله نصیحت و اندرز دز تربیتی است نه سند تاریخی.
هرودت در تاریخش از چیزهایی می نوشت و سخن می گفت که شخصا ندیده و نشنیده بود و تاریخش پر از افسانه و اغراق است. هردوت از ساتراپ های ایرانی برای نوشتن تاریخ پارسیان رشوه گرفته بود. اگر یونانیان از حکومت پارسیان راضی بودند ، پس چرا بارها علیه پارسیان جنگیدند و جانانه از شهر و دیار خود دفاع کردند . علت حمله لشسکر نیز انتقام از پارسیان بوده است و خودت می دانی که کاری کرد تا هشتاد سال سکه های پارسی به خط یونانی بود.
[/quote] !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بیا کمی شهامت به خرج بدهیم و یکبار برای همیشه تلکلیفمان را با خودمان و دیگران روشن کنیم: ما یا «ایرانی» هستیم و بنابراین باید به تاریخ و فرهنگ ملی و مشترکمان احترام بگذاریم و از دشمنان و قاتلان ایرانیان برائت بجوییم؛ با این که جسماً یا روحاً ایرانی نیستیم و از این رو ارزشی برای تاریخ و فرهنگ ایران قائل نیستیم. در این حالت بهتر است یا این کشور را ترک کنیم و از رویارویی با مردمی که از آنان و گذشته و هویتشان نفرت داریم، پرهیز کنیم، یا حداقل از همکلامی و مباحثه با آنان خودداری کنیم و افکار و اعصابمان را بیش از این پریشان نکنیم. زمان فرصتسوزی نیست. باید راهمان را انتخاب کنیم.
کورپدیا (تربیت کورش) ارزش تاریخی ندارد و مثل کتاب قابوسنامه یک سلسله نصیحت و اندرز دز تربیتی است نه سند تاریخی.
هرودت در تاریخش از چیزهایی می نوشت و سخن می گفت که شخصا ندیده و نشنیده بود و تاریخش پر از افسانه و اغراق است. هردوت از ساتراپ های ایرانی برای نوشتن تاریخ پارسیان رشوه گرفته بود. اگر یونانیان از حکومت پارسیان راضی بودند ، پس چرا بارها علیه پارسیان جنگیدند و جانانه از شهر و دیار خود دفاع کردند . علت حمله لشسکر نیز انتقام از پارسیان بوده است و خودت می دانی که کاری کرد تا هشتاد سال سکه های پارسی به خط یونانی بود.
[quote='PEYMAN2010']پس به جور و ستم شهریاران ایرانی معترفید!! آیا این شامل کوروش هم می شود؟[/quote]
بهبه جناب اسپانسر، چه عجب؟ سرانجام مطلبی هم از شما در اینجا خواندیم!
ذیلاً عرض میکنم که ماجرا از چه قرار است. منتها ای کاش همگی این شهامت را داشته باشیم تا به صراحت و در یک کلام اعلام کنیم که یا ما ایرانی هستیم و در نتیجه به پیشینیان و نیاکانمان احترام بگذاریم، یا به همین شکل اعلام کنیم که جسماً یا روحاً ایرانی نیستیم و از این رو برای تاریخ و نیاکان ایرانیان ارزشی قائل نیستیم. هم خدا و هم خرما نمیشود!
1.
«حتی تا به امروز نیز بیگانگان (ایرانیان) در داستانها و نغمههای خود نقل میکنند که کورش ذاتاً بسیار سخاوتمند و خیرخواه و دانشدوست و بلندهمت بود، به طوری که در برابر هر گونه سختی و رنجی بردباری میکرد و با هر گونه خطری رویارو میشد. (کسنفن، کوروپدیا، یکم/1/2)» «کورش اتباع خویش را همچون فرزندانش گرامی و پاس میداشت و آنان نیز، به سهم خویش، کورش را همچون یک پدر گرامی میداشتند. (همان، یکم/8/8)».
«او مردی نیکبخت بود، در میان مردمانش صلح برقرار کرد [...]. او به سبب درستاندیشیاش عنایت و حمایت خدایان را به دست آورده بود (آخیلوس، پارسیان، 770-765)»
«مردم پارس، کورش را «پدر» میخواندند و در میانشان، هیچ کس یارایِ برابری با وی را نداشت. (هردوت، تواریخ، سوم/ 89، 160)»
«کورش در میان مردان روزگار خود در دلیری و هوشمندی و فضائل دیگر، ممتاز و سرآمد بود. کورش نه تنها مردی دلیر در نبرد بود، بلکه در رفتار با اتباعش با ملاحظه و مهربان بود، و از این رو پارسها او را پدر میخواندند. (دیودروس سیکولوس، کتابخانهی تاریخی، نهم/1/22، نهم/1/24)»
2.
«غُزها در بیابانهاى بخارا زندگى مىکردند. اینان در نواحى بخارا دست به قتل و تاراج و آشوب مىزدند و محمود بن سبکتکین لشکر بدان سو برد و بسیارى از ایشان را بکشت، باقى به خراسان گریختند و در آنجا فسادها بر انگیختند و غارتها کردند. اینان در سال ۴٢٩ وارد مراغه شدند و آنجا را غارت کردند و جماعتى کثیر از کردان هذبانى را کشتند. جماعتى نیز به رى رفتند و رى را در محاصره گرفتند. غزان شهر را گرفتند و در قتل و تاراج افراط کردند، در کرج و قزوین نیز چنین کردند. غزان سپس به ارومیه رفتند، در نواحى آن شهر جمع کثیرى از مردم شهر و کردان آن حوالى را کشتار نمودند و در سال ۴٣٠ در دینور دست به قتل و تاراج زدند. غزانی که در ارومیه بودند به بلاد کردان هکارى در حوالى موصل رفتند و در آنجا تاراج و کشتار و آشوب به راه انداختند ... غزان دیار بکر را ویران ساختند ... غزان به موصل رسیدند. به شهر داخل شدند و آنقدر اموال و جواهر و زیورهاى زنان و اثاث بردند که به حساب در نمىآمد. غزان در موصل کشتار و تاراج را از حد گذرانیدند. بعضى از محلهها که اموالى گزاف گرد آورده تقدیم کردند، از کشتار در امان ماندند. غزان در اواسط ۴٣۵ به شهر در آمدند و شمشیر در مردم نهادند و دوازده روز کشتار کردند. چنانکه از بسیارى اجساد، راهها بسته شد و کشتگان را گروه گروه در گودالها دفن مىکردند. غزان که فرصتى یافتند به دیار بکر و سپس ارزن الروم و همچنین آذربایجان رفتند و همه جا غارت کردند و کشتار نمودند.» (عبدالرحمان بن خلدون؛ تاریخ ابن خلدون؛ ترجمه عبدالمحمد آیتی؛ تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی؛ 1366، ج3، صص 371-369)
[quote='fuzuli']فضولی: مگر ترکان یکی دو قبیله هستند که همه آنان کوچنده و چادر نشین باشند؟ مثلا ترکان خزر چادر نشین بودند؟ شغل اصلی گوک ترک ها قبل از اسقبالال و تشکیل امپراتوری؛ آهنگری و تهیه سلاح برای ارتش چین بود. ترکان تاپقاچ (طمغاج) کشاورز نبودند. حتی ترکانی که در ارتش سامانی خدمت کردند ، مگر کوچ نشین بودند؟ آیا آریایی ها قبل از ورود به ایران کوچ نشین نبودند و در اثر همسایگی با عیلامی ها و ماننا ها آداب شهرنشینی را یاد نگرفتند؟ مگر قبایل کوچ نشین از لر بختیاری و کورد و خراسانی و ... وجود ندارد؟ [/quote]
همهشان از دم - به خصوص آنانی که خاک ایران را به توبره کشیدند - چادرنشین و بیابانگرد بودند و اگر غیر از این بود حداقل یک ردیف آجر از خانهها و کوشکها و کاخها و معابد و ادارات و دژها و... آنان به دست میآمد. در اینجا صحبت از عدم دانش و تجربهی تیرههای غُز نسبت به معماری است؛ آیا «ترکانی که در ارتش سامانی خدمت میکردند» مهندس و معمار و بنا بودند که پایشان را به این ماجرا میکشی ؟!! اگر فرض مهاجر بودن ایرانیزبانان را بپذیریم و نگوییم که آنان بومی ایرانزمین بودند، دست کم از زمان ورود آنان به ایران تا برپایی پادشاهیهایشان چندین سده گذشته بود و در این فاصله آنان به خوبی با زیستگاه جدید خود و اوضاع و احوال آن سازگار شده بودند.
ادامه 2
سلام دوستان و سروران گرامی
اگر به نقش ها و نگاره های مربوط به سربازان و بزرگان که به هخامنشیان منسوب کرده اند نگاهی بیاندازیم علاوه بر موی سر و ریش مجعد به چند نکته جالب دیگری نیز برخورد میکنیم یکی گوشواره ای است که بر گوش خیلی از این سنگ نگاره ها وجود دارد ( که یک رسم ارامی بود ) و دیگری شکل چشمانشان که شباهتی به چشمان اقوام ایرانی ندارد و دیگری رنگ چهره در نگاره اجر سفالی اپادانای شوش ( منتسب به داریوش اول ) که قیافه و رنگ چهره کاملا مشخص میکند این کاخ متعلق به چه کسانی است . { برای دریافت بهتر موضوع اپادانای شوش را در ویکی پدیا ببینید } اثرمتعلق به اپادانای شوش که هم اکنون در موزه لوور میباشد و سربازان موسوم به جاویدان در پلکان شرقی اپادانای شوش و سایر نقاشی ها و اثار این کاخ را به دقت ببینید و به رنگ چهره و ریش و سر و لباس و چشم و دستبند انها دقت کنید و سپس انها را با سربازان و بزرگان حک شده در تخت جمشید مقایسه کنید و و سري به نقوش فراوان از تمدن اشوري بزنيد و تصويرهاي اشوري را بدقت ببينيد سپس خودتان قضاوت کنید . البته نه با پیش داوری بلکه بدون تعصب ، مطمئنا به چیزی غیر از انکه تاکنون به خوردمان داده اند خواهید رسید .
به مجسمه های موجود در تخت جمشید و اپادانا دقت کنید . مجسمه گاو بالدار و گاو دوسر و غیره . سپس این مجسمه ها را با مجسمه های اشوری و ایلامی مقایسه کنید و همزمان سربازان و بزرگان حلقه بگوش اشوری را نیز ببینید ( از طریق اینترنت براحتی میتوانید مشاهده فرمایید ) نتیجه ان نخواهد بود که تاکنون میپنداشتیم .
خواهیم دید که اپادانا و تخت جمشید متعلق به اقوامی تیره پوست نسبت به ایرانیان و مو فرفری و با شکل و قیافه اشوری و ایلامی ( در کل سامی و ارامی ) به احتمال زیاد بعل پرست و دارای رب النوعهای گوناگون ( اهورا پرست نبودند ) میباشد و انچه حتی با ذره بین نیز نمیتوان انرا یافت نشانی از اقوام به اصطلاح هخامنشی و خدایشان اهورا مزداست .
+
ادامه دارد
تریتا:1.جور و ستم شهریاران ایرانی هر چهقدر هم باشد قابل مقایسه با ظلم و جور ...............نیست.
پس به جور و ستم شهریاران ایرانی معترفید!! آیا این شامل کوروش هم می شود؟
80 درصد اسیا چقدر کوچک است .
این نقشه دلیلی نمیشود که همه انچه در این گستره بوده متعلق به هخامنشیان باشد .جهان هزاران مورد از این امپراطوریها و نقشه ها بخود دیده همین گستره زمانی تحت سلطه اسکندر و زمانی تحت سلطه خلفا مسلمان و زمانی تحت سلطه امپراطوریهای قبل از 2500 سال بوده
به انگشتان دستهای خود نگاه کنید اگر فرض کنیم که مهمترین و کارآ ترین آنها انگشتان شست ما باشد که اگر نباشند کار زیادی
از دستان ما برنمی آید، بدون هر کدام از انگشت های دیگر هم ضریب توان شست های ما کاهش می یابد، انگشتان شست به
مثابه و منزله فرهیختگان و نخبگان و دانشمندان و نوابغ هر دوران و زمانه ای هستند که اداره کنندگان و محور اصلی و شاسی حرکت
ماشین جامعه ما را تشکیل میدهند، با احترام به نظرات trita عزیز و fuzuli عزیز نظرات هر دو نفر از دوستان مشکوک به جانبداری
است، عبارت : (اغوزها و ترکمانهایی که تمام عمرشان را در زیر چادر زیسته و در دشتها و بیابانهای آسیای مرکزی سپری کرده
یودند، با کدام دانش و تجربه و پشتوانه میخواستند در ایران «بناها و آثار هنری» برپا کنند؟! ) به دلیل اینکه هر قشری ازجامعه وظائف
خاص خودشان را داشته و دارند و لازم نبوده اغوز ها ترکمان ها که شغلشان بیشتر کشاورزی و دامداری و پرورش اسب و احشام بوده
وارد ساخت و ساز و بنای عمارات شوند دارای اشکال است و تعصبات شدید جانبدارانه از ترکمانان و اغوز ها که fuzuli عزیز در همه
نوشته هایشان اصرار میورزند کاملاً اشتباه است ، عمارت همه آثار تاریخی در گذشته های دور با همت و اراده شاهان با طراحی نوابغ
و معماران نخبه از همه بلاد و توسط کارگران زحمت کش آن اعصار بنا شده هیچ ربطی به نژاد و رنگ و اعتقادات آنان نداشته است و
دخالت دادن اقوام آریائی و ترک و ترکمانها و غیره که همه از یک طایفه و همه پارس بوده اند و این تقسیم بندی های نابخردانه در چند
قرن اخیر صورت گرفته در ساخت هر بنای بجا مانده در هر گوشه و کنار کشورمان از روی کج فهمی است و اشتباه محض است. ملت
عزیز کشور ما از شعور و فهم ویژه ای برخوردارند و مثل بیشتر مردم متفرق و متعصب کشور های همجوار نیستند که نفوذی های مغرض،
کشور هایشان را به روزگار سیاه کشانده و آخرالامر گرو تروریست و نژاد پرست و متعصب داعش ستمگرانه در حال تسلط بر تقدیرات
مردم مظلوم آن کشور ها هستند. نباید حرفهائی بزنیم که خدای ناکرده عاقبتش ایجاد تفرقه و بوی نژاد پرستی بدهد. با احترام
تصویر سوم از قلمرو امپراطوری بزرگ هخامنشیان تصویر چهارم از قلمرو امپراطوری بزرگ هخامنشیان خدا را شکر که پدر بزرگ آریایی مان کوروش بزرگ از شرق تا غرب را در زیر نگین قدرت خویش داشته و چنان با مهربانی و عطوفت برخورد میکرده که همینک همه دنیا عاشق و شیدای این ابر مرد تاریخ باستان شده اند
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تخت جمشید
هرودت در تاریخش از چیزهایی می نوشت و سخن می گفت که شخصا ندیده و نشنیده بود و تاریخش پر از افسانه و اغراق است. هردوت از ساتراپ های ایرانی برای نوشتن تاریخ پارسیان رشوه گرفته بود. اگر یونانیان از حکومت پارسیان راضی بودند ، پس چرا بارها علیه پارسیان جنگیدند و جانانه از شهر و دیار خود دفاع کردند . علت حمله لشسکر نیز انتقام از پارسیان بوده است و خودت می دانی که کاری کرد تا هشتاد سال سکه های پارسی به خط یونانی بود.
[/quote]
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بیا کمی شهامت به خرج بدهیم و یکبار برای همیشه تلکلیفمان را با خودمان و دیگران روشن کنیم: ما یا «ایرانی» هستیم و بنابراین باید به تاریخ و فرهنگ ملی و مشترکمان احترام بگذاریم و از دشمنان و قاتلان ایرانیان برائت بجوییم؛ با این که جسماً یا روحاً ایرانی نیستیم و از این رو ارزشی برای تاریخ و فرهنگ ایران قائل نیستیم. در این حالت بهتر است یا این کشور را ترک کنیم و از رویارویی با مردمی که از آنان و گذشته و هویتشان نفرت داریم، پرهیز کنیم، یا حداقل از همکلامی و مباحثه با آنان خودداری کنیم و افکار و اعصابمان را بیش از این پریشان نکنیم. زمان فرصتسوزی نیست. باید راهمان را انتخاب کنیم.
هرودت در تاریخش از چیزهایی می نوشت و سخن می گفت که شخصا ندیده و نشنیده بود و تاریخش پر از افسانه و اغراق است. هردوت از ساتراپ های ایرانی برای نوشتن تاریخ پارسیان رشوه گرفته بود. اگر یونانیان از حکومت پارسیان راضی بودند ، پس چرا بارها علیه پارسیان جنگیدند و جانانه از شهر و دیار خود دفاع کردند . علت حمله لشسکر نیز انتقام از پارسیان بوده است و خودت می دانی که کاری کرد تا هشتاد سال سکه های پارسی به خط یونانی بود.
بهبه جناب اسپانسر، چه عجب؟ سرانجام مطلبی هم از شما در اینجا خواندیم!
ذیلاً عرض میکنم که ماجرا از چه قرار است. منتها ای کاش همگی این شهامت را داشته باشیم تا به صراحت و در یک کلام اعلام کنیم که یا ما ایرانی هستیم و در نتیجه به پیشینیان و نیاکانمان احترام بگذاریم، یا به همین شکل اعلام کنیم که جسماً یا روحاً ایرانی نیستیم و از این رو برای تاریخ و نیاکان ایرانیان ارزشی قائل نیستیم. هم خدا و هم خرما نمیشود!
1.
«حتی تا به امروز نیز بیگانگان (ایرانیان) در داستانها و نغمههای خود نقل میکنند که کورش ذاتاً بسیار سخاوتمند و خیرخواه و دانشدوست و بلندهمت بود، به طوری که در برابر هر گونه سختی و رنجی بردباری میکرد و با هر گونه خطری رویارو میشد. (کسنفن، کوروپدیا، یکم/1/2)» «کورش اتباع خویش را همچون فرزندانش گرامی و پاس میداشت و آنان نیز، به سهم خویش، کورش را همچون یک پدر گرامی میداشتند. (همان، یکم/8/8)».
«او مردی نیکبخت بود، در میان مردمانش صلح برقرار کرد [...]. او به سبب درستاندیشیاش عنایت و حمایت خدایان را به دست آورده بود (آخیلوس، پارسیان، 770-765)»
«مردم پارس، کورش را «پدر» میخواندند و در میانشان، هیچ کس یارایِ برابری با وی را نداشت. (هردوت، تواریخ، سوم/ 89، 160)»
«کورش در میان مردان روزگار خود در دلیری و هوشمندی و فضائل دیگر، ممتاز و سرآمد بود. کورش نه تنها مردی دلیر در نبرد بود، بلکه در رفتار با اتباعش با ملاحظه و مهربان بود، و از این رو پارسها او را پدر میخواندند. (دیودروس سیکولوس، کتابخانهی تاریخی، نهم/1/22، نهم/1/24)»
2.
«غُزها در بیابانهاى بخارا زندگى مىکردند. اینان در نواحى بخارا دست به قتل و تاراج و آشوب مىزدند و محمود بن سبکتکین لشکر بدان سو برد و بسیارى از ایشان را بکشت، باقى به خراسان گریختند و در آنجا فسادها بر انگیختند و غارتها کردند. اینان در سال ۴٢٩ وارد مراغه شدند و آنجا را غارت کردند و جماعتى کثیر از کردان هذبانى را کشتند. جماعتى نیز به رى رفتند و رى را در محاصره گرفتند. غزان شهر را گرفتند و در قتل و تاراج افراط کردند، در کرج و قزوین نیز چنین کردند. غزان سپس به ارومیه رفتند، در نواحى آن شهر جمع کثیرى از مردم شهر و کردان آن حوالى را کشتار نمودند و در سال ۴٣٠ در دینور دست به قتل و تاراج زدند. غزانی که در ارومیه بودند به بلاد کردان هکارى در حوالى موصل رفتند و در آنجا تاراج و کشتار و آشوب به راه انداختند ... غزان دیار بکر را ویران ساختند ... غزان به موصل رسیدند. به شهر داخل شدند و آنقدر اموال و جواهر و زیورهاى زنان و اثاث بردند که به حساب در نمىآمد. غزان در موصل کشتار و تاراج را از حد گذرانیدند. بعضى از محلهها که اموالى گزاف گرد آورده تقدیم کردند، از کشتار در امان ماندند. غزان در اواسط ۴٣۵ به شهر در آمدند و شمشیر در مردم نهادند و دوازده روز کشتار کردند. چنانکه از بسیارى اجساد، راهها بسته شد و کشتگان را گروه گروه در گودالها دفن مىکردند. غزان که فرصتى یافتند به دیار بکر و سپس ارزن الروم و همچنین آذربایجان رفتند و همه جا غارت کردند و کشتار نمودند.» (عبدالرحمان بن خلدون؛ تاریخ ابن خلدون؛ ترجمه عبدالمحمد آیتی؛ تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی؛ 1366، ج3، صص 371-369)
همهشان از دم - به خصوص آنانی که خاک ایران را به توبره کشیدند - چادرنشین و بیابانگرد بودند و اگر غیر از این بود حداقل یک ردیف آجر از خانهها و کوشکها و کاخها و معابد و ادارات و دژها و... آنان به دست میآمد. در اینجا صحبت از عدم دانش و تجربهی تیرههای غُز نسبت به معماری است؛ آیا «ترکانی که در ارتش سامانی خدمت میکردند» مهندس و معمار و بنا بودند که پایشان را به این ماجرا میکشی ؟!! اگر فرض مهاجر بودن ایرانیزبانان را بپذیریم و نگوییم که آنان بومی ایرانزمین بودند، دست کم از زمان ورود آنان به ایران تا برپایی پادشاهیهایشان چندین سده گذشته بود و در این فاصله آنان به خوبی با زیستگاه جدید خود و اوضاع و احوال آن سازگار شده بودند.
سلام دوستان و سروران گرامی
اگر به نقش ها و نگاره های مربوط به سربازان و بزرگان که به هخامنشیان منسوب کرده اند نگاهی بیاندازیم علاوه بر موی سر و ریش مجعد به چند نکته جالب دیگری نیز برخورد میکنیم یکی گوشواره ای است که بر گوش خیلی از این سنگ نگاره ها وجود دارد ( که یک رسم ارامی بود ) و دیگری شکل چشمانشان که شباهتی به چشمان اقوام ایرانی ندارد و دیگری رنگ چهره در نگاره اجر سفالی اپادانای شوش ( منتسب به داریوش اول ) که قیافه و رنگ چهره کاملا مشخص میکند این کاخ متعلق به چه کسانی است . { برای دریافت بهتر موضوع اپادانای شوش را در ویکی پدیا ببینید } اثرمتعلق به اپادانای شوش که هم اکنون در موزه لوور میباشد و سربازان موسوم به جاویدان در پلکان شرقی اپادانای شوش و سایر نقاشی ها و اثار این کاخ را به دقت ببینید و به رنگ چهره و ریش و سر و لباس و چشم و دستبند انها دقت کنید و سپس انها را با سربازان و بزرگان حک شده در تخت جمشید مقایسه کنید و و سري به نقوش فراوان از تمدن اشوري بزنيد و تصويرهاي اشوري را بدقت ببينيد سپس خودتان قضاوت کنید . البته نه با پیش داوری بلکه بدون تعصب ، مطمئنا به چیزی غیر از انکه تاکنون به خوردمان داده اند خواهید رسید .
به مجسمه های موجود در تخت جمشید و اپادانا دقت کنید . مجسمه گاو بالدار و گاو دوسر و غیره . سپس این مجسمه ها را با مجسمه های اشوری و ایلامی مقایسه کنید و همزمان سربازان و بزرگان حلقه بگوش اشوری را نیز ببینید ( از طریق اینترنت براحتی میتوانید مشاهده فرمایید ) نتیجه ان نخواهد بود که تاکنون میپنداشتیم .
خواهیم دید که اپادانا و تخت جمشید متعلق به اقوامی تیره پوست نسبت به ایرانیان و مو فرفری و با شکل و قیافه اشوری و ایلامی ( در کل سامی و ارامی ) به احتمال زیاد بعل پرست و دارای رب النوعهای گوناگون ( اهورا پرست نبودند ) میباشد و انچه حتی با ذره بین نیز نمیتوان انرا یافت نشانی از اقوام به اصطلاح هخامنشی و خدایشان اهورا مزداست .
+
ادامه دارد
پس به جور و ستم شهریاران ایرانی معترفید!! آیا این شامل کوروش هم می شود؟
80 درصد اسیا چقدر کوچک است .
این نقشه دلیلی نمیشود که همه انچه در این گستره بوده متعلق به هخامنشیان باشد .جهان هزاران مورد از این امپراطوریها و نقشه ها بخود دیده همین گستره زمانی تحت سلطه اسکندر و زمانی تحت سلطه خلفا مسلمان و زمانی تحت سلطه امپراطوریهای قبل از 2500 سال بوده
از دستان ما برنمی آید، بدون هر کدام از انگشت های دیگر هم ضریب توان شست های ما کاهش می یابد، انگشتان شست به
مثابه و منزله فرهیختگان و نخبگان و دانشمندان و نوابغ هر دوران و زمانه ای هستند که اداره کنندگان و محور اصلی و شاسی حرکت
ماشین جامعه ما را تشکیل میدهند، با احترام به نظرات trita عزیز و fuzuli عزیز نظرات هر دو نفر از دوستان مشکوک به جانبداری
است، عبارت : (اغوزها و ترکمانهایی که تمام عمرشان را در زیر چادر زیسته و در دشتها و بیابانهای آسیای مرکزی سپری کرده
یودند، با کدام دانش و تجربه و پشتوانه میخواستند در ایران «بناها و آثار هنری» برپا کنند؟! ) به دلیل اینکه هر قشری ازجامعه وظائف
خاص خودشان را داشته و دارند و لازم نبوده اغوز ها ترکمان ها که شغلشان بیشتر کشاورزی و دامداری و پرورش اسب و احشام بوده
وارد ساخت و ساز و بنای عمارات شوند دارای اشکال است و تعصبات شدید جانبدارانه از ترکمانان و اغوز ها که fuzuli عزیز در همه
نوشته هایشان اصرار میورزند کاملاً اشتباه است ، عمارت همه آثار تاریخی در گذشته های دور با همت و اراده شاهان با طراحی نوابغ
و معماران نخبه از همه بلاد و توسط کارگران زحمت کش آن اعصار بنا شده هیچ ربطی به نژاد و رنگ و اعتقادات آنان نداشته است و
دخالت دادن اقوام آریائی و ترک و ترکمانها و غیره که همه از یک طایفه و همه پارس بوده اند و این تقسیم بندی های نابخردانه در چند
قرن اخیر صورت گرفته در ساخت هر بنای بجا مانده در هر گوشه و کنار کشورمان از روی کج فهمی است و اشتباه محض است. ملت
عزیز کشور ما از شعور و فهم ویژه ای برخوردارند و مثل بیشتر مردم متفرق و متعصب کشور های همجوار نیستند که نفوذی های مغرض،
کشور هایشان را به روزگار سیاه کشانده و آخرالامر گرو تروریست و نژاد پرست و متعصب داعش ستمگرانه در حال تسلط بر تقدیرات
مردم مظلوم آن کشور ها هستند. نباید حرفهائی بزنیم که خدای ناکرده عاقبتش ایجاد تفرقه و بوی نژاد پرستی بدهد. با احترام
تصویر چهارم از قلمرو امپراطوری بزرگ هخامنشیان
خدا را شکر که پدر بزرگ آریایی مان کوروش بزرگ از شرق تا غرب را در زیر نگین قدرت خویش داشته و چنان با مهربانی و عطوفت برخورد میکرده که همینک همه دنیا عاشق و شیدای این ابر مرد تاریخ باستان شده اند
تصویر دوم قلمرو امپراطوری بزرگ هخامنشیان