ایران در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی
نویسنده:
علی اصغر شمیم
امتیاز دهید
.
استاد باستانی پاریزی در مقدمه کتاب می نویسد : کتاب حاضر از کتب گرانقدر و پر بهایی است که مرحوم علی اصغر شمیم استاد فقید دانشکده ادبیات تهران تالیف نموده و از جهت شمول وقایع و بازگویی حقایق در نوع خود کم نظیر بنظر می رسد.
بیشتر
استاد باستانی پاریزی در مقدمه کتاب می نویسد : کتاب حاضر از کتب گرانقدر و پر بهایی است که مرحوم علی اصغر شمیم استاد فقید دانشکده ادبیات تهران تالیف نموده و از جهت شمول وقایع و بازگویی حقایق در نوع خود کم نظیر بنظر می رسد.
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1393/02/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ایران در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی
جناب اگر اجازه بدهی به پادشاهان قاجار هم خواهیم رسید ... ببین عزیزم ما اول باید پادشاه را تعریف کنیم متاسفانه عده ای پادشاهی را که از ابتکارات و اختراعات پدران ما در طول 6 هزار سال پیش بوده است را با سلطان و سلاطین و سلطنت اعراب یکی گرفته اند برای مثال اینکه عده ای در روزنامه های داخل ایران مثلا وقتی اسم سلطان یا مالک عربستان را نام می برند با لقب پادشاهی اسم می برند که این بسیار غلط هست حتی خود اعراب هم از این لقب استفاده نمی کنند مثلا می گویند سلطان آل خلیفه یا سلطان آل سعید یا سلطان فلان یا از لقب ملک استفاده میکنند مثلا میگویند ملک فیصل ملک عبدالله و فص الی هذا
پس لفظ پادشاهی مختص پادشاهان ایران هست و کسی در دنیا حق ندارد از کلمه پادشاهی استفاده کند چرا که در تعریف پادشاهی منظور ( پدری ) هست و از خصایص یک پادشاه ایرانی غیر مذهبی بودن و سکولار بودن یک پادشاه هست چرا که در سرزمین های در تحت قلمرو یک پادشاه فرزندان مذهبی هست فرزندان غیر مذهبی هم هست همینطور در سرزمین های تحت فرمان پادشاه عده ای زرتشتی هستند عده ای بودایی هستند و همینطور عده ای فرض مسیحی یا کلیمی هستند ... ادامه دارد[/quote]
با درود به شما دوست عزیز
پادشاه
فرهنگ لغت عمید
(اسم) [پهلوی:pataxšā] ‹پادشا، پادشه› [pād[e]šāh]
۱. فرمانروای مقتدر و صاحب تاجوتخت؛ سلطان؛ ملک؛ شهریار؛ خدیو؛ خسرو؛ کشورْخدا؛ کیهانخدیو.
۲. [قدیمی، مجاز] مسلط.
.
.
.
آهان!!!!!! توی شاهنامه فردوسی ای که میگید حرفی از خدمت پادشاهان قاجاری و خدمات ارزندشون به ایران چیزی نوشته نشده؟؟؟[/quote]
جناب اگر اجازه بدهی به پادشاهان قاجار هم خواهیم رسید ... ببین عزیزم ما اول باید پادشاه را تعریف کنیم متاسفانه عده ای پادشاهی را که از ابتکارات و اختراعات پدران ما در طول 6 هزار سال پیش بوده است را با سلطان و سلاطین و سلطنت اعراب یکی گرفته اند برای مثال اینکه عده ای در روزنامه های داخل ایران مثلا وقتی اسم سلطان یا مالک عربستان را نام می برند با لقب پادشاهی اسم می برند که این بسیار غلط هست حتی خود اعراب هم از این لقب استفاده نمی کنند مثلا می گویند سلطان آل خلیفه یا سلطان آل سعید یا سلطان فلان یا از لقب ملک استفاده میکنند مثلا میگویند ملک فیصل ملک عبدالله و فص الی هذا
پس لفظ پادشاهی مختص پادشاهان ایران هست و کسی در دنیا حق ندارد از کلمه پادشاهی استفاده کند چرا که در تعریف پادشاهی منظور ( پدری ) هست و از خصایص یک پادشاه ایرانی غیر مذهبی بودن و سکولار بودن یک پادشاه هست چرا که در سرزمین های در تحت قلمرو یک پادشاه فرزندان مذهبی هست فرزندان غیر مذهبی هم هست همینطور در سرزمین های تحت فرمان پادشاه عده ای زرتشتی هستند عده ای بودایی هستند و همینطور عده ای فرض مسیحی یا کلیمی هستند ... ادامه دارد
1- فرهنگی که لای قفسه های کتابختنه باشد، بهتر که دود شود.
2-قاجار ها از آسمان باریدند یا از دل همان مردم متمدن بیرون آمدند؟
3-جهل زاییده ی فقر است یا فقر زاییده ی جهل ؟
4- مینوان از گرسنگی دیگری را پاره کرد و خورد ،هم میتوان راحت دراز کشید و مرد( گویا ناخواسته شعر صادر کردم. این هم خودش فرهنگ است)
5- خدا لعنت کند کسی که بگوید ما بی تحرکیم. منتها تحرکاتمان یا نتیجه نمی دهد یا نتیجه عکس می دهد . شاید هم بیش فعالیم.
بی انصافی این است که لخت و عور وسط یرهوت باشیم و خود را با کوروش و منشورش و حافظ(آن هم فالش) و سعدی و خیام و فردوسی و ... بپوشانیم.
جناب آقای نخست وزیر پیرو نامه ۱۴۹۳۲ مجدداً از اهواز اطلاع رسیده بر حسب دستور استانداری مامورین شهربانی و شهرداری بدون موافقت اداره دارایی اقتصادی در روزهای ۲۸ و ۳۰ خرداد و اول تیر معادل ۴۵ تن آرد از محمولات تهران برده و مصرف کردهاند. بسیار قابل ملاحظه است که در بحبوحه حاصل خوزستان استانداری محل به جای اینکه مالکین و صاحبان گندم را ملزم به تحویل دادن فزونی نموده و مصرف محل را تامین نماید خودسرانه آرد و گندم ورودی را مه منحصراً برای مصرف تهران اختصاص داده شده است مصرف میکنند در حالیکه سالهای گذشته در ماه تیر و مرداد مقداری از گندم خوزستان به تهران حمل میشده. چون فعلاً تنها راه تامین تهران همان گندم وآرد ورودی از خارج است چنانچه از مرتکبین این خودسری جدا باز خواست نشود و دستور قطعی برای تامین مصرف از محمول صادر نگردد وزارت دارایی به هیچ وجه مسئولیت تامین خواربار کشور را به عهده نگرفته و صراحتاً عرض میکند تهران در مدت کوتاهی به سختی وقحطی دچار خواهد شد
وضعیت برنج هم بهتر از سایر غلات نبود به عنوان مثال در قیمت برنج از تیرماه ۱۳۲۰ تا تیرماه ۱۳۲۱ به مقدار ۴۴ من از ۲۵۰ ریال به ۶۰۰ ریال رسید
آهان!!!!!! توی شاهنامه فردوسی ای که میگید حرفی از خدمت پادشاهان قاجاری و خدمات ارزندشون به ایران چیزی نوشته نشده:D:D؟؟؟
عزیز من در زمان پهلوی دوم رو نگفتم . گفتم زمانی که محمدرضا میخواست به تخت بشینه.
در ضمن بی سند نیست همه عالم از قضیه قحطی جنگ جهانی دوم در زمان محمدرضا خبر دارند. لطفا دقیق تر مورد پژوهش قرار بدید
باستانی پاریزی در یکی از مقالاتی که نوشته بود فکر کنم در مجله کهکشان بود : نوشته بود اگر رضا شاه در مقطع بعد از جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم وارد سیاست نشده بود و زمام امور را به دست نمی گرفت بیش از دو سه میلیون ایرانی از گرسنگی و فحطی و بیماری های ناشی از کمبود مواد غذایی تلف میشدند
شاید اینطور که میگید باشه و امکانش بوده باشه. رضاشاه جلوی یک قحطی بزرگ رو گرفت ولی پسرش یک قحطی و مرگ میر بزرگتر با کمک فروغی و به دستور متفقین راه انداخت.
چرا؟ چون که آقایون متفق برای اینکه قحطی جنگ دامنشون رو نگیره محدودیت صادرات و واردات راه انداخته بودند. به بهونه سرکار اومدن محمدرضا برای خودشون خوب تاختند[/quote]
لطفا حرف بی سند و مدرک نزنید همه ما میدانیم که در دوره رضاشاه کبیر برای اولین بار بانک کشاورزی تاسیس می شود و اولین کاری که این بانک انجام می دهم خرید تراکتور و ماشین آلات کشاورزی از کشور آلمان و اتریش می کند ورود این ماشین های کشاورزی باعث می شود که مالکین و کشاورزان تشویق به خرید این ماشین آلات شوند یا بعضا خودشان از کشورهای اروپایی وارد میکنند ... این امر باعث پیشرفت و توسعه کشاورزی و همینطور پیشرفت و توسعه بخش کشت چغندر و نیشکر می شود بطوری که ایران برای اولین بار شکر و قند و همینطور سیگار و توتون را و جو و تا حدودی گندم را به کشورهای همسایه صادر می کند ... در زمان پهلوی دوم این موارد بیشتر مورد اهمیت و توسعه قرار میگیرد بطوری که ما اصلا چیزی به نام قحطی و گرسنگی را مشاهده نمی کنیم
دوست گرامی قبلا هم همین فرمودید که سعی کردم با نقل قول عینا گفتار شما رو بیاورم تا سوء برداشت نگردد، هرچند که بهتر میبود شما نیز به همین سبک و سیاقت عمل می نمودید نه خود ببرید و بدوزید و بر تن نظرات بنده نمایید.
هرکس عقیده و دیدگاهی دارد گفتار شما فقط مختص به یک واژه((گندکاری)) نبود اگر دقت کنید عین جمله را نقل قول آوردم که برخواسته از سه صفت نادرست بیان گشته بود!
شما که منطق و استدلال عقلانی رو رعایت میفرمایید چگونه است از دیگر دوستان برای گفتارشان سند و مدرک میخواهید ولی وقتی از خود شما برای گفتارتان سند میخواهند میفرمایید بنده نه کارشناسم و نه متخصص؟!
به هر حال ممنون از نظرات شما اینکه زرق و برق جامعه غربی از دید شما چشم من را بر روی خورشید کمالات شرق بسته تنها یک حدس و گمان بسیار اشتباه است از طرف شما همچون حدس و گمانه زنی های دیگرتان دوست گرامی. ای کاش بجای استناد به این آیه و آن آیه که دیر زمانیست این شیوه باب گشته و کی شود که خود پایبند به اصول همان آیات شوید! کاش لااقل وارد حریم تهمت و برداشت ناصواب نشویم. و هر انچه که در ذهن به اشتباه می پرورانیم رو از در ناچاری بیان نکنیم!
باری بهتر است بیش از این به دور حواشی گفتارها نپردازیم که آنچه که باید برای من نوعی از گفتارتان مشخص میشد تاحدودی مشخص گردیده.
سپاس از شعری که آوردید ولی چون احساس کردم ارتباط چندانی به موضوع مورد بحث ما نداشت یکی دو بیت اول رو فقط خواندم باز هم تشکر....
شادکام باشید وباخرد
بنده متخصص هرما فردیت و گی نیستم، اطلاعاتی که دارم در حد نیاز خودم می باشد هیچ علاقه ای به تحقیقات وسیع پیرامون این گونه مسائل و تبادل نظر و تبادل اطلاعات
ندارم، و اما درمورد مغلطه و برداشت ناصحیح شما در ارتباط کلمه ی « گندکاری» باید بگویم این کلمه مصطلح و در فرهنگ عامیانه کاربرد متفاوت دارد و در هیچ قاموسی
کثافت معنا نشده است، در سایر مواردی هم که به آن اشاره کرده اید نیازی به پاسخ نیست زیرا خودتان بریده اید و خودتان هم دوخته اید، یعنی هرچه سؤال کرده اید پاسخ
خود پسندانه ای هم به آنها داده اید و هیچ پاسخ دیگری جز آنچه گفته اید بر نمی تابید، درب شما روی پاشنه ی خودتان می چرخد، حتی اگر پوسیده و خراب باشد، باور
بفرمائید آنچه را که می گویم از روی غیض من فیضِ روایات شما از فلسفه بافان و نفرت و کینه نیست بلکه برعکس دوستتان می دارم، در وجود شما عالّمی دیگر است که ورود
به آن جز برای هم فکرانتان ممنوع است، یعنی فقط رفیق ِ رفیقان خود هستید، هرکسی بالای حرف شما حرفی بزند رفیق شما نیست ،دل خونین و درد مندی از روزگار دارید،
جلوه های پر زرق و برقِ غرب، چشمان ضمیر شما را بر روی افق خورشید کمالات شرق بسته است،نگرانم مبادا مصداق این آیه شریفه از قرآن کریم شده باشید که می
گوید« ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم غشاوه و لهم عذاب عظیم» ، هیچ میخ هشداری در دل سختتان فرو نمی رود، بسیار می گوئید و کمتر می شنوید، نظری هم به
افریننده ی خود داشته باشید.
هرکه را بسیار گفــتارش بود ... دل درون سـینه بیمارش بود
دل ز پرگفـتن بمیــرد در بدن ... گرچه گـفتارش بود در عــدن
عاقلان را پیشه خاموشی بود ... پیشه ی جاهل فرامـوشی بود
خامشی از کذب و غیبت واجب است ... ابله است آن کو بگــفتن راعب است
ای برادر جــز ثنای حق مگو ... قول حـق را از برای دق مگو
هرکه در بند عـبارت می شـود ... هرچه دارد جمله غارت می شود
وانکه سعی اندر فـضاحت می کند ... چهره ی دل رل جراحـت می کند
رو، زبان را در دهان محـبوس دار ... وز خلایق خویـش را مأیـــــوس دار
هرکه او بر عیب خود بـیـنا شود ... روح او را قـوتی پــیدا شود.