ایران در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی
نویسنده:
علی اصغر شمیم
امتیاز دهید
.
استاد باستانی پاریزی در مقدمه کتاب می نویسد : کتاب حاضر از کتب گرانقدر و پر بهایی است که مرحوم علی اصغر شمیم استاد فقید دانشکده ادبیات تهران تالیف نموده و از جهت شمول وقایع و بازگویی حقایق در نوع خود کم نظیر بنظر می رسد.
استاد باستانی پاریزی در مقدمه کتاب می نویسد : کتاب حاضر از کتب گرانقدر و پر بهایی است که مرحوم علی اصغر شمیم استاد فقید دانشکده ادبیات تهران تالیف نموده و از جهت شمول وقایع و بازگویی حقایق در نوع خود کم نظیر بنظر می رسد.
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1393/02/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ایران در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی
نقل قول از soheiliakbar:
.... در این جا
همه چیز به روال معمول کشورهای پیشرفته و حتی در بسیاری از موارد بهتر از آنان جریان دارد، به هر اداره و سازمانی که برای انجام کارها مراجعه کنید باخوش رویی رضایت
شما را حاصل می کنند!!!! محاکم قضائی بادقت وبه خواسته های مردم رسیدگی می کنند و مجری حق و عدالت هستند، مردم هرطوری که دلشان بخواهد زندگی خصوصیشان
را اداره می کنند!!!! دامنه و دایره وسیع کار و کار و فعالیت و کار آفرینی روز به روز گسترده تر می شود و برای رفع مشکلات اقتصادی آماده تر می شود، کودکان و جوانان دختر و
پسر با آرامش خاطر به مدرسه و دانشگاه می روند، تبعیض و بازدارندگی برای دختران وپسران وجود ندارد،
.
پاسخ:جناب سهیلی ظاهرا شما در ایران زندگی نمی کنید یا اینکه کمی خوشبین هستید..
[quote='soheiliakbar']
.... در این جا
همه چیز به روال معمول کشورهای پیشرفته و حتی در بسیاری از موارد بهتر از آنان جریان دارد، به هر اداره و سازمانی که برای انجام کارها مراجعه کنید باخوش رویی رضایت
شما را حاصل می کنند!!!! محاکم قضائی بادقت وبه خواسته های مردم رسیدگی می کنند و مجری حق و عدالت هستند، مردم هرطوری که دلشان بخواهد زندگی خصوصیشان
را اداره می کنند!!!! دامنه و دایره وسیع کار و کار و فعالیت و کار آفرینی روز به روز گسترده تر می شود و برای رفع مشکلات اقتصادی آماده تر می شود، کودکان و جوانان دختر و
پسر با آرامش خاطر به مدرسه و دانشگاه می روند، تبعیض و بازدارندگی برای دختران وپسران وجود ندارد،
.[/quote]
موفق باشید گرامی
می توان پذیرفت که در کشور کره ی شمالی دولت توتالیته حاکم است، زیرا مردم آن با شکم گرسنه رهبران خود را خدا گونه می ستایند اما این وصله های ننگین بر دولتمردان
ما نمی چسبد، در کشور ما حتی در دوران بدترین حکمروانان شاهی هروقت جامعه ی غیرتمند, به فقر عمومی نزدیک می شد و یا تنگدستان آن رو به فزونی می رفت نافرمانی
آغاز می شد و همه ی مردم شمشیر ها را از رو می بستند و به سرعت عنان ازکف حاکمان خارج و تحول و تغییر اجتناب ناپذیر می شد، دوست عزیز چگونه به خود اجازه می
دهید کشوری را که رافت و همیاری و سلامت بر آن حاکم است، با سردمدارانی چون استالین و هیتلر و موسولینی و مائو و ستیزه گران تاریخ، به حساب آورید؟ فکر می کنم
شما در ایران زندگی نمی کنید که اینقدر بی خبر و بدبین هستید، اراجیف و مزخرفاتی را که دشمنان ملت ما بهم می بافند، باور نکنید و تکرار نکنید، واقع بین باشید، مردم
کشور ما حتی سالروز تولد رهبر خودرا نمی دانند، انک نزنید منصف باشید، شما هر مغالطه ای را که به ذهن آشفته تان می رسد برزبان می آورید، از قرآن کریم از زبان مغالطه
گران بیماری چون احمد کسروی که مخش در اواخر عمر پنچر شده بود و خارج نشینان خائنی چون... که نامشان را نمی برم، استشکال می کنید و خرده می گیرید، و دستان
فرسایشگرِ پورپیرار را از پشت بسته اید!، در این جا همه چیز به روال معمول کشورهای پیشرفته و حتی در بسیاری از موارد بهتر از آنان جریان دارد، به هر اداره و سازمانی که
برای انجام کارها مراجعه کنید باخوش رویی رضایت شما را حاصل می کنند، محاکم قضائی بادقت وبه خواسته های مردم رسیدگی می کنند و مجری حق و عدالت هستند،
مردم هرطوری که دلشان بخواهد زندگی خصوصیشان را اداره می کنند، دامنه و دایره وسیع کار و کار و فعالیت و کار آفرینی روز به روز گسترده تر می شود و برای رفع مشکلات
اقتصادی آماده تر می شود، کودکان و جوانان دختر و پسر با آرامش خاطر به مدرسه و دانشگاه می روند، تبعیض و بازدارندگی برای دختران وپسران وجود ندارد، در مشاغل
دولتی و خصوصی زن و مرد در کنار هم به کار و فعالیت و سازندگی مشغولند، آزادی بیان و اندیشه جز در مواردی که امنیت کشور را به خطر بیندازد کاملاً وجود دارد. بله در اینجا
همجنس بازی ( یا بقول غربی ها ؛ همجنس گرائی ) و گندکاری آزاد نیست. چنانچه در نظر شما تظاهر به اینگونه اعمال زشت و کثیف، خلاف آزادی و اصول دموکراسی است،
ابراز اینگونه عقاید شاید منعی نداشته باشد اما چنانچه کسی خلاف خود را آشکار کند و معروفات و منهیات را به چالش بکشد، باید به پای میز عدالت کشانده شود و در صورت
اثبات جرم مجازات شود, شاه می خواهید؟ زندگی نامه ی شاهان را بخوانید و سرخوش شوید.
در باب وضعیت اقتصادی و سیاسی اشاره ای داشتید که فکر میکنم باید واقعیت گرا باشیم و همواره با بیطرفی کامل(بدور از هرگونه منافع اقتصادی یا عقیدتی) داوری نماییم، اگر با این شیوه بنگریم لاجرم متوجه خواهیم شد که با ایشاالله و ماشاالله چرخ اقتصاد و سیاست یک جامعه هرگز نخواهد چرخید بلکه با رعایت عدالت اجتماعی و احترام به حقوق مدنی و حقوق شهروندی یک ملت و نبود اندیشه و اعمال مستبدانه و سودجویانه است که جوامع بشری متعالی میگردند،خصوصا جامعه ای با سرمایه و ثروت طبیعی که متاسفانه در طول تاریخ تا کنون همواره این ثرون عظیم در خدمت نظام ها و اربابان قدرت بوده!
روزی از چرچیل سوال کردند شما که بسیاری از کشورهای شرقی و خاورمیانه را زیر سلطه خود در آورده اید چگونه است که توانایی سلطه بر یک جزیره(ایرلند) را ندارید؟!
در پاسخ چرچیل چنین می گوید:
برای تسلط بر یک ملت به دو چیز مهم احتیاج است.1- اکثریت نادان2- اقلیت خائن
مطمئنا اگر جامعه ایرانی را اکثریت نادان و اقلیت خائن تشکیل نمی دادند اکنون شاهد یکی از همان جمهوری ها و نظام های سکولاری بودند که هر شهروند ایرانی با هر مرام و مسلک و دین و زبانی میتوانست آزادانه و بدور از ترس از تکفیر و الحاد و....الخ، به بیان عقاید خود بپردازد.
باری جمهوری یعنی حکومت مردم بر مردم، نه حکومت یک نظام و اندیشه دینی و یا شبهه دینی بر مردم!
باسپاس
باری بحث ما اینجا بر اساس تعریف جمهوری بود که خود فرمودید تعریف کلی آن را همه میدانند، تا آنجا که سواد این حقیر یاری میدهد پیش از زایش اسلام در حجاز چیزی نزدیک به هزار سال پیش فردی به نام افلاطون کتاب جمهوری را با تمام کاستی و کمبودهای خود تالیف نمود،در واقع واژه جمهوری نیز خود یک واژه بیگانه است که چندان جایی در فرهنگ اسلامی ندارد، اینکه بخواهیم مدعی شویم تعریف آنها از جمهوری بدرد عمه شان میخورد نه چندان منطقی است و نه در خرد انسانی عاقل و بالغ می گنجد! به شخصه مطمئن هستم جمهوری ملتهای غربی بسیاری برازنده تر از شکل جمهوری کزایی است که ما اکنون با توسل به آن یک نظام توتالیته رو بر سر این ملت مسلط نموده ایم، من این رو نیز مطمئن هستم که هر نظامی با وجود کاستی ها و ناراستی ها بسیاری پیروان خود را دارد که مشخص است اکثرا دارای چه طیف دیدگاهی هستند،همانگونه که استالین میلیونها پیرو خود را داشت، هیتلر و موسیلنی و مائو و پینوشه ووو... ده ها مستد تاریخ پیروان خود را داشتند و خود و نظام حکومتی خود را برتر از دیگر نظام ها میدانستند.
ولی آنچه مشخص است این نظام ها هیچ کدام مردمسالار نبوده اند.آن خورده ای که شما به نظام پادشاهی پهلوی میگیرید دقیقا بر نظرات و عقاید و باورهای شما نیز وارد است کما اینکه نقدی بیشتر بر آن وارد است تا حکومت پهلوی.
لازم به ذکر است که به این مهم نیز اشاره شود در نظام های مردمسالار ما چیزی به نام جمهوری دینی نداریم، یک نظام مردمسالار حکومت سکولار برپایه قوانین کاملا لائیک میباشد.
وقتی میگوییم جمهوری اسلام یعنی دیگر ادیان و گرایشات اعتقادی دیگر یا در آن جایی ندارند و یا باید تن به خواسته اکثریت دینی بدهند و این هرگز به معنای نظام مردمسالار نیست و نخواهد بود.
از بس که دست می گزم و آه می کشم، ... آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می سرود، ... گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
کای دل تو شاد باش که آن یار تند خو، ... بسیار تند روی نشیند ز بخت خویش
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد، ... بگذر ز عهد سست و سخن های سخت خویش
دوست عزیز kaydan
چو بید برسر ایمان خویش می لرزم، ... که دل به دست کمان ابرویی است کافر کیش، برداشت ما از قراردادهای اجتماعی که دیگران تعریف کرده اند متفاوت است، با شنیدن
هر سخنی و با خواندن هر مطلبی، هرکسی در مغز خود چیزی تداعی می کند، خدا برترین و زیباترین و بامعنی ترین و عوام فهم ترین کلمه ای است که همه ی جهانیان با هر
کیش و ریش و مذهب و عقیده ای از صبح تا به شب، در خواب و در بیداری، و با هر زبانی با آن مانوس است، و شاید به اندازه ی ستارگان آسمانها و ماهیان دریاها که نه, به
اندازه ی همه موجودات عالم و بیش از آن تا بی نهایت تکرار می شود و دلها به آن امید می بندد، اما آیا همه خدا را یکسان تصور می کنند؟ پاسخ آن یک نه ی بزرگ, به بزرگی
ی خدا است, اما هرگزنمی شود گفت به اندازه خلایق خدا وجود دارد زیرا در واقع شعاع افکار همه ی عالم به یک نقطه معطوف است، و آن خالق هستی یعنی خدا است,
تصور جمهوری, این کلمه ی نه چندان آشنا در مقابل ذهنیت و افکار ملت ما، مرتبت خاص و یکسانی از شیوه ی مملکت داری را تداعی نمی کند و خواست همه از کوچک و
بزرگ و زن و مرد و پیر و جوان هرگز یکسان نیست, باز هم نمی توان گفت و نتیجه گیری کرد که به اندازه ی تمام مردم جمهوری وجود دارد، اما می توان گفت سمت و سوی
خواست مشترک جامعه و استنباط یکسان جامعه از کلمه ی جمهوری, با همه ی تعریف های ظاهری که بر آن شده است, تامین سعادت عمومی با استفاده از امکاناتی است
که متعلق به خودشان است , پیش روی افکار عمومی مضمون این مثل معروف صادق است که می گویند؛ ما کاری به این نداریم که قرمه سبزی را با «غ » می نویسند یا
با « ق» , اول این که می خواهیم دست پخت خودمان باشد و دوم این که محتویات و خواص جان افزایی داشته باشد, سبک وسیاق نوشتاری ی غربی ها و تعریف آنها از
جمهوری با عملکردی که ماحصل جمهوری خواهیشان آشکار است, بدرد خودشان می خورد و به درد عمه شان, آنچه ما به نام جمهوری اسلامی در آن گام نهاده ایم علی
رغم همه ی مشکلات اقتصادی و سیاسی و گذراندن خطرات بزرگترین و زیان بار ترین جنگ در قرن اخیر به حمدالله, به سوی تعالی پیش می رود, منتهی در آینده هم برای این
که تضمینی وجود داشته باشد همچنان رو بسوی تعالی و ترقی داریم, باید وحدت خود را بیش از پیش حفظ کنیم و اختلافها را کنار بگذاریم و احساس مسئولیت کنیم و همه و
همه درانتخابات ها شرکت کنیم و بهترین ها را انتخاب کنیم.
"بطوری که شاهد هستیم، مقام رهبری در امور اجرائی ی کشور که برعهده ی دولت است جز در موارد خاص و نادر که ممکن است خلاف مصالح عمومی باشد، هیچ دخالتی
ندارد همه ی تصمیماتی که در کابینه دولت با حضور ریاست جمهوری و وزرا گرفته می شود مستقل از بیت رهبری است"
خوب با توجه به اینکه این شیوه حکومت دموکراسی و جمهوری نیست، باید ببینیم به کدام شکل از نظام های حکومتی نزدیکترین خویشاوندی رو دارد. با تعریف و شناختی که از نظام پادشاهی پارلمانی نیز داریم متوجه میشویم که چندان همسویی و نزدیکی به این شیوه حکومت نیز نیست،به هرحال مطالح عمومی در تعریف یک نظام جمهوری یعنی خود ملت بدون وجود یک شخص ثالث دیگر در هرمقام و جایگاهی میتوانند و یا بهتره بگیم باید بتوانند خود برای آینده کشور خود تصمیم گیری نمایند.
وقتی کسی خود را بالاترین مقامی میداند که نظراتش در هر موردی(بنا به صلاح دید خود فرد) یعنی فصل الخطاب این یعنی او برای خود این حق رو قائل گشته که در تمامی امور یک جامعه رای و نظر خود را ابراز داشته و در تمامی امور تصمیم گیری نماید.
6 موردی که زحمت کشیدید نام بردید دقیقا میتونه در حیطه شخص یا فردی باشه که در نظام گذشته ما بهش نظام پادشاهی میگفتیم!البته باز آن نظام چون تاحدودی(حتی سوری و سمبلیک)تابع بعضی از نظرات مجلس می بود باز یک درجه پایین تر از چیزی بوده که شما برای آن شرح وظایفی رو آوردید.
در پایان باید عرض کنم اصلا مهم نیست تبلیغ و تعبیرهایی که می کنند چیست. چون خوشبختانه در این یک مورد اکثریت در همین جامعه زندگی میکنیم و دقیقا با پیامدهای هرکدام از تصیمیم گیری ها و نظرات و... دیگر موارد که تاثیر مهم و اساسی در وضعیت سیاسی،اقتصادی،فرهنگی جامعه دارد آشنا هستیم. و از نزدیک عواقب هرکدام از این تصمیم گیری ها رو داریم لمس میکنیم.
به هر حال تازمانی که مشخص نگردد این نظام شکلی از جمهوریت میباشد نمیتوان سهم مهمی برای ملت در آینده آن حکومت و آن کشور قائل شد، فکر میکنم این جمله قصار از مارک تواین باید باشه، اگر در یک کشور غیردموکراتیک رای ملت توانایی تغییر وضعیتی در آینده آن کشور رو میداشت هرگز در آن کشور انتخاباتی برگذار نمیشد.
باید خاطر نشان شد که در بسیاری از نظام های استبدادی نیز انتخابات برگذار میگردد ولی مهم برگذاری انتخابات نیست بلکه نتیجه ایست که پیامد آن انتخابات بایددر بر داشته باشد. برگذاری همه پرسی و انتخابات خود دارای اصولی مشخص و تعریف شده است،به همین دلیل نیز برگذاری هر انتخاباتی دلیل بر دموکراتیک بودن آن انتخابات نیست.
متاسفانه اکثریت جامعه آشنایی با نحوه برگذاری انتخابات ندارند. کتابی هست به نام "شرایط لازم برای انتخابات آزاد و منصفانه" وقتی یک نگاه به اصول و قوانین و ابزارهای لازم برای برقراری یک انتخابات دموکراتیک و آزاد می ندازیم تازه متوجه میشیم آن چیزی که در کشور ما به اسم انتخابات برگذار میشه اصلا شباهتی به یک انتخابات مردمسالار نداره.(بیشتر شباهت به یک نمایش تبلیغاتی برای تاثیر گذاری بر فضای سیاسی خارجیست!)
باسپاس از شما
عرض کردم نظام جکهوری تعریفش مشخصه،اصول آنچه که ما در حال حاضر شاهدش هستیم به هیچ عنوان جمهوری نیست! در کامنت قبل نیز عرض کردم سیستم جمهوری فقط رئیس جمهور هست که اونم برای یک دوره مشخص تشکیل دولت و کابینه میده و فعالیت اون نیز مشخصه.
غیر از این باشه باید در مکتب های حکومتی دیگه بدنبال نامی دیگه برای اون باشم که یا دارای چنین ساختاری همچون نظام کنونی باشه یا نزدیکترین تعریف رو با ساختار نظام کنونی داشته باشه.
اینکه ملتی به هر دلیلی خواهان یک نظام باشن اصلا دلیل بر این نیست که ما در تعاریفی که برای شناخت یک مکتب سیاسی مطرح کردیم دخل و تصرفی ایجاد بشه.
در ادامه فرمودید:
"مردم این شیوه حکومت رو پذیرفتند و با آگاهی ی کامل از چگونگی ی اساس نظام و حدود اختیارات رهبری و ریاست جمهوری اسلامی، مشتاقانه در انتخابات شرکت می کنند و رای می دهند"
خوب این نظر شما تاحدود زیادی با واقعیت امر منافات داره هرچند اگر خلاف واقع هم نبود و ملاک رو برپایه رای گیری میزاشتیم بازم هرگز نمیتونه ملاک بر رضایت جمعی ملت باشه.
1- به فرض اگر مردم کره شمالی در انتخابات شرکت کنند دلیل بر رضایت قلبی نیست بلکه از ترس پیامدهای بعدی اون میتونه باشه.
2-برخلاف نظر شما بنده در اکثریت جامعه آگاهی وشناخت نمیبینم چون مطمئنا اگر می بود وضعیت اونها کاملا برخلاف چیزی بود که ماشاهدش هستیم. برای مثال فقط لازمه یک آمار گیری کلی از شناخت ملت از وضایف رهبر و رئیس جمهور و قوانین و مفاد قانون اساسی بگیریم تاببینیم واقعا چند نفر شناخت نسبی از وظایف اونها و شناخت از قانون اساسی دارند.
3-تا اونجا که بنده بیاد دارم فقط یکبار برای انتخاب نوع حکومت اونم در سال اول رفراندم برگذار شد،درحالی که با آنچه که در زمان حال ما شاهدش بودیم اگر یکبار دیگه رای گیری صورت بگیره(به فرض محال که همه خوب میدونیم چنین واقعه ای هرگز صورت نخواهد گرفت!) مشخص میشه مردم چقدر با این شیوه حکومت موافق هستند.(البته مطمئنا هستند اقلیتی که بنا به دلایلی خواهان این سیستم هستند ولی مطمئنا شامل اکثریت نمیشه)
4- این بخش رو مایلم بهش دقت داشته باشید. حتی اگر اکثریت جامعه باز این شیوه حکومت رو انتخاب کنند به معنای خواسته واقعی اونها نیست.بنا به دلایلی جامعه شناختی و روانشناسی اجتماعی،1-به دلیل ناآگاهی و نبود شناخت درست ملت از سیستم های حکومتی،و ترس از عواقب اینکه به دلیل یک تصمیم گیری اشتباه مجددا دچار وضعیتی بغرنجتر شوند که اینم باز بخش اعظم اون بازمیگرده به همون نبود آگاهی و شناختی درست از خواسته های معقول و منطقی ملت،بخش اعظم این معضل باز میگرده به نبود آگاهی در جامعه که تاریخ اثبات کرده در جوامعی که چنین آگاهی رشد پیدا نمیکنه همواره نظام های غیر مردمی قدرت رو در دست دارند و یکی از ابزارهای لازمه برای تداوم این شیوه حکومت همانا در ناآگاهی نگاه داشتن اون ملت هست.
درحال حاضر ملت ما پذیرفته اند که در کشور ما نظام جمهوری اسلامی با خصوصیاتی که قبلاً عرض کردم حاکم است، و با آگاهی ی کامل از چگونگی ی اساس نظام و حدود
اختیارات رهبری و ریاست جمهوری اسلامی، مشتاقانه در انتخابات شرکت می کنند و رای می دهند و هیچ منافاتی با تعریف جنابعالی که هردو در آن اشتراک نظر داریم ندارد
که؛ « در حکومت جمهوری قدرت دولت، ناشی از قدرت ملت است،دولت به خودی خود هیچگونه قدرتی ندارد و وابسته به اراده ملی(بالاترین قدرت در نزد ملت) می باشد ».
بطوری که شاهد هستیم، مقام رهبری در امور اجرائی ی کشور که برعهده ی دولت است جز در موارد خاص و نادر که ممکن است خلاف مصالح عمومی باشد، هیچ دخالتی
ندارد همه ی تصمیماتی که در کابینه دولت با حضور ریاست جمهوری و وزرا گرفته می شود مستقل از بیت رهبری است، در اینجا لازم می دانم به اختیارات و وظائف اصلی
رهبری، مجمل و کوتاه به شرح زیر اشاره نمایم :
1 - تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران، پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام.
2.- نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام.
3- فرمان همه پرسی.
4- فرماندهی کل نیرو های مسلح.
5-اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها
6- نصب و عزل و قبول استعفای مقامات غیر اجرائی ی کشور. مضافاً براین که رهبر میتواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند.
سوء تعبیر ها و سوء تبلیغ ها، غیر از آن چیزی است که ناظر بر آن هستیم، هیچ کدام از وظایف و اختیارات رهبری با وظایف دولت تداخل ندارد.
تفسیر جنابعالی از اظهارات ناقص بنده چنین است، منظور من مطلوب و استباط شما نبود، غیر موروثی بودن رهبر و ریاست جمهوری و برگزاری انتخاباتِ مستقل قوای مجریه و
مقننه و مجالس شورای اسلامی و خبرگانِ تعیین رهبری و شوراهای شهر و روستا واضح و ملموس و کاملاً قابل ملاحظه است،ایراد آن کجا است؟ توضیحی دارید بفرمائید.[/quote]
دوست گرامی در یک نظام جمهوری ما مقامی به اسم ولایت فقیه مطلق یا رهبر نداریم!
در حکومت "جمهوری" قدرت دولت ناشی از قدرت ملت است،دولت به خودی خود هیچگونه قدرتی ندارد و وابسته به اراده ملی(بالاترین قدرت در نزد ملت) می باشد.
هرچند که در گذشته چندین نوع انتخابات در نظام جمهوری وجود داشته ولی با کسب تجریه جوامع بشری و شناخت بیشتر و غیر دموکراتیک بودن اغلب آن مورد نقد واقع گردیده.
به هر صورت رئیس جمهور تنها برای یک تا دو دوره (متوالی) با زمان مشخص(جهت پیشگیری از ایجاد دیکتاتوری و استبداد فردی) حق کاندید شدن را دارامی باشد.
البته این موضوع(شیوه حکومت یک نظام جمهوری و انتخاب یک رئیس جمهوری با رای ملت) و نبود نیرویی برتر در راس امور به نام رهبر تنها بخشی از موضوع مورد اشاره ماست چون از مهمترین مواردیست که اصول اولیه یک نظام جمهوری مبتنی برخواسته ملت(با رعایت اصول دموکراسی و مردمسالارانه) را بزیر سوال میبرد.
موارد دیگر نیز وجود دارد که میتوان در ادامه به آنها نیز اشاره نمود.
نتیجه گیری:
آنچه که در زمان حال در جامعه ایران ماشاهد آن هستیم با یک تعریف عمومی و کلی که از حکومت جمهوری داریم متاسفانه کاملا مغایرت دارد.
باسپاس