رسته‌ها
دو سه برگ از پاییز
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 13 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 13 رای
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
160
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hosmona
hosmona
1393/02/27

کتاب‌های مرتبط

خم شده روی خود
خم شده روی خود
0 امتیاز
از 0 رای
قراقوش: شعر گیلکی گالشی
قراقوش: شعر گیلکی گالشی
4.9 امتیاز
از 9 رای
آواز پرنده ی بی سر
آواز پرنده ی بی سر
4.3 امتیاز
از 14 رای
من کلاغ ها را زیسته ام
من کلاغ ها را زیسته ام
5 امتیاز
از 2 رای
پیراهنی سیاه بیاور برای من
پیراهنی سیاه بیاور برای من
3.6 امتیاز
از 5 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دو سه برگ از پاییز

تعداد دیدگاه‌ها:
6
پادشاه فصلها پایییییییییییییییییییییییییییییییییز......................
پاییز فصل مستی و دیوانگیهاست
پاییز فصل بوسه های شرط بندی است
پاییز فصل عشقهای تازه و ناب
پاییز اصلا فصل زیبا و قشنگی است
پاییز را دوست دارم
چون فصل غم است
غم را دوست دارم
چون آه دل است
آه دل را دوست دارم
چون تو را دوست دارم
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست،
با سکوت پاکِ غمناکش.
سازِ او باران، سرودش باد.
جامه اش شولای عریانی‌ست.
ورجز،اینش جامه ای باید .
بافته بس شعله ی زرتار پودش باد .
گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد، یا نمی خواهد .
باغبان و رهگذران نیست .
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن.
پادشاه فصلها ، پائیز ...
مِهــدی اَخَــوان ثــالِــث ٭
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند
با رنگهای تازه مرا آشنا کند
.....
"خش خش ... ، صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند..."

پاییز رفیق خوبم، **نارنجی محبوبم**
خوش اومدی.:x

پاییز آمده ست که خود را ببارمت!
.
پاییز: نام ِ دیگر ِ «من دوست دارمت»
بر باد می دهم همه ی بود ِ خویش را
.
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
.
وقتی که در میان خودم می فشارمت
پایان تو رسیده گل ِ کاغذی ِ من
.
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
.
اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
.
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت!
.
پاییز من، عزیز ِ غم انگیز ِ برگریز!
.
یک روز می رسم... و تو را می بهــــــــارمت!!!
.
.
سید مهدی موسوی
دو سه برگ از پاییز
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک