رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج
نویسنده:
بابک وزیری
امتیاز دهید
.
بسیاری بر این باورند که همه قبل از ازدواج رابطه دوستی برقرار می کنند اما در این کتاب سعی شده تا این مساله بررسی شود و مشکلاتی را که برای هر دو جنس پسر و دختر ایجاد می کند بیان کند.
هر کاری سنی دارد و اگر زودتر از سن معقول کسی وارد چنین فرایندی شود حتما به صدمات جبران ناپذیری دچار خواهد شد.
هستند کسانی که با فهم درست در دام سراب های زندگی نمی افتند و در زندگی به مقام های بالایی دست پیدا می کنند
در این کتاب چندین رابطه مثال زده شده و بعد به تفسیر آن ها پرداخته شده است
در دو فصل به رابطه دانشجویان در دانشگاه نیز پرداخته شده است.
بیشتر
بسیاری بر این باورند که همه قبل از ازدواج رابطه دوستی برقرار می کنند اما در این کتاب سعی شده تا این مساله بررسی شود و مشکلاتی را که برای هر دو جنس پسر و دختر ایجاد می کند بیان کند.
هر کاری سنی دارد و اگر زودتر از سن معقول کسی وارد چنین فرایندی شود حتما به صدمات جبران ناپذیری دچار خواهد شد.
هستند کسانی که با فهم درست در دام سراب های زندگی نمی افتند و در زندگی به مقام های بالایی دست پیدا می کنند
در این کتاب چندین رابطه مثال زده شده و بعد به تفسیر آن ها پرداخته شده است
در دو فصل به رابطه دانشجویان در دانشگاه نیز پرداخته شده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج
بحثتون را تا اینجا دنبال کردم. به نظرم لازمه کمی واقع بینی به این بحث تزریق کنم.
پیشتر گفتم که با این نوع رابطه ای که در جامعه ی ما داره رایج میشه مخالفم (هرچند که میدونم که حتی برادر 17 سالم هم با یکی دوسته) چون مقتل عشقه و خودخواهی که بیماری بزرگ روزگار ماست رو بی درمون میذاره؛ دوای خودخواهی عشقه،
عشقی که به ایثار و از خود گذشتگی منجر بشه؛ اما افسوس که مهمترین نوع عشق بین انسانها که همانا دلدادگی آقا یا خانم جوونی به خانم یا آقای جوون دیگه ایه تقریباً منسوخ شده؛ یه جمله ای رو که از افراد مختلف به کرّات شنیدم اینه که "دنیا حول چند
گرم میچرخه! اونه که امروزه واقعاً مهمه نه عشقی که اصلاً وجود نداره". متاسفانه این دیدگاه کم کم داره جا می افته. برای اثبات این حرفم فقط ازتون میخوام با چشمای باز به جامعه نگاه کنید. یه دلیل عمده ی مخالفت من با این نوع روابط مشاهده ی بخشی از
این واقعیت تلخه؛ و تلختر اینه که اکثر افراد پیرامون من مثلاً فرهیخته و دانشگاهی (از نوع خیلی خوبش) هستند. خب بذارید واقعیاتی که میخواستم بگم رو بگم؛
از طومار بلند بالای دوستان آقای m چیزی نمیگم. از دوستی آقای "ا" (پسر بیست و چند ساله) با دختر 14 ساله هم چیزی نمیگم. از "افی جون" که دوست خانم n (که یکی از شاگردام بود) هم چیزی نمیگم. از حکایت یه خونه ی خاص توی استاد معین و آدماش
میگذرم، از گروه بسیار وقیح "سیبیل" که بچه های دانشگاه شریف و تهران توی فیس بوک بنیان نهادند و الان جهانگیر شده هم چیزی نمیگم، از داستان آقای "الف" و مثلث عشقیش هم میگذرم تا یه این حکایت برسم.
اوایل آذر پارسال یه روز عصر پیش دو تا از دوستام (آقای a و آقای y) بودم. آقای a برای آقای y از یه چیز خفنی که دیده بود صحبت می کرد و من مستمع بودم. ماجرا از این قرار بوده که مرداد 92 آقای R و خانم A که هر دو از دوستان آقای a هستن با هم آشنا
میشن؛ شهریور همون سال خانم A به خونه ی آقای R که خیلی پولدار هم بوده میره و بعد از خوردن چندتا قرص ترامادول خوابش می بره؛ آقای R هم که فرصت رو مناسب می دیده با دوربین با کیفیتش از زاویه های مختلف از قسمتهای مختلف بدن خانم A عکس
می گیره؛ بعد این عکسا رو به آقای x میده و اون هم اواخر آبان عکسها رو به آقای a که دوست صمیمیش بوده نشون میده و ایشون هم داستان رو از سیر تا پیاز با ذکر اسمها و جزییات کامل برای آقای y و البته من هم که اونجا حاضر بودم تعریف میکنه؛ آقای a
حتی درباره ی قسمتهای مختلف بدن خانم A هم توضیحات مفصلی ارائه میده! دو سه روز بعدش من توی فیس بوک خانم A و آقای R که هرگز ندیده بودمشون رو پیدا کردم. تمامی آنچه آقای a می گفت رو میشد با فراست دید. اون موقع نمیدونستم باید
چکار کنم. یه سوال بدجوری اذیتم می کرد: اینکه الان که این قضیه رو میدونم وظیفه ی من چیه؟ چه کاری از دستم برمیاد؟ به پلیس بگم؟ به خود خانم A یا خونوادش بگم؟ سکوت کنم؟ در نهایت وجدانم رو ساکت کردم. اما چیزی که همچنان منو
ناراحت می کرد بلاهت اون خانم بود. بلاهتی که دلم می خواست می تونستم یه جوری نابودش کنم اما راهشو نمی دونستم :((
متاسفانه امثال آقای R توی جامعه ی ما چندان هم کم نیستند. فقط خیلیاشون امکاناتشو ندارن. میتونم با قاطعیت بگم اگه یه دختر جوون داشتم نمیذاشتم با خیلی از پسرایی که الان میشناسم ازدواج کنه!
فقط هرکس باید با یکی باشه که همفکر و شبیه خودشه بعد که شناختش عاشق بشه تا وقتی عشق گورشو گم کرد بتونن زندگی خوبی رو داشته باشن
---------------------
سمفونی
م ساده و بیتجربه، در این شرایطم طرف بیتجربه دلبستگی پیدا میکنه شدید(که تو رابطه بهش عشق اول میگن) مخصوصا اگه عشق اولی پسر باشه واقعا زندگیش تباه میشه چون تا آخر عمرش نمیتونه طرف مقابلشو فراموش کنه اگه بعدا ازدواجم کرد زنشو از عشق واقعی محروم میکنه ناخواسته چون پسرها از نظر روانی فقط یکبار واقعن عاشق(قابل توجه دخترها) میشن. گرچه دختراهم
خب من فکر می کردم دختر تا به حال با پسری نبوده نامصب بازیگر بود واسه خودش فهمیدم تفریحی اونم نه از روی عشق تفریحی و واسه خوشیش دوست پسر می گیره اونم طوری که ماها نفهمیم(!)و پاک بدونیمش که لو رفتن
الانم دیگه:D
فقط اگه می خواین ازدواج موفقی داشته باشین خودتون باشین
come as you are
سند و مدرک لازمه. یعنی من خودم اگه عاشق بشم اصلا بعید نیست قید دین و مذهبم رو بزنم اما حتما به این اصل عمل می کنم:
سند و مدرک لازمه. لازمه. لازمه.
Member
عجبا...
دقیقا کدوم آیه؟؟و لطفا با ذکر آیه ج بدید.مر30
اگه اینجور باشه ک شما میفرمایین نسل بشر منقرض میشه...
در آیه 5 المائده رابطه عاطفی با فردی جز همسر حرام است و در 25 نساء نیز ازدواج با کسانی که دوست دختر یا دوست پسر داشته اند حرام است.
خب اول عرض کنم که توهین در کامنتها کار بجایی نمیبره و فقط وجهه شما دوست گرامی رو لکه دار میکنه
محدودیت پس از ازدواج،شاید انتظارات بیجاییه که به طرفین تحمیل میشه...
پیمانی که دست و پای انسان رو میبنده،باعث خود سری و ایجاد حس مالکیت میشه
به هیچ وجه نباید تصور کرد که دو نفر با ازدواج تبدیل به یک نفر میشن،اونا همیشه دو نفر باقی میمونن
اگر بخوایم از نظر جنسی نگاه کنیم،سکس مثل غذا خوردن نیاز طبیعی و غریزی هر انسانه،درست مثل هر جاندار دیگه
و برطرف کردن اون نیاز به هیچ جمله و دفتر و تعهدی احتیاج نداره...فقط و فقط رضایته که اهمیت داره
پیرامون سن قانونی پسر و دختر،باید بگم که هر انسان در هر سنی قادر به تصمیم گیریه،بشرطی که خودش بتونه تصمیم درست بگیره
اگر تصمیم درستو نتونه انتخاب کنه،جامعه بتدریج اونو از بین میبره(انتخاب طبیعی)
و تشخیص اینکه فرد در چه سنی تصمیم میگیره،با من و شما نیست.انسانها بسوی هوشمندی تکامل پیدا میکنن.
و اگر ازدواج و سندی در کار نباشه،اذن پدری هم در کار نیست.
این توهین به هوش یک زن هست که اجازش تا سی سالگی دست فرد دیگه ای باشه.
منم برای شما آرزوی موفقیت میکنم :)[/quote]
در ضمن به نظر من تعهد همون محدودیته( در ازدواج منظورمه) و حق طلاقی که گفتین میشه به زن داد به نظرتون نوعی دلخوشی برای زن نیست تا هر وقت که دلش خواست از زندگی مرد بره بیرون؟یعنی دقیقا همون شرایطی که در رابطه بدون ازدواج هستش.در ضمن حق طلاق به هر کدوم از طرفین داده بشه حق اون یکی ضایع شده.
بدون امضای یک سند هم میشه مسئولیت پذیری رو یاد گرفت و در مورد زندگی به کارش برد.تنها تفاوت اینه که در رابطه بدون ازدواج هر دو طرف هنوز استقلال کامل از هر نظر حتی برقراری رابطه با شخص دیگری هم دارند و به همین دلیل هر دو طرف هم باید خودشون مسئولیت پذیر باشن و به شریکشون تکیه نکنن.
به هر حال این تمام نظرات من بود و من نمیگم که کامل و بدون اشکاله یا به کسی تحمیلش نمیکنم.