نهضت سربداران خراسان
نویسنده:
ای. پی. پطروشفسکی
مترجم:
کریم کشاورز
امتیاز دهید
کتاب حاضر یکی از بهترین آثار ایران شناس روسی، پطروشفسکی است. از ایرادات مکتوبات این مورخ می توان به تاثیر دیدگاه کمونیستی او اشاره کرد تا جاییکه نویسنده تفاوت بین سیستم ارباب رعیتی در تاریخ ایران را با فئودالیسم در اروپا به اشتباه یکی دانسته است. ولی به هر حال تلاش بسیاری در روشن شدن وقایع قیام سربداران ایران (خراسان) انجام داده است، قیامی که خیلی زود بر دیگر نقاط تاثیر گذارد و باعث قیام سربداران سمرقند و قیام مردم طبرستان شد.
از متن کتاب:
بین سالهای ۱۳۳۰ و ۱۳۸۰ (۷۸۲-۷۳۱ هجری) در تاریخ ایران براثر افزایش فشار بزرگان چادرنشین مغول و ترک و تشدید بهره کشی امیران و ملوک الطوایف از روستاییان آتش جنگهای داخلی تیزتر شد. پس از مرگ ایلخان ابوسعید، جنگهای داخلی و مبارزه ملوک الطوایف بخاطر کسب قدرت در گرفت و در این گیرودار روستاییان و شهریان از غارت و چپاول و تجاوز لشکریان و برخی از امیران فئودال سخت زبان دیدند. جنگ و ستیز از سال ۱۳۳۰(۵۷۳۱) تا سال ۱۳۵۰ (۵۷۵۱) میلادی بلاقطع در سرزمین ایران و کشورهای هم مرز آن درگیر بود و این خود روزگار مردم را بدتر کرد ولی موعد ورود ایشان را بعرصه مبارزه پیش انداخت. (...)
انقراض سیاسی دولت مغولی ایلخانان هلاکوئی (۱۳۵۳-۱۲۵۶ میلادی ۰۶۵۴-۷۵۴) پایانی بود که برای آن دستگاه لزوم تاریخی داشت. این سرنوشت تمام کشورهایی است که جهانگشایان از تکه های ناجور سرهم می کنند. ناهم آهنگی اقتصادی و ملی و فرهنگی و ضعف تولیدات کالایی و گرایش بسوی اقتصاد طبیعی و تفرقه شدید و عدم تمرکز که خود با دستگاه ملوک الطوایفی ملازمه دارد و بالنتیجه ضعف قدرت مرکزی ایلخانی، مجموع این عوامل زمینه انقراض دولت هلاکوئیان را فراهم آورد. عامل دیگری نیز اهمیت فراوان داشت: اگر در دوران نخستین ایلخانان - اعیان لشکری و صحرانشین مغول وترک بحکومت مقتدر خان نیازمند بودند تا به اردو کشیهای موفقیتآمیز بپردازند و زمینهای تازه بدست آورند و غنایم جنگی تحصیل کنند ولی از آغاز سده چهاردهم میلادی که تسخیر زمینهای تازه متوقف شد و غنیمتهای جنگی کاهش یافت دیگر قدرت حکومت خان مورد نیاز اعیان مزبور نبود...
از متن کتاب:
بین سالهای ۱۳۳۰ و ۱۳۸۰ (۷۸۲-۷۳۱ هجری) در تاریخ ایران براثر افزایش فشار بزرگان چادرنشین مغول و ترک و تشدید بهره کشی امیران و ملوک الطوایف از روستاییان آتش جنگهای داخلی تیزتر شد. پس از مرگ ایلخان ابوسعید، جنگهای داخلی و مبارزه ملوک الطوایف بخاطر کسب قدرت در گرفت و در این گیرودار روستاییان و شهریان از غارت و چپاول و تجاوز لشکریان و برخی از امیران فئودال سخت زبان دیدند. جنگ و ستیز از سال ۱۳۳۰(۵۷۳۱) تا سال ۱۳۵۰ (۵۷۵۱) میلادی بلاقطع در سرزمین ایران و کشورهای هم مرز آن درگیر بود و این خود روزگار مردم را بدتر کرد ولی موعد ورود ایشان را بعرصه مبارزه پیش انداخت. (...)
انقراض سیاسی دولت مغولی ایلخانان هلاکوئی (۱۳۵۳-۱۲۵۶ میلادی ۰۶۵۴-۷۵۴) پایانی بود که برای آن دستگاه لزوم تاریخی داشت. این سرنوشت تمام کشورهایی است که جهانگشایان از تکه های ناجور سرهم می کنند. ناهم آهنگی اقتصادی و ملی و فرهنگی و ضعف تولیدات کالایی و گرایش بسوی اقتصاد طبیعی و تفرقه شدید و عدم تمرکز که خود با دستگاه ملوک الطوایفی ملازمه دارد و بالنتیجه ضعف قدرت مرکزی ایلخانی، مجموع این عوامل زمینه انقراض دولت هلاکوئیان را فراهم آورد. عامل دیگری نیز اهمیت فراوان داشت: اگر در دوران نخستین ایلخانان - اعیان لشکری و صحرانشین مغول وترک بحکومت مقتدر خان نیازمند بودند تا به اردو کشیهای موفقیتآمیز بپردازند و زمینهای تازه بدست آورند و غنایم جنگی تحصیل کنند ولی از آغاز سده چهاردهم میلادی که تسخیر زمینهای تازه متوقف شد و غنیمتهای جنگی کاهش یافت دیگر قدرت حکومت خان مورد نیاز اعیان مزبور نبود...
آپلود شده توسط:
1ashina
1388/08/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نهضت سربداران خراسان
خوب دوستان می دانند در نسخه های تایپ شده احتمال تحریف و سانسور متن یا کلمات کتاب اصلی وجود دارد
تیغ بدست گرفتند و با ایده دفاع از مظلوم .بر سر این وحوش تاختند .که ریشه ظلم و کودک کشی را از بیخ بر کنند.و خوشبختانه در آنزمان هنوز چیزی بنام حقوق بشر ساخته و پرداخته نشده بود و گر نه چوب دفاع از حقوق بشر دروغین را بر سر این آزادگان تاریخ هم میکوبیدند..کاش امروز هم میشد موچه های بسیاری از شهر ها را از زیر یوغ بی ادبان وحشی قرن 21 پاک کرد تا خون هیچ بیگناهی کف خیابان ها را در هیچ کجای این جهان بزرگ رنگین نسازد.که اگر میشد چقدر خوب میشد؟؟؟جهان عاری از ستم و ظلم حقیقتآ زیبا خواهد بود گر چه من نتوانسته ام هنوز آنرا ببینم ولی حتمآ زیباست.. امیدوارم شما آنرا ببینید.......
تشکر