وقتیکه دانه های برف برقص در میایند
نویسنده:
جعفر کازرونی
امتیاز دهید
مادری که در داغ شوهر خود بسوزد و از دوری فرزندش سختی و دشواری بکشد.بله او ساخته و می ساخت.فریادش را هیچکس جز خدایش نخواهد شنید.اشک ریزان با اشکهای مرموز و نا امید با ناله های پرسوز و در آتش هجر و درد و ناکامیمی سوخت . این نوشته بازگو کننده ی سرنوشت بیچارگانی و بدبختی می باشد که به وسیله ی از یاد بردن سپرده شده اند و سرنوشت با آنها سر ناسازگاری داشته و در آخر با سختی و گرسنگی سر بر سنگ سرد گذاشته است.چه غمناک می باشد.
بیشتر
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1392/10/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی وقتیکه دانه های برف برقص در میایند
چه دردناک است ،
مادری که در داغ شوهر خود بسوزد،
و از دوری فرزندش رنج بکشد،
آری ، او می سوخت و می ساخت،
فریادش را هیچکس جز خدایش
نمی شنید.
گریان با اشکهای مرموز ،
نالان با ناله های پرسوز،
در آتش هجر و درد و ناکامی
می سوخت .
دوست گرامی کتابناکی گرامیkhar tu khar متشکرم