رسته‌ها
میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 102 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 102 رای
نویسندگان کتابناکی

دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.

برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813

تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
29
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1392/10/01

کتاب‌های مرتبط

گربه ای که عاشق من شد!
گربه ای که عاشق من شد!
4 امتیاز
از 3 رای
چهل داستان طنز
چهل داستان طنز
4.6 امتیاز
از 32 رای
مرده ریگ و چند داستان دیگر
مرده ریگ و چند داستان دیگر
4.4 امتیاز
از 69 رای
نبرد پهلوانان
نبرد پهلوانان
4.5 امتیاز
از 11 رای
گامبو: ده داستان
گامبو: ده داستان
4.1 امتیاز
از 13 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال

تعداد دیدگاه‌ها:
1188
لازم میدونم بابت حضورنصفه ونیمه ام از تمام بزرگان سایت ودوستان عزیزم عذرخواهی کنم، دراین چندروزه عمرگاهی مشکل فنی هم بروز میکند! دراین مدت زحمت نظارت بالکل بردوش دوست وهمکارگرامی وخواهربزرگوارم بانو گیلدخت ورضای عزیزم بوده، پوزشخواهم وسپاسگذار. داستان ها را یک تندخوانی کرده ام، نفسی باشدقلمی خواهم زد به مثال تک مضراب ریزتم حاشیه. درودبرحیات ورزان کتابناکی.
محسن جان سپاس از بذل توجهتان، روایتی بود از پاسدار ع عباسی از رفقای خوب اطلاعات وعملیات تیپ ٣٥ امام حسن جمعی لشکرقهرمان ١٩ فجرفارس ، عباسی غواص بود و معدن خاطره وتنها کار حقیرشایدانتقال حقایق قهرمانان گمنام باشد، معلم بودم درجبهه، معلمی که بسیاربیش ازآنچه آموخت ، آموخت!! والبته این توضیح لازم است که مین دومرحله ای چنین عمل میکندکه بافشاراول روی ضامن کلاهک فعال میشود وبا برداشتن فشارپا یا چرخ خودرو منفجرمیشود.
"ایثار" ( نویسنده : عباس بیک پور )  
توی شیار، زیر اندک نور هلال ماه پنج مرد در سکوت میرفتند. امیر دفعتن نشست و بند پوتینش را باز کرد.
- چی شد امیر؟
- شما برید، من ده دقیقه دیگه میام
- چرا؟
- این یه دستوره
چهار مرد از خاکریز خودی رد شدند. آسمان سرخ شد ... صدای انفجار مین آمد.
امیر پرید.  
درست یا غلط ، جنگ تحمیلی تمام شد.اما نگاه دیگر داشتن به جنگ که البته جوانان امروز حتی صدای "مارش" اش  را نمیشناسند کاری بسیار سخت است. عباس بیک پور در داستان ایثار از یک اتفاق میگوید. اتفاقی که با یک الهام گره خورده. الهامی برای یک ایثار. نوشتن از" امیر"ی که با امیری رفت، نمیشود به همین کوتاهی باشد. و کار سخت همین جاست که چگونه ایثار در دل یک مینیمال جای بگیرد. ایثار آنهم با 51 کلمه! ولی این اتفاق افتاده و داستان بدون اینکه بخواهد زیاده روی کند به راحتی میگوید که ایثار و الهام برای نجات آمده اند.
کوتاه و مختصر و جانکاه! و آفرین بر نویسنده اش...
برای شب بی پایان از آقای ابراهیمیان
راستش من دقیقا نمیدونم باید چطور نقد کرد.چون توی این حیطه اصلا سررشته ایی ندارم.
ولی چیزهایی که به نظرم میاد رو حتما بیان خواهم کرد .شاید به درد بخور باشد.
امیدوارم مفید باشد و اگر هم درست نبود بر من ببخشایید :-)
دوست عزیز داستان شما خیلی خوب بود .یعنی کشکش لازم رو داشت.ولی به نظرم اگر این بود رو تا آخرین جمله به کار نمی بردید ،شاید خیلی بهتر بود.
یعنی اگر در آخر با این جمله که روحی،زیر مهتابی های سوخته،سرگردان بود، آورده میشد،داستان خیلی جذاب تر میشد.
در این صورت انگار یک سری کلماتی بود که دوست داشتیم هدف نویسنده رو از بیانشون بدونیم و با اشتیاق جلو میرفتیم تا این که به جمله آخر میرسیدم و پایان داستان با یک بود تمام می یافت :-)
به هر حال داستانتون خیلی خوب بود.ممنون از شما و اگر نقد جالبی هم نبود عذرخواهی میکنم.
.
.
.
جنابsoheil100 این هم از نقد من.خداوکیلی سخته.فکر کنم خودتون نقد کنید خیلی بهتر باشه:D
[quote='soheil100']دوستان عزیزی که میاید و تبریک میگید و میرید:
گفته زیبای محسن قهاری رو من باز تکرار می کنم :کسانی که آفریدند و نترسیدند.
شما هم نقد کنید و نترسید.اجازه بدید من تشکر ها و دست زدن های شما را به توان صد ، تکرار کنم به این امید که کامنت های جدید با محور بحث در مورد داستان ها باشه.
تشکر از همه *100
حماسه بود*100
خیلی خوفه که این شد*100
بازم بشه خوفه*100
حالا شد چه عالی شد*100
شکلک دست زدن *100
به به که شد *100
حیف که که من نشدم*100
مبارکه که شد*100
و در نهایت به قول ما اصفهانی ها :اکی جدی جدی شد*100
حالا خواهشا هر کی اومد کامنت بذاره یه خورده هم در مورد داستان ها حرف بزنه ببینینم اصلا چی به چی شد!!!!
[/quote]
سلام.
داستانها بجز آنی که شما نوشتید نظر مرا جلب نکرد ولی بار معنایی داشت. داستان شما مرا خنداند و بار معنایی بر من تحمیل کرد. من فقط داستان شما را پسندیدم. بدون تعارف می گم شما ذوق عجیبی در فضا سازی دارید.:D;-)
داستانهای استارت پرده ها آخرین تیغ امید بهترین داستانهای این مجموعه اند . امیدوارم همه دوستان کار نوشتن را ادامه بدهند و موفق و پایدار باشند.
درود بر تو محسن عزیز که باز هم عده ای را دور هم جمع کردی. بعضی آدمها اثر گذارند باعث حرکت دیگرانند و بی گمان تو چنینی. من داستان مینیمال تو را به عنوان برترین داستان میدانم زیرا که کاملا مو لفه های یک داستان مینیمال را از نظر ساختاری دارد و از نظر معنایی نیز شگفت آور است. از اینکه دوست کتابناکی چون تو دارم خوشحالم
شکلک دست زدن *100
به به که شد *100
حیف که که من نشدم*100
مبارکه که شد*100

سهیل جان از نقدهایی که بر داستانهای دوستان نوشتی واقعا لذت بردم و مهر تاییدی بر مطالعات عالی حضرت عالیست.خیلی خوشحال میشم نظرت را در رابطه با کار من هم بدی. از همه بزرگواران خواهش میکنم نظرات منفی و منفی! خودشون را بدهند که شدیدا برای پیشرفت بهشون محتاجیم.
اما ازین ها گذشته استفاده مداوم از واج 'ک' مبین این موضوعه که همشهری هستیم :))

به نوبه خودم و عضوی کوچک از خانواده کتابناک لازم می دونم به عزیزان نویسنده تبریک و خسته نباشیدبگم . هر چند جناب سهیل 110 با آوردن آمار و ارقام از حالا گفتن که بیشتر به جای تبریک نوشته ها رو نقد کنین ، اما با توجه به این که خودم به شخصه در حوزه شعر کار می می کنم معتقدم در زمینه ای که کار نکردم نقد رو باید به دست صاحبان نقد بدم ... این جوری تازه مشخص تر می شه که چی به چی شد :-)
با سپاس
دوستان عزیزی که میاید و تبریک میگید و میرید:
گفته زیبای محسن قهاری رو من باز تکرار می کنم :کسانی که آفریدند و نترسیدند.
شما هم نقد کنید و نترسید.اجازه بدید من تشکر ها و دست زدن های شما را به توان صد ، تکرار کنم به این امید که کامنت های جدید با محور بحث در مورد داستان ها باشه.
تشکر از همه *100
حماسه بود*100
خیلی خوفه که این شد*100
بازم بشه خوفه*100
حالا شد چه عالی شد*100
شکلک دست زدن *100
به به که شد *100
حیف که که من نشدم*100
مبارکه که شد*100
و در نهایت به قول ما اصفهانی ها :اکی جدی جدی شد*100
حالا خواهشا هر کی اومد کامنت بذاره یه خورده هم در مورد داستان ها حرف بزنه ببینینم اصلا چی به چی شد!!!!
میم مثل مینیمال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک