رسته‌ها
میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 102 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 102 رای
نویسندگان کتابناکی

دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.

برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813

تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
29
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1392/10/01

کتاب‌های مرتبط

گربه ای که عاشق من شد!
گربه ای که عاشق من شد!
4 امتیاز
از 3 رای
چهل داستان طنز
چهل داستان طنز
4.6 امتیاز
از 32 رای
مرده ریگ و چند داستان دیگر
مرده ریگ و چند داستان دیگر
4.4 امتیاز
از 69 رای
نبرد پهلوانان
نبرد پهلوانان
4.5 امتیاز
از 11 رای
گامبو: ده داستان
گامبو: ده داستان
4.1 امتیاز
از 13 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال

تعداد دیدگاه‌ها:
1188
"ما" ( نویسنده : ابراهیم فتوت )
من: دیگه حتی مینیمال هم نمی نویسم.
او: چرا...؟!
من: نوشتن تنهایی میخواد، اساسا نویسنده تنهاست.
او: پس با این حساب دیگه هیچ وقت نمینویسی...
بد ترین چیز برای یک نویسنده این است که تنها نباشد ! اما راوی نویسنده ما در اینجا تنهاست.و محکوم به ننوشتن!
ولی این پیغام وصل و در عین حال جدایی را چه کسی میدهد؟ پاسخ در " او" ست! همان کسی که میخواهد با وصلش به " من " باعث جدایی نویسنده از نوشتن گردد.
ابراهیم فتوت بخوبی میداند تنهایی چیست و در این داستان به راحتی تنهایی را با " ما " از بین میبرد. شخصا از خواندن این داستان بسیار لذت بردم. و البته غم درونی این داستان که فقط در اثر نتیجه گیری از آن بدست می آید را حس کردم!
غمِ دیگر ننوشتن!
.
[quote='anousha2020love']نـمـی دونم این جا جای مناسبی برای مطرح کردن هست یـا نه...
ولی فقط می خــوام بدونم تـعـریف دقیق مینیمال و مینیمال نویسی چیه؟
مــن بـه طور عجیبی علاقه مـنـد شدم بــه این سبک!:دی[/quote]
ویژگیهای" داستان های مینی مالیستی"
.....«داستانهای مینی مالیستی»نوع خاصی از داستان کوتاه هستند
که دارای هفت ویژگی مشترک می باشند که در زیر آمده است:
1-حجم داستان کوتاه(در حد یک پاراگراف؛کمی بیشتر یا کمتر)
2-دارای طرحی ساده و بدون پیچیدگی می باشد.
3- اجزاءپنجگانه(گفتگو؛توصیف؛روایت؛تلخیص؛لحظه پردازی)داستان در حداقل ممکن است.
4-از سه عنصر(گفتگو؛تلخیص؛روایت)بیشتر استفاده می کنند.
5-زمان ومکان در داستان مینی مالیستی زیاد تغییر نمی کند و تک صحنه ای هستند.زیرادر این داستانها زمان و مکان اهمیت ندارد بلکه یک موضوع کلی با محوریت انسان مطرح می شود.
6-اندیشه وپیام خاصی ندارد و اگر هم داشته باشد بسیار مستتر است؛هدف یک داستان مینی مالیستی حس برانگیزی است و هیچ اندیشه روشنی ارایه نمی دهد.
7-برای روایت داستان از زمان حال استفاده می شود.
از مجموعه ی"نگرشی بر داستان های مینی مالیستی" فرید امین الاسلام
.
نـمـی دونم این جا جای مناسبی برای مطرح کردن هست یـا نه...
ولی فقط می خــوام بدونم تـعـریف دقیق مینیمال و مینیمال نویسی چیه؟
مــن بـه طور عجیبی علاقه مـنـد شدم بــه این سبک!:دی
"پسر خوب" ( نویسنده سهیل شانه ساز )
همه داد کشیدند پسر بد است.
برای همین خواست ثابت کند بد نیست.
وقتی مرد سیاه پوشی، گل به دست از او پرسید:
پسرم سریع ترین راه رسیدن به قبرستان چیست؟
پسر خندید.
مؤدبانه به صورت مرد شلیک کرد.
و با احترام به لاشه تیر خورده جواب داد:
آقا، سریع تر از این راه هیچ راهی نیست.
وقتی حس " خوبی " در تنت شعله میکشد آنوقت است که میخواهی زنبیل پیر زن را تا خانه اش ببری.یا پیر مرد را از خیابان رد کنی. اما پسرک قصه سهیل ( نویسنده توانا ) چنین نکرد!
داستان سهیل پر است از" گذشته " یک کودک و یک "حال " بسیار کامل :
گذشته :
پسرکی طعنه و فریاد خورده که ، خوب نیست. شخصی بزرگ شده در جایی که مفهوم خوبی برایش معنی دیگری دارد. پس وی در محیطی متفاوت رشد کرده ، که جمله خوبی برایش در یک حرکت آنی رخ میدهد.
اما "حال" ش ، شلیکی در کمال خونسردیست. و البته جوابی احترام آمیز به مرد که :
" آقا، سریع تر از این راه هیچ راهی نیست "
داستان سهیل عزیز، تصویری موفق از خونسردی یک شلیک و حرفهایی است که میشود پس از آن نوشت و نوشت و نوشت...
برای متهم از زهرا زمانیان (شیدای صحرای کتابناک)گرامی:
مسلما هدف از نقد و کامنت هاجز این نیست که دوستان از نظرات هم هر چند معمولی آگاه بشیم و نقاط ضعف و قوت کار هامون را بفهمیم و اصلاح کنیم و اشتباه هستش زیادی مساله را تاپ سکرت در نظر بگیریم و کامنت خصوصی و ااین حرفا.....و حتما یه فوق نخصص نقد بیاد و ....بگذریم:
داستان (متهم )بیش از حد رو و شخصیت ها به شدن سیاه و سفیدند و توی ذوق می زنند.دیالوگ ها کلیشه ایی و بیش از حد شعار زده هستند به نحوی که من شخصا دلم می خواست در اخر بازجو یه هوک بزنه تو صورت متهم دلم خنک شه در حالی که شاید از نظر فکری با متهم هم عقیده باشم.کاش نویسنده عزیز کمی از شعار زدگی داستان کم می کرد.همین. مرسی.
[quote='tankamanee']برای ادوار دهشتناک از محسن نوزعیم عزیز:
.........
شما اشاره کردید که ساختار دراماتیک قوی داره داستانک و این پس نشون میده که داستان از حالت مینیمال خارج میشه. نظرتون چیه ؟
[/quote]
در یک مینیمال به سختی میشه روابط علت و معلولی و ماجرا ایجاد کرد و حقیقتش هدف اصلی در یک مینیمال به وجود اوردن ماجرا نیست.اما می تونه داستانکی شامل ماجرا هم باشه.البته این نطر منه و می تونه درست نباشه و دوستان می تونند در این مورد داوری کنند.مرسی.
در ادامه:مینیمالِ (نه ثانیه )خانم یاسی شاهی مینیمالی فاقد درام و ماجرا هستش و مینیماله و داستان شما ماجراداره و بازهم از نظر من مینیماله.
برای خدای علی زنجانی گرامی:
اگر چه در اساطیر یونان ،پرومتئوس انسان را از روی مدل خدایان ساخته ، اما این بیشتر تلاش افسانه سرایان به حساب میاد واسه با کلاس کردن خدایان.چه شک نباید کرد انسان باستان خدایانش را بر اساس شمایلی از خود انسان و فنومن های با ارزش اطرافش ، شکل داده و قالب زده.و حتی این موضوع شامل مفاهیم گسترده تر دینی هم میشه.اگر خدا قسمت کنه و به کلیسا های امریکای لاتین سری بزنید ، ملغمه مسیحیت و بت پرستی و سنت های باستانی سرخپوستی شما را شگفت زده می کنه.گویا نه تنها تاریخ را فاتحان رقم می زنند که ادیان و خدایان را هم هر قومی که اساس گذشته خودش تراش میده و مطابق سنت ها و تابو های خودش ، به فرمی قابل قبول واسه خودش در میاره.
نیکوتیوس کازانتزاکیس در شاهکار خودش (مسیح باز مصلوب) فصل جالبی داره در مورد شخصیتی به نام یاناکوس(اگه اسمشو درست یادم مونده باشه)و خرش.و رویای خر و بهشتی که خر و یاناکوس می ببینند در این مورد جالب و قابل تامله.
داستان علی عزیز در همین محوره و با نثری بسیار روان و ایجاز گویی فوق العاده این موضوع را قلم زده.و در پایان با جمله (البته درباره شاخکها حق با ملخه عزیزم)کار را با طنز خاصی و بسیار عالی به پایان رسونده.
برای ادوار دهشتناک از محسن نوزعیم عزیز:
یکی از ترفندهای دوست داشتنی و هوشمندانه در داستانک ها ،چرخه ها هستند.چرخه های شوم و تاریک که منشایی ماورایی و یا انسانی داشته و همچو سرنوشتی محتوم و قطعی ، قربانیان خودشون را به شدت بی رحمانه هضم می کنندمثل اونچه در داستانهای کافکا و یا الن پو خوندیم.در ادوار دهشتناک تا یک خط به آخر مانده داستان ،.بیشتر با داستانی به سبک موضوع سنگسار مری مگدالین در انجیل متی طرفیمو منجی که می خواهد جماعتی را از اعدام مرد منصرف کند..اما
(محکوم گفت: بعد از من بگذارید این رهگذر آسوده مسیرش را طی بکند و
برود...)کلید اصلی داستانه و نویسنده با مهارت آنچه در گذشته و آینده ،اتفاق می افته و خواهد افتاد رو به نمایش گذاشته و وجود این چرخه شوم را واسه ما به ناگهانی به نمایش گذاشته.
جمله (رهگذر گفت: "او هم مانند ما یک انسان است"و فضای داستان منو به یاد (چنین گفت زرتشت )انداخت.
نثر داستان ساده و روان ، و ساختار دراماتیکش به شدت قویه.ممکنه از نظر موضوع همانندهایی داشته باشه اما از نظر ساختاری به نظر من یکی از بهترین مینیمال های این مجموعه هستش.نویسنده به دور از هر گونه شعارزدگی و ارائه کلیشه های متداول ضربه نهایی را به خواننده وارد می کنه.آفرین.
نقل قول soheil100
*************
سلام و سپاس از شما به خاطر اینکه نظرتون دادید .. ممنونم آقا سهیل عزیز ..
من یک جای مطلبی خوندم ، یاد کامنت شما افتادم گفتم اینجا بنویسم و نظر شما و دوستان را هم بدونم "که مربوط به کامنت شما درباره داستانک بنده هست"..
شاید الان بعضی از دوستان فکر بکنند که من با این طرح سوال "اثر" خودم رو زیر سوال بردم و از ارزشش کاسته ام! نه بدنبال امتیاز گرفتن هستم و نه امتیاز دادن "به یک دوست توی خصوصی گفتم داستانت عالی بود لذت بردم اگر بخواهم امتیاز بدهم البته "اگر" بدهم به تو امتیاز میدهم ؛ خیلی هم اعتقادی ندارم به این امتیاز دهی گرچه هر کسی می تونه نظرش بگه و از نظر خیلی دوستان شاید قابل قبول باشه ..
یکی از ویزگیهای داستانهای مینیمال "نداشتن ساختار دراماتیک هست".
شما اشاره کردید که ساختار دراماتیک قوی داره داستانک و این پس نشون میده که داستان از حالت مینیمال خارج میشه. نظرتون چیه ؟
:-)
[quote='mohsen ghahari']"ایثار" ( نویسنده : عباس بیک پور )  
....کار سخت همین جاست که چگونه ایثار در دل یک مینیمال جای بگیرد. ایثار آنهم با 51 کلمه! ولی این اتفاق افتاده و داستان بدون اینکه بخواهد زیاده روی کند به راحتی میگوید که ایثار و الهام برای نجات آمده اند.
کوتاه و مختصر و جانکاه! و آفرین بر نویسنده اش...[/quote]
مسلما حق با شماست محسن جان و نویسنده با مهارت و قدرت ایجاز گویی ،حماسه ایی را در چند سطر به زیبایی ارائه کرده.اما قبول کنید اگر چه تم ایثار تکراری نیست اما این ماجرا تکراری است.از دهها فیلم ایرانی در این زمینه بگذریم که شامل صحنه های پریدن روی مین و نارنجک دستیه، در فیلم های فرنگی هم این موضوع بارها عنوان شده .نمونه کلاسیکش (پلی بر رودخانه کوای)تا نمونه های امروزیش مثال(عهد برادری)که به عملیات گروههای سیل امریکا می پردازه.البته این نکته چیزی از زیبایی داستان قلندر عزیز و فضا سازی خوبش اونهم تنها در چند سطر کم نمیکنه.در ضمن اسم ایثار شد ، پیشنهاد می کنم دوستان فیلم ایثار ، شاهکار تارکوفسکی را هم ببینند.البته نه نسخه مثله شده را بلکه اصلی را چه فیلم های تارکوفسکی همینجوری هم ملتفت شدننش سخته چه برسه ساطوری هم شده باشه.
منم بسیار موافقم که افراد با دیدگاه ها و با توجه به اطلاعات و تجربه در پس زمینه و حق بیان در پیش زمینه بدون ترس بتوانند لایه ها و همینطور دریچه های بیشتری از این دنیای هیجان انگیز هنر را به روی ما باز کنند .و ممنون از دوستانی که با همت خودشون و علاقشون این فداکاری را انجام میدهند و نقد آثار را انجام میدهند . و همینطور تشویق میکنند برای نقد و بیان نظرات دیگران . اما باز هم برای درست نقد کردن لازمه بعضی از موارد رعایت بشه و یکی از مهمترین موارد این هست که اثر را برای آنچه که هست نه آنچه که باید باشد نقد کنند و به مثابه یک موجود جدا از مولف یا خلق کننده خود . بدون در نظر گرفتن سن . اسم . رسم . پیشه و خیلی مسائل مخرب این چنینی و موافق این هستم که اگر کسی مخالفتی دارد به صورت فیس تو فیس مخالفتش را بیان کند . چون بدون رعایت اینکار درد هایی به دنبال خود میکشد .
میم مثل مینیمال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک