رسته‌ها
میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
نویسندگان کتابناکی

دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.

برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813

تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
29
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1392/10/01

کتاب‌های مرتبط

ایهام
ایهام
4.7 امتیاز
از 30 رای
نوارِگمشده
نوارِگمشده
4.1 امتیاز
از 24 رای
A Man of Means
A Man of Means
5 امتیاز
از 1 رای
قصه های کوتاه از سالهای دور
قصه های کوتاه از سالهای دور
4.3 امتیاز
از 6 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال

تعداد دیدگاه‌ها:
1188
soheil100 نوشت:
ا.............
روش تهیه داستانک چند قسمتی:
یک داستان کوتاه را بر می داریم.
به تعداد قسمت های مورد نظر تیکه تیکش می کنیم.
میشه داستانک اون تعداد قسمتی که می خواستیم.
..............

البته این کار با شخصیتهای یکسان قبلا در کتابی توسط : آگوتا کریستف" انجام شده. به این ترتیب که در تمام آثار کوتاهش ( و نه مینیمال) با شخصیتهای یکسان هر داستان مستقل نوشته شده. و در کل خواننده به یاد یک دفترچه خاطرات می افته.
مینیمال برنده سایت مذکور
عشق اثر David M. Harris دیوید هریس
یکی از چیزهای این شهر که ازش متنفرم سالن «بازنشستگان ارتش»۱ است. جایی که همه آنجا میرند. آدم های لعنتی همیشگی با همان سوابق تکراری.
حتی عشق این روزهام،دورین۲. ما با هم اونجا میریم تا برقصیم و دورین عاشق نیمی از اقایان آنجاست و حتی با آنها ازدواج کرده. اگرچه من عاشقش هستم، با این حال الان چشم ازش بر نمی دارم.
الان هم با یکی دیگه می رقصه- اگرچه من ازون دسته آقایون عهد حجر نیستم که خودشون را برتر جنس مونث میدونند- اما جشم ازش برنداشتم. و گاهی دقیقا مثل این بار وقتی حسابی رابطش با یکی ازین لاتای گردن کلفت به جاهای باریک میکشید و دامنش از دستش میرفت، من مجبور میشدم به زور هم که شده ببرمش بیرون و در مورد خودمون باهاش حرف بزنم و دقیقا نوع رابطمون را براش توضیح بدم و بگم که چقدر دوسش دارم.
الان خیلی بده که زود کبود میشه
*********
۱ VFW
Veterans of Foreign Wars
سازمانی غیر دولتی و مشابه کانون بازنشستگان ارتش
۲ Doreen
لازم به ذکر است ترجمه با اندکی تغییر می باشد
اما رفیق بنده امتحان نداره.دوستان هر کی داوطلبه اعلام آمادگی کنه داستانشو واسش ترجمه کنیم به اسم خودش بفرستیم.بعدم کامنت بارونشون کنیم.(البته نه انجوری که مسی بنده خداررا بمبارونش کردند)
و حقیقتش یه چیز جدید و جالبی که دیدم و نمی دونستم ، داستانک های کوتاه چند قسمتی هستش.حالا من نمی دونم این چه صیغه اییه؟روششون به شرح زیره:
روش تهیه داستانک چند قسمتی:
یک داستان کوتاه را بر می داریم.
به تعداد nقسمت مورد نظر تیکه تیکش می کنیم.
میشه nداستانک اون nقسمتی که می خواستیم.
نمونش تو این سایت :اینه.
دوستان البته یک دلیل دیگه ای که این داستانها برای ما سطح پایین بنظر میرسند اینه که برخی از اونا توسط افراد غیر انگلیسی زبان نوشته شده، و خوب همون طور که خودتون میدونید بیان احساسات توسط زبانی بغیر از زبان مادری کمی سخته!
در مورد داستان برگزیده این سایت فرنگی که معرفی کردید هم باید بگم از ریشه مشکل داره! کلا دختره رو فضاست! در آخر اینکه:
واقعا متاسفم چون امتحان دارم، وگرنه حاضر بودم به صورت شبانه روزی داستانک ها رو ترجمه کنم!البته بعد 24 ام اگر نیازی بود دربست درخدمتم!
یکی دو روز دیگه همینطوری پیش بره نه تنها کل افراد کتاب ناک میان اینجا پست میزارن بلکه رکورد شکست احساسی در دختزان هم میشکونه....
بعدشم شماها معروف میشید
شانس که نداریم....
جالبه تو کامنتاشون تازه یکی گفته این داستان را یه جایی دیگه خونده .یعنی اونها هم قضیه کش رفتن داستان رو دارند.خدا را شکر مینیمال ها ما هر چند هم نا مینیمال ، اما لا اقل دزدی نبود و تماما تولید نویسندگان کتابناکی بودش.
سهیل جان با نظرت کاملا موافقم، انتظاراتشون از مینیمال دستخوش تغییر قرار میگیره فقط جای زاخاریسم بین نقدهاشون خالی بود یه نگاه به کامنت هاشون انداختم.
نگران نباش دادا موارد کمیته دارش را تصفیه میکنم!
alizanjanii نوشت:
نقل قول از ft0parham:
واقعا سطح قلم عزیزان اینجا چند سر و گردنی بالاتره...
آره بعضی از ماها اصلا قدر داشته های خودمونو نمیدونیم و چشمون به اونوره.مثلا همین آواتار من! اگه فکر میکنید یه مجسمه است در جزایر پلوپنزی یا کار استاد مجسمه ساز خارجی دیگه اشتباه میکنید.این عارضه یه صخره 3 متری کاملا طبیعیه حاصل فرسایش آبی تو یکی از روستاهای دورافتاده زنجان!خودم ازش عکس گرفتم.حالا اگه تو آمریکا بود حتما یه سبکی ازش میساختند.
بهونه میخواستم بگم بهونه شو از نقل قول کامنت 'ft0parham کش رفتم.

بهونه خوبی بود حقیقتش من فکر می کردم یکی از صخرههای اریزونا و یا گراند کانیون هستش.:-(
ft0parham نوشت:
ن......
سهیل عزیز نیم نگاهی به سایتشون انداختم!
داستان برندشون را مطالعه کردم و سعی میکنم در اسرع وقت ترجمه ای از برنده دور قبل قرار بدم تا دوستان نظر بدن
واقعا سطح قلم عزیزان اینجا چند سر و گردنی بالاتره...

مرسی اما عقیده من اینه که ما داستانامون را واسشون بفرستیم.البته واسه اینکه کارمون مطرح بشه ، پیشنهاد می کنم اول داستانی مناسب از خودمون را انتخاب کنیم و بررسی کنیم ببینیم خیلی مختص فرهنگ خودمون نباشه و در واقع همه فهم باشه ، ترجه کنیم واسشون بفرستیم.
در ضمن داستان برنده شون هم که مورد منکراتی داره گمان کنم ترجمش نکنی بهتره اخوی;-)
ft0parham نوشت:
واقعا سطح قلم عزیزان اینجا چند سر و گردنی بالاتره...

آره بعضی از ماها اصلا قدر داشته های خودمونو نمیدونیم و چشمون به اونوره.مثلا همین آواتار من! اگه فکر میکنید یه مجسمه است در جزایر پلوپنزی یا کار استاد مجسمه ساز خارجی دیگه اشتباه میکنید.این عارضه یه صخره 3 متری کاملا طبیعیه حاصل فرسایش آبی تو یکی از روستاهای دورافتاده زنجان!خودم ازش عکس گرفتم.حالا اگه تو آمریکا بود حتما یه سبکی ازش میساختند.
بهونه میخواستم بگم بهونه شو از نقل قول کامنت 'ft0parham کش رفتم.:-)
میم مثل مینیمال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک