رسته‌ها
میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
نویسندگان کتابناکی

دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.

برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813

تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
29
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1392/10/01

کتاب‌های مرتبط

دو داستان
دو داستان
5 امتیاز
از 4 رای
سنگ روی یخ
سنگ روی یخ
4.2 امتیاز
از 23 رای
The Road
The Road
5 امتیاز
از 7 رای
کمدی حیوانی
کمدی حیوانی
4.5 امتیاز
از 6 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال

تعداد دیدگاه‌ها:
1188
دو بادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو نان خوردی.باری توانگر گغت درویش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی ؟گفت تو چرا کار نکنی تا از مذلت خدمت رهایی یابی که خرد مندان گفته اند :نان خود خوردن و نشستن به .که کمر زرین بستن و به خدمت ایستادن .
به دست اهن تفته کردن خمبر....................به از دست بر سینه به پیش امیر

(اصطکاک صفر )
از تکراری ها خسته ام . از دیوار های دوار دور برم خسته ام . میخواهم رادیو را روشن کنم . هرچه که او گفت و نشان داد همانجا بروم . از خواب و صدا های خراب خسته ام . از راه رفتن های روزانه برای رسیدن ها . از ماندن های الکی برای فهمیدن ها . یک نوار کهنه ی فرهاد و یک ساعت دنج و یک فضای گنگ و خالی برای من کافیست . هیچ چیز دیگری نمیخواهم . هستی را با اینها سر کنم و بروم و بروم تا که در نقطه ای دور بیافتم و جان بکنم . عبور از سرسرای راحت مغز یک مورچه برای رسیدن به آرام ابرها را میخواهم . برای من کافیست که راه روبرویم مرا بی خنده باور کند . رنگ مضحک گونه هایم را ببیند و آن ها را نوازش کند . حرف هایم را بچنید و مرا در مشت خود سخت بگیرد . بغض هایم را رشته رشته در آسمان ببافد و چلچله ها را با آن گرم کند . دیگر شنیدن سکوت های فراوان را میخواهم . لمس شب های عاری از تیره را . دیدن خسته نباشید های خسته را ..
یاسی .ش
.
نبودنت ها را با خیال بودنت به هم بافته ام
چه سنگین شده این شال گردن
دارد بغضم را در گلو خفه میکند . . .
30 ثانیه زمان کمی نیست
100بار میشود پلک زد
60بار میشود گفت “دوستت دارم” . . .
" معمار"
- ببین ! ما انواع و اقسام خاک داریم.خاک نباتی خاک خوبیه برای گیاه ولی به درد ساختمون سازی نمیخوره.و البته خاک رس هم چسبندگی خوبی داره. هر خاکی رو هم شما نمیتونی سیمان بهش اضافه کنی و ملات درست کنی. ماسه هم میخواد.شاید خاک گچ طبیعی رو بتونی توی طبیعت....
- بسه دیگه ! طرف فقط یه خاک بر سر بهت گفت و رفت !
م.قهاری
.
...تخت هم پیش ما کم آورد! چه برسه به ترامادول !
م.قهاری
«متأسفم، کاری از دست ما برنیامد. ایشان مجبورند به مرگ طبیعی بمیرند»
از کدئین ( با vpn باز شود ! )
آدم خوش‌عکس همه‌اش دارد از خودش عکس می‌گیرد یا وسط عکس‌ها می‌پرد؛
آدم بدعکس همه‌اش دارد از دوربین درمی‌رود که مبادا تصویرش ثبت شود؛
خوش‌عکسی و بدعکسی آدم را از کار و زندگی می‌اندازد

تولید البته خوب است
و در جوار منزل ما
یک کارگاه تولیدی‌ست،
تک‌محصولی،
«کارگاه تولید صدا»
که ارزش اضافی تولیداتش
در جیب فروشندگان داروی سردرد می‌رود.
میم مثل مینیمال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک