سیاحت غرب
نویسنده:
محمدحسن نجفی قوچانی
امتیاز دهید
یکی از مشهورترین کتبی که در سده ی اخیر تالیف شده کتابی است که شادروان آقا نجفی قوچانی با نام سیاحت غرب یا سرنوشت ارواح بعد از مرگ نگاشته است.
مرحوم قوچانی با اینکه یک روحانی بود اما همانند یک رمان نویس حرفه ای،به شرح داستان خویش پس از مرگ خود می پردازد،و خواننده را با ترس ها و حوادثی که پس از مرگ گریبانگیرش می شود آشنا می کند.
نثر کتاب مانند دیگر کتاب نجفی قوچانی «سیاحت شرق» که خود زیست نامه ی اوست،پخته و مشحون از تعبیرات و اصطلاحات فقهی-فلسفی و حکمی است.
قوچانی خود اهل ریاضت ها و سیر و سلوک بوده است،و بعضی از این کتاب به عنوان مکاشفه ی او نام برده اند.اما بعضی دیگر این ادعا را رد کرده و صرفا آن را داستانی تخیلی عنوان کرده اند که نویسنده با استفاده از آیات و روایات و مسائلی که حکما گفته اند به نگاشتن آن اقدام کرده است.
کتاب قوچانی اینگونه آغاز می شود:
و من مُردم . . .
پس دیدم ایستاده ام،و بیماری بدنی که داشتم ندارم و تندرستم.
خویشان من در اطرافم جنازه برایم گریه می کنند، و من از گریه ی آنها اندوهگینم و به آنها می گویم نمرده ام،بلکه بیماری ام رفع شده است!
اما کسی به من گوش نمی کند...
گویا مرا نمی بینند و صدای مرا نمی شنوند.
جنازه را بعد از غسل به قبرستان بردند، و من نیز جز مشیعین رفتم و در میان آنها بعضی جانوران وحشی و درندگان از هر قبیل می دیدم،که از آنها وحشت داشتم،اما دیگران از آنها وحشت نداشتند. ناگهان...
بیشتر
مرحوم قوچانی با اینکه یک روحانی بود اما همانند یک رمان نویس حرفه ای،به شرح داستان خویش پس از مرگ خود می پردازد،و خواننده را با ترس ها و حوادثی که پس از مرگ گریبانگیرش می شود آشنا می کند.
نثر کتاب مانند دیگر کتاب نجفی قوچانی «سیاحت شرق» که خود زیست نامه ی اوست،پخته و مشحون از تعبیرات و اصطلاحات فقهی-فلسفی و حکمی است.
قوچانی خود اهل ریاضت ها و سیر و سلوک بوده است،و بعضی از این کتاب به عنوان مکاشفه ی او نام برده اند.اما بعضی دیگر این ادعا را رد کرده و صرفا آن را داستانی تخیلی عنوان کرده اند که نویسنده با استفاده از آیات و روایات و مسائلی که حکما گفته اند به نگاشتن آن اقدام کرده است.
کتاب قوچانی اینگونه آغاز می شود:
و من مُردم . . .
پس دیدم ایستاده ام،و بیماری بدنی که داشتم ندارم و تندرستم.
خویشان من در اطرافم جنازه برایم گریه می کنند، و من از گریه ی آنها اندوهگینم و به آنها می گویم نمرده ام،بلکه بیماری ام رفع شده است!
اما کسی به من گوش نمی کند...
گویا مرا نمی بینند و صدای مرا نمی شنوند.
جنازه را بعد از غسل به قبرستان بردند، و من نیز جز مشیعین رفتم و در میان آنها بعضی جانوران وحشی و درندگان از هر قبیل می دیدم،که از آنها وحشت داشتم،اما دیگران از آنها وحشت نداشتند. ناگهان...
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/10/02
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سیاحت غرب
دوستان من این کتاب رو دانلود کردم ولی فایل پی دی اف ـش برای من باز نمیشه!!
چه کنم؟
این کتاب با روحیات من سازگاری نداره...
در مورد فیلم این کتاب هم بگم که همه چیز رو به مسخره گرفتند ..بسی جای تاسف است...
باور کردن یا نکردن حوادث این کتاب و دنیای پس از مرگ به درجه تکامل و پیشرفت آگاهی باطنی شما بستگی دارد
و میزان درک و تعمق از شناخت این عالم و پروردگار برای هر انسانی متفاوت است
شما نیازی نیست به دنیای پس از مرگ فکر کنید زندگی را زندگی کنید..اگر زیبا زندگی کرده باشی هنگام جدایی روح از جسم خداوند تو را در اغوش میگیرد.
تو هرگز فرود نیامده ای ،_ فقط بازتاب تو فرود آمده است. ولی تو چنان با آن بازتاب هویت گرفته ای که فراموش کرده ای.
تو فکر می کنی که فرود آمده ای. نمی توانی فرود بیایی ، هیچ راهی نیست که از بودش خودت فرود بیایی.
ولی می توانی به رودخانه ای نگاه کنی و تصویر خودت را ببینی.
و می توانی چنان با آن بازتاب هویت بگیری که می توانی فکر کنی در زیر آب قرار داری.
و می توانی به این سبب رنج ببری، می توانی احساس خفگی کنی و می توانی احساس کنی که خواهی مرد.
و تو همیشه در ساحل ایستاده ای، هرگز به آب فرو نرفته ای ، نمی توانی چنین کنی!
ولی مردم با بازتاب های خودشان هویت می گیرند.
دیدگاه مربوط به فیلم بود نه کتاب ;-(...ببخشید