منتخب قابوسنامه
نویسنده:
قابوس بن وشمگیر
مصحح:
سعید نفیسی
امتیاز دهید
نام قابوسنامه از نام مؤلف که در تواریخ به نام قابوس دوم معروف است، گرفته شدهاست. وی این کتاب را به نام فرزندش گیلانشاه در ۴۴ فصل نوشته، به این قصد که اگر وی پس از او حکومت را حفظ کند یا به رتق و فتق کارهای دیگر بپردازد، بداند چگونه وظایف خود را انجام دهد و همچنین به منظور تربیت فرزند، رسوم لشکرکشی، مملکتداری، آداب اجتماعی و دانش و فنون متداول را مورد بحث قرار دادهاست. سبک نگارش کتاب نثر مُرسَل یا همان نثر ساده و بیپیرایه معمولِ قرنهای چهارم و پنجم هجری قمری به سبک بلعمی و بیهقی است.
بیشتر
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/10/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی منتخب قابوسنامه
زکوشش بهر چیز خواهی کماهی رسید؛
***
شکر خدا که هرچه طلب کردم از خدا
درمنتهای همت خود کامران شدم؛
***
گر بزرگی به کام شیر در است
شو خطر کن زکام شیر بجوی
***
«فَأَمَّا الْإِنسَانُ إذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّى أَکْرَمَنِ
وَأَمَّآ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّى أَهَانَنِ
کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ (۱۸) وَلَا تَحَآضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ
وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلاً لَّمًّا (۲۰) وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً»
و هرگاه پروردگارانسان رابیازماید( با فرصتی که خود باتلاش وبهره وری از خدمات وامکانات همنوعانش برای آزمون خویش فراهم آورد) و از نعمات الهی بهره مند گردد (مغرور گشته وحقوق دیگران راضایع می سازد و به درستی انفاق نمی کند ) و مىگوید: پروردگارم مرا گرامى داشته وکرامت ولطف خاص خدا شامل حال من گردیده است.
ولى هرگاه او را بیازماید( درواقع خود سستی تنبلی پیشه کند و در پی استفاده از دسترنج دیگران باشد) روزى او تنگ شود، مىگوید: پروردگارم مرا خوار کرده وبه من توجهی نداشته است. ( کور خواندید) نه چنین است ؛
( چرا ) یتیمان را اکرام نمی کنید.
( چرا ) بینوایان واز کارافتادگان را اطعام نمی کنید و به سفره های رنگین خود دعوت نمی کنید.
و ( چرا از ماحصل دسترنج دیگران بهره می برید وحقوق آنان را پایمال می کنید ودر پی انباشتن مال و ثروت بیش از اندازه هستید)
و مال را بسیار دوست می دارید.
اینها همه وهمه اشاراتی است به این که تقدیر هرکس به دست خودش رقم می خورد , راه کج نرو تا به مقصد برسی خیال باطل ازسر بدر کن تا باب حقایق امور به سویت گشوده شود ترقی وتعالی در اندیشه ما است, نافرجامی و بیجارگی و ضعف و ناکامی هم در اندیشه ی ما است
ای برادر تو همه اندیشه ای مابقی را استخوان وریشه ای
گر بود فکر تو گل گلشنی ور بود خاری تو هیمه گلخنی
نگاه ما سراسر باید به سوی خودمان باشد,
راز ورمزکامروایی وقدرت انسان دراین عبارت نیکو وزیبااست: پندار نیک , گفتار نیک , کردارنیک
« فاعتبروا یا اولی الابصار » پس ای صاحبان دیده وعقل ( به صراط مستقیم بپیوندید) و (از راه ستم وضلالت پیشینیان که موجب خوار وذلتشان شده) عبرت بگیریدچرا که آزموده را آزمودن خطا است.
خوشبخت آنکه وقت شب از کار روز خویش آسوده خفت در بر وجدان خویشنن
بیان این مطالب جهت شرکت درمباحثات دوستان بود, به هر حال امیدوارم قابوسنامه این کتاب ارزشمند با قلم دانشمند توانمند کم نظیر مرحوم سعید نفیسی مطالعه مورد استفاده همه ی ما قرار گیرد
باسپاس از کتابناک
این کتاب پرا از اندرزها و نصیحت های اخلاقی و عملی است و بسیار شیرین.
در متن کتاب در باب پنجم مطلبی را دیدم که با طرز تفکری که اکنون در کتابهای اخلاقی جدید غربی تحمیل میشه فرق داره
اینجا گفته که" اگر خواهی از بهر روزی همواره از خدای خشنود باشی بکسی ننگرکه حال او بهتر از حال تو باشد ، بکسی نگر که حال او از حال تو بدتر باشد....." این پندرز را از پدر بزرگم هم بسیار شنیدم این درصورتی است که ما برطبق تفکرات روانشناسی باید همیشه احوال کسانی را بخوانیم که موفق هستن و از ما بهتر هستن
هر دو نظر خوبی ها و عیب هایی دارد مثالی برای نظر اول همان حکایت کسی است که کفش نداشت و با دیدن یک معلول که از یک پا محروم بود خشنود و راضی شد و مثال برای نظر دوم این سیل کتاب هایی است که در باب خودیاری و موفقیت نوشته میشن
البته تو این کتاب در ادامه ی جمله ی بالا چند نکته ی عالی رو گوشزد کرده که حیفم اومد ننویسم:
اگر خواهی از بهر روزی همواره از خدای خشنود باشی بکسی ننگرکه حال او بهتر از حال تو باشد ، بکسی نگر که حال او از حال تو بدتر باشدکه دایم از خداوند خشنود باشی و اگر بمال درویش گردی جهد کن تا بخرد توانگر باشی، که توانگری خرد بهتر از توانگری مال و بخرد مال توان حاصل کرد و بمال خرد حاصل نتوان کرد و جاهل از مال زود درویش گردد و خرد را دزد نتوان بردن و آب و آتش هلاک نتواند کردن. پس اگر خرد داری با خرد هنر آموز ، که خرد بی هتر چون تنی بود بی جامه و شخصی بی صورت.[/quote]
این همان حکایت گفت:چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور
وبسیار داریم که :دست نیاز چو پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
پس آنچه در سرشت انسان والا ست راهنماست
ودر ادبیات غنی خودمان موجود وبی نیاز از تعلیمات غربی
خوب حرف شما درست است، به نظر حقیر، ما با نگاه کردن به نداشته های دیگران قدر داشته هایمان را خواهیم دانست و باید به موفقیت های دیگران نگاه کنیم تا از در جا زدن و راکد شدن جلوگیری کنیم! گویی باید از هر دو حالت درس گرفت! اما در باب کتاب متاسفانه آن را نخوانده ام. با توجه به تعریف شما باید کتاب مفیدی باشد! اصولا ما ایرانی ها فکر می کنیم حرف درست را دیگران می زنند در حالی که درباره اصول زندگی و ادب پشتوانه قوی داریم ولی.....[/quote]
بله کتاب خیلی خوبیه خیلی ازش استفاده بردم و میبرم .
ما از نظر گنجینه ی اخلاقی و اعتقادی خیلی غنی هستیم ولی بی نیاز به تبادل فکر و اندیشه با غرب و اندیشه های نو نیستیم اما سخن اینجاست که بدون حظّ بردن از آثار بزرگان خودمون به سراغ کتاب های خارجی نریم
خوب حرف شما درست است، به نظر حقیر، ما با نگاه کردن به نداشته های دیگران قدر داشته هایمان را خواهیم دانست و باید به موفقیت های دیگران نگاه کنیم تا از در جا زدن و راکد شدن جلوگیری کنیم! گویی باید از هر دو حالت درس گرفت! اما در باب کتاب متاسفانه آن را نخوانده ام. با توجه به تعریف شما باید کتاب مفیدی باشد! اصولا ما ایرانی ها فکر می کنیم حرف درست را دیگران می زنند در حالی که درباره اصول زندگی و ادب پشتوانه قوی داریم ولی.....
این کتاب پرا از اندرزها و نصیحت های اخلاقی و عملی است و بسیار شیرین.
در متن کتاب در باب پنجم مطلبی را دیدم که با طرز تفکری که اکنون در کتابهای اخلاقی جدید غربی تحمیل میشه فرق داره
اینجا گفته که" اگر خواهی از بهر روزی همواره از خدای خشنود باشی بکسی ننگرکه حال او بهتر از حال تو باشد ، بکسی نگر که حال او از حال تو بدتر باشد....." این پندرز را از پدر بزرگم هم بسیار شنیدم این درصورتی است که ما برطبق تفکرات روانشناسی باید همیشه احوال کسانی را بخوانیم که موفق هستن و از ما بهتر هستن
هر دو نظر خوبی ها و عیب هایی دارد مثالی برای نظر اول همان حکایت کسی است که کفش نداشت و با دیدن یک معلول که از یک پا محروم بود خشنود و راضی شد و مثال برای نظر دوم این سیل کتاب هایی است که در باب خودیاری و موفقیت نوشته میشن
البته تو این کتاب در ادامه ی جمله ی بالا چند نکته ی عالی رو گوشزد کرده که حیفم اومد ننویسم:
اگر خواهی از بهر روزی همواره از خدای خشنود باشی بکسی ننگرکه حال او بهتر از حال تو باشد ، بکسی نگر که حال او از حال تو بدتر باشدکه دایم از خداوند خشنود باشی و اگر بمال درویش گردی جهد کن تا بخرد توانگر باشی، که توانگری خرد بهتر از توانگری مال و بخرد مال توان حاصل کرد و بمال خرد حاصل نتوان کرد و جاهل از مال زود درویش گردد و خرد را دزد نتوان بردن و آب و آتش هلاک نتواند کردن. پس اگر خرد داری با خرد هنر آموز ، که خرد بی هتر چون تنی بود بی جامه و شخصی بی صورت.