زنی که هر روز راس ساعت 6 صبح می آمد
نویسنده:
گابریل گارسیا مارکز
مترجم:
نیکتا تیموری
امتیاز دهید
✔️ در کتاب حاضر یازده داستان کوتاه از گابریل گارسیا مارکز است، که حد فاصل سالهای 1941 تا 1980 میلادی به نگارش درآمده اند.
علاوه بر عنوان کتاب که نام یکی از داستانهاست، بقیه داستانها بدین قرارند:
ایوا، درون گربه خویش / بی شک شخصی این گلهای سرخ را پرپر کرده است / آن روی دیگر مرگ / گفتگو با آینه / چشمان آبی رنگ سگ / لک لکها در نیمه شب / نابسامانی سه احمق / مشکلات ایزابل در زیر بارانهای ماکوندو / سومین تسلیم / نابو :مردی سیاه که فرشتهها را در انتظار نگه داشت
در بخشی از داستان زنی که هر روز راس ساعت ۶ صبح می آمد میخوانیم:
«در خروجی متحرک گشوده شد. در آن ساعت از روز، هیچکس به رستوران خوزه نمیآمد. چند لحظه پیش، ساعت دیواری شش ضربه نواخته بود. صاحب رستوران میدانست قبل از ساعت شش و نیم صبح، هیچکدام از مشتریهای دایمی او نمیآیند. دقیقا چند دقیقهای به شش صبح مانده بود که زنی طبق عادت هر روز صبحش به آنجا داخل شد و بدون آنکه کلمهای حرف بزند، بر روی چارپایهای در مقابل پیشخوان نشست. سیگاری خاموش در بین دو لبش به چشم میخورد...»
بیشتر
علاوه بر عنوان کتاب که نام یکی از داستانهاست، بقیه داستانها بدین قرارند:
ایوا، درون گربه خویش / بی شک شخصی این گلهای سرخ را پرپر کرده است / آن روی دیگر مرگ / گفتگو با آینه / چشمان آبی رنگ سگ / لک لکها در نیمه شب / نابسامانی سه احمق / مشکلات ایزابل در زیر بارانهای ماکوندو / سومین تسلیم / نابو :مردی سیاه که فرشتهها را در انتظار نگه داشت
در بخشی از داستان زنی که هر روز راس ساعت ۶ صبح می آمد میخوانیم:
«در خروجی متحرک گشوده شد. در آن ساعت از روز، هیچکس به رستوران خوزه نمیآمد. چند لحظه پیش، ساعت دیواری شش ضربه نواخته بود. صاحب رستوران میدانست قبل از ساعت شش و نیم صبح، هیچکدام از مشتریهای دایمی او نمیآیند. دقیقا چند دقیقهای به شش صبح مانده بود که زنی طبق عادت هر روز صبحش به آنجا داخل شد و بدون آنکه کلمهای حرف بزند، بر روی چارپایهای در مقابل پیشخوان نشست. سیگاری خاموش در بین دو لبش به چشم میخورد...»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زنی که هر روز راس ساعت 6 صبح می آمد
البته ما چاکر آقای مارکزم هستیمااااااااا
این دیدگاه به علت نگارش فینگلیش حذف گردید.
[edit=گیلدخت]1392/08/10[/edit]