آیینه
نویسنده:
محمد حجازی
امتیاز دهید
✔️این مجموعه حاوی مقالاتی است ادبی که در قالب خاطره و داستان، در سال 1307 به نگارش درآمده و عناوین برخی از آنها عبارت است از: "شیرین کلا"، "یک فیلسوف بزرگ"، "معالجهی امراض روحی"، "مجلس عیادت"، "آسایش زندگی"، "کشف ادبی"، "تفرج نوروز"، "کتاب لغت"، "مجمع زندانیان"، "سعدی و حافظ" و "مارگیر".
برای نمونه، "مارگیر"، روایت زنی است که در حومهی شهر ساکن است. او روزی متوجه صدایی میشود که از صندوقخانه به گوش میرسد. در این حال به طرف صندوقخانه حرکت کرده و متوجه میشود که دزدی مشغول جمع کردن وسایل داخل صندوقخانه است. وی برای فرار از دزد، به ایوان رفته، اما در ایوان به ماری برمیخورد. زن با دیدن مار از هوش رفته و زمانی که به هوش میآید، متوجه میشود که دزد، مار را کشته و هیچیک از وسایل خانه را به سرقت نبرده است. زن با فهمیدن این موضوع، مبلغی پول به دزد داده و میگوید که هر وقت نیاز مالی پیدا کردی به منزل من بیا. از آن به بعد مارگیر، ماهی یکبار به منزل زن آمده و مبلغی پول از او میگرفت.
از متن کتاب: باید خندید، در این جهان پُر از درد و رنج و تشویش، جز خنده دوایی نیست، غصه خود درد دیگری است که سربار دردها میکنیم. هر دفعه که غصه میخوریم مثل این است که بجای باز کردن گرهی، بنشینیم و با رنج فراوان، گره دیگری بر مشکل خود بزنیم. غصه روح و جسم را ناتوان و قوه تعقل و تدبیر را پریشان میکند، از غصه روزمان تاریک و دنیا به خیالمان پُر از چاه و دیو و بدخواه میشود اما همین که آفتاب خنده در دلی سرزد، هرچه غول و دشمن و پرتگاه میدیدیم، محو و نابود میشود، عالمی پُر از صفای سبزه و گل و عیش و محبت و گذشت جلوه میکند...
بیشتر
برای نمونه، "مارگیر"، روایت زنی است که در حومهی شهر ساکن است. او روزی متوجه صدایی میشود که از صندوقخانه به گوش میرسد. در این حال به طرف صندوقخانه حرکت کرده و متوجه میشود که دزدی مشغول جمع کردن وسایل داخل صندوقخانه است. وی برای فرار از دزد، به ایوان رفته، اما در ایوان به ماری برمیخورد. زن با دیدن مار از هوش رفته و زمانی که به هوش میآید، متوجه میشود که دزد، مار را کشته و هیچیک از وسایل خانه را به سرقت نبرده است. زن با فهمیدن این موضوع، مبلغی پول به دزد داده و میگوید که هر وقت نیاز مالی پیدا کردی به منزل من بیا. از آن به بعد مارگیر، ماهی یکبار به منزل زن آمده و مبلغی پول از او میگرفت.
از متن کتاب: باید خندید، در این جهان پُر از درد و رنج و تشویش، جز خنده دوایی نیست، غصه خود درد دیگری است که سربار دردها میکنیم. هر دفعه که غصه میخوریم مثل این است که بجای باز کردن گرهی، بنشینیم و با رنج فراوان، گره دیگری بر مشکل خود بزنیم. غصه روح و جسم را ناتوان و قوه تعقل و تدبیر را پریشان میکند، از غصه روزمان تاریک و دنیا به خیالمان پُر از چاه و دیو و بدخواه میشود اما همین که آفتاب خنده در دلی سرزد، هرچه غول و دشمن و پرتگاه میدیدیم، محو و نابود میشود، عالمی پُر از صفای سبزه و گل و عیش و محبت و گذشت جلوه میکند...
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/09/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آیینه
[/quote]
دوست گرامی بله سراسر کتاب بخش دوم کتاب هستش ، اما اگه جلد دومش هم بود بهتر بود.
در مجموع کتاب ناقص نیست چون مجموعه ای از داستانهاست.