سیاحت نامه ابراهیم بیگ: متن کامل - جلد 1
نویسنده:
زین العابدین مراغه ای
امتیاز دهید
محقق و مقدمه نویس: محمد علی سپانلو
کتابى که در دست دارید متن کامل سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ نوشتۀ حاجى زین العابدین مراغهاى است که سالها نایاب بوده است. حتى جلد اول این مجموعۀ سه جلدى، که در سالهاى اخیر چندین بار به چاپ رسیده، کامل نیست. *خوشوقتیم که ما به این خدمت توفیق یافتیم. (محمد علی سپانلو محقق کتاب)
سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ هم از نظر نفوذ اجتماعى در عصر خویش و هم از دیدگاه تأثیر ادبى در سیر ادبیات نوین ایران نقش تاریخى داشته است. از نظر نفوذ اجتماعى ارزش سیاحتنامه، در انقلاب مشروطۀ ایران، نظیر ارزش کتاب قرارداد اجتماعى، اثر ژان ژاک روسو، در انقلاب کبیر فرانسه است.
بیشتر
کتابى که در دست دارید متن کامل سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ نوشتۀ حاجى زین العابدین مراغهاى است که سالها نایاب بوده است. حتى جلد اول این مجموعۀ سه جلدى، که در سالهاى اخیر چندین بار به چاپ رسیده، کامل نیست. *خوشوقتیم که ما به این خدمت توفیق یافتیم. (محمد علی سپانلو محقق کتاب)
سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ هم از نظر نفوذ اجتماعى در عصر خویش و هم از دیدگاه تأثیر ادبى در سیر ادبیات نوین ایران نقش تاریخى داشته است. از نظر نفوذ اجتماعى ارزش سیاحتنامه، در انقلاب مشروطۀ ایران، نظیر ارزش کتاب قرارداد اجتماعى، اثر ژان ژاک روسو، در انقلاب کبیر فرانسه است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سیاحت نامه ابراهیم بیگ: متن کامل - جلد 1
زین العابدین مراغه ای، نویسنده و روزنامه نویس بود. پدرش مشهدی علی نام، مردی بازرگان بود. زین العابدین در هشت سالگی به دبستان رفت و هشت سال راه مکتب پیمود و سواد مختصری آموخت. در شانزده سالگی در حجره پدر به کار مشغول شد. در بیست سالگی برای تجارت به اردبیل رفت، اما پس از مدتی در آنجا ورشکست شد. سپس همراه برادرش به قفقاز رفت و در آنجا به تجارت پرداخت و از سوی ژنرال کنسول ایران در تفلیس، به سمت نایب کنسولی رسید. در تفلیس نیز سرمایه اش را از دست داد و ناچار با برادرش رهسپار کریمه شد. گاهی همراه برادرش برای تجارت به استانبول میرفت و به تدریج سرمایه ای اندوخت. در ۱۲۹۶ هجری قمری به شهر ییلاقی یالتا رفت و با دیوانیان و درباریان روس آشنا شد. به سبب شهرت در درستکاری، با پافشاری دربار تزاری به تابعیت روس درآمد. چند سال بعد در استانبول ازدواج کرد و همسرش را به یالتا برد و صاحب سه فرزند شد. به تنهایی سفری به حج رفت و سپس بقیه عمر را با خانواده اش در استانبول زیست. او مقالاتی برای روزنامه های شمس استانبول و حبل المتین کلکته نیز مینوشت. بعدها به ملیت خویش بازگشت. اثر مشهور او "سیاحتنامه ابراهیم بیگ یا بلای تعصب او" را میتوان در میان آثار اصیل طنزآمیز پیش از مشروطیت، کم نظیر دانست.
یکی از مهم ترین آثار طنز نوشتاری مشروطه که تاثیر مهمی بر انقلاب مشروطه داشت، اثری است به نام "سیاحتنامه ابراهیم بیگ". وقتی جلد اول این اثر منتشر شد، نام نویسنده معلوم نبود. به همین دلیل و به دلیل اثرگذاری فراوان سیاحتنامه بود که دولت وقت و بخصوص میرزا علی اصغرخان اتابک چندین نفر را به اتهام تالیف این کتاب دستگیر کرده بود. حتی بعدها افراد مختلفی مدعی شدند که نویسنده این کتاب اند. دولت وقت این کتاب را ممنوع کرد، اما تجاری که به سفر روسیه میرفتند، این کتاب را لابلای وسایل خود به ایران حمل میکردند. کتاب زبانی ساده و عامیانه داشت. و طنز گزنده ای که در سراسر کتاب به دلیل زبان آذری نویسنده بود، باعث محبوبیت این کتاب در میان عامه شد. این کتاب در قالب یک سیاحتنامه به هجو اخلاق ملی و فرهنگ سنتی و استبداد سیاسی میپرداخت و از نگاه یک مصلح دیندار به وضعیت نابسامان کشور نگاه میکرد. وقتی جلد سوم این کتاب منتشر شد و نام حاجی زین العابدین، بازرگان ساده مهاجر ایرانی به عنوان نویسنده آن روی جلد نوشته شد، کسی باور نمیکرد که کتابی چنین پخته و موثر از دست و ذهن بازرگانی ساده درآمده باشد. سیاحتنامه ابراهیم بیگ در حقیقت داستانی است برخاسته از زندگی واقعی او. در این سیاحتنامه، شخصیت داستان که سالها از ایران دور بوده، با هزاران امید به کشورش بازمیگردد، و از طریق عشق آباد وارد مشهد میشود. ابراهیم بیگ، راوی سیاحتنامه چنان ایران را دوست دارد که تصور نمیکند این همه نابسامانی و فلاکت را در کشور ببیند، به همین دلیل هرچه بدی میبیند، گمان میکند که این یک استثناء است و دائما تلاش میکند آنرا برای خود توجیه کند. در حقیقت، سیاحتنامه ابراهیم بیگ تصویری است از زندگی عامه مردم ایران در دوران مشروطه، بخصوص مردم فقیر و تنگدستی که به دشواری روزگار می گذرانند. او پس از هر تصویری که از مردم نشان میدهد، جمله را با این عبارت تمام میکند که "مرده اند ولی زنده، زنده اند، ولی مرده".
*************************************** **موضوع کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ:
ابراهیم بیگ فرزند یک تاجر ایرانی است، که به مصر رفته است و ثروتی کلان اندوخته. اما "در تعصب ملی چندان سخت است که در ظرف چندین سال یک کلمه عربی با کسی حرف نزد و بلکه نخواست یاد بگیرد". ابراهیم بیگ که جوانی با هوش، غیرتمند و متدین و باسواد است در چنین فضایی بزرگ میشود و او نیز همانند پدر به ایران عشق می ورزد و در عالم خیال آن را بی نقص ترین و بهترین جای دنیا میداند. به گونه ای که حاضر نیست هیچ خبر ناگواری راجع به ایران را بپذیرد، و حتی بشنود. در عوض هر سخن واهی اما امید بخشی درباره ایران را مشتاقانه میشنود و میپذیرد و به گوینده اش صله و پاداش میدهد. ابرهیم بیگ در بیست سالگی پدرش را از دست میدهد. پدر در هنگام مرگ به فرزندش نصیحت میکند که تا سی سالگی به سیر و سیاحت برود، و در هر شهری چند روزی بماند و وضع معیشت و بازرگانی آنجا را بررسی کند و "به هر بلد که میرسد، تاریخ ورود و خروج خود را با تمامی مشهودات یومیه در دفتر بغل خود یادداشت کند، که وقتی میرسد که به کار آید".
ابراهیم بیگ بعد از مرگ پدر، به قصد زیارت مرقد امام هشتم و به شوق دیدار ایران به همراه ل له اش، یوسف عمو، از راه عثمانی رهسپار ایران میشود. سرراهش، در شهر استانبول، به منزل نویسنده داستان (زین العابدین)میرسد ونسخه ای "از کتاب احمد" (تالیف عبدالرحیم طالبوف) را میبیند و میخواند، اما از انتقادات مستدل نویسنده کتاب دل آزرده میشود و او را بدبین و بی اطلاع و بیگانه از اوضاع ایران میخواند. ابراهیم بیگ در ادامه سفر به قفقاز میرسد و نخستین بار حال و روز غم انگیز و اسف بار ایرانیان مهاجر را از نزدیک میبیند و در می یابد که همگی از ظلم بیگلربیگی و داروغه و کدخدا گریخته اند، و در غربت به گل کشی و فعلگی مشغولند، اما به خود دلداری میدهد که اینجا غربت است، و درسرزمین اصلی آسایش و رفاه حکم فرماست. و با این خودفریبی به خاک ایران پا میگذارد و در هر قدم با ناروایی و مصیبتی جدید روبرو میشود. برای او پذیرش این حقیقت بسیار تلخ و ناگوار است و حاضر به قبول وضع موجود نیست. بدین خاطر به هر شکل ممکن سعی در تغییر آن دارد و به دنبال راه چاره است. ابراهیم بیگ می کوشد از مردم عامی کوچه و بازار گرفته تا اعیان و وزرا را به وظیفه ملی و دینی و وجدانی خود آشنا کند. اما این تلاش، بی پاداش می ماند و حتی به آزار و اذیت و دشنام قهرمان داستان می انجامد؛ چرا که در ایران منطق "به من چه؟" حکم فرماست، و کسی به فکر اصلاح امور نیست. عاقبت ابراهیم بیگ، سرخورده و ناامید باکوله باری از اندوه و درد به استانبول برمیگردد و دفترچه خاطراتش را به زین العابدین مراغه ای میدهد تا بخواند، و او نیز همه مطالب را برای خوانندگان بازگو میکند. در استانبول ابراهیم بیگ در جدالی لفظی بسیار برآشفته می شود و ناخواسته موجب آتش سوزی اتاق صاحب خانه میگردد و خود نیز درآتش میسوزد. اهل خانه با هزار زحمت او را نجات میدهند، اما آتش بیرون و آتش حسرت درون او را از پا درمی آورد.
◀ جلد دوم کتاب سیاحت نامه که باعنوان فرعی "یا بلای تعصب او" همراه است، به روایت یوسف عمو، لـله ابراهیم بیگ، ادامه می یابد. خانواده ابراهیم بیگ او را به مصر برمیگردانند و برای مداوای او از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند. اما ابراهیم بیگ که بسیار نحیف شده از بستر بیماری برنمیخیزد. تخفیف یا تشدید مرض او به رسیدن خبرهای خوب یا بد از ایران بستگی دارد. خبر پادشاهی مظفرالدین شاه و آغاز اصلاحات اجتماعی و سیاسی به زمامداری صدر اعظم امین الدوله، موجب بهبودی کوتاه ابراهیم بیگ میشود. او سپس ازدواج میکند. اما باز خبر های بدی از ایران میرسد: "صدراعظم برکنار می شود. گروه پیشین دوباره برسرکار می آیند، و شاه نیز به فسادهای معمول دربار تسلیم میشود و از ادامه اصلاحات باز می ماند. نامه ها و اخباری که از ایران میرسد، ابراهیم بیگ را قدم به قدم به سراشیب جنون می برد، و عاقبت ابراهیم بیگ می میرد و همسر وفادارش، محبوبه، پیکر او را در آغوش می کشد... بدین گونه جلد دوم به پایان میرسد. مولف، جلد سوم را بیشتر با هدف معرفی خودش و نیز برای بازگفتن برخی از نظرات و انتقادات دیگر مینویسد. وی علاوه بر مقالات و اشعار پند آمیز، داستان ابراهیم بیگ را هم ادامه میدهد. دراین قسمت یوسف عمو به رهبری پیر روشن دلی به جهان دیگر سفر میکند و در ضمن سیر وتماشایی که صحنه های آن به "کمدی الهی دانته" بی شباهت نیست، ابراهیم بیگ را در بهشت ملاقات میکند و... گویا زین العابدین مراغه ای در نظر داشته است که جلد چهارم کتاب را هم بنویسد، اما اجل مهلتش نمیدهد.
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=20107