هشت کتاب
نویسنده:
سهراب سپهری
امتیاز دهید
هشت کتاب سهراب سپهری به همراه عکس ها و زندگینامه خودنوشت
هشت کتاب نام مجموعه اشعار سهراب سپهری است.هشت کتاب، چنانکه از نامش بر میآید، شامل هشت دفتر شعر (کتاب) است:
مرگ رنگ
زندگی خوابها
آوار آفتاب
شرق اندوه
صدای پای آب
مسافر
حجم سبز
ما هیچ ما نگاه . . .
بیشتر
هشت کتاب نام مجموعه اشعار سهراب سپهری است.هشت کتاب، چنانکه از نامش بر میآید، شامل هشت دفتر شعر (کتاب) است:
مرگ رنگ
زندگی خوابها
آوار آفتاب
شرق اندوه
صدای پای آب
مسافر
حجم سبز
ما هیچ ما نگاه . . .
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/06/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی هشت کتاب
گاه اگر می رویند
قارچ های غربت ؟
****
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
جیره ی مختصریست مثل یک فنجان چای
وکنار عشق است مثل یک حبه ی قند
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد...
دری در روشنی انتظارم رویید
خودم را درپس در تنها نهادم
وبه درون رفتم
اتاقی بی روزن تهی نگاهم را پر کرد
سایه ای درمن فرو آمد
وهمه ی شباهتم را درناشناسی خود گم کردم
پس من کجا بودم؟
شاید زندگی ام درجای گمشده ای نوسان داشت
ومن انعکاسی بودم
که بیخودانه همه ی خلوت هارا بهم میزد
.درپایان همه ی رویاهادرسایه بهتی فرو ریخت
من درپس درتنها بودم
همیشه خودم را درپس یک درتنها دیده ام
گویی وجودم درپای این درجا مانده بود
درگنگی آن ریشه داشت
آیا زندگی صدایی بی پاسخ بود؟
که هوا تازه شود...
به خدا ایمان آرید ،
به خدایی که به ما بیلچه داد
تا بکاریم نهال آلو ؛
صندلی داد که رویش بنشینیم
وبه آواز قمر گوش دهیم ،
به خدایی که سماور را
از عدم تا لب ایوان آورد ،
و به پیچک فرمود :
« نرده را زیبا کن! »
http://www.radz.ir/wp-content/uploads/2013/12/alnwick_ivy.jpg
.
آسمان هجرت خواهد کرد
.
باید امشب بروم.........
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش
نه این صداقت حرفی که در سکوت میان این دو برگ
گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا ابد
شنیده خواهد شد...
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آن هاست ...
یکی از دفترهای هشت گانه در هشت کتاب ، شرق اندوه نامیده شده
برام خیلی جالبه که سهراب ! اسمش رو به جای این که اندوه شرق بذاره ، نام شرق اندوه رو براش انتخاب کرد.
وقتی می گیم اندوه شرق ، یعنی شرقی که تماما از اندوه سرشار نیست و بخشی از شرق در اندوه هست و بخش دیگرش نه ! همون حکم مضاف الیه که بخشی از مضاف هست ، اما تمام مضاف رو شامل نمی شه و یکی از متعلقاتش محسوب می شه
اما وقتی از شرق اندوه صحبت می کنیم ، یعنی شرقی که سراسر اندوه هست،شرقی که اندوه و اندوهی که سراسر با شرق معنی می شه. در واقع سهراب با به کارگیری صنعت الفاظ در غیر روال خود ، چنین زیبایی رو در معنا می آفرینه تا معنا بخش مشرب عرفانی اش در جاری واژه ها باشه ...
وقتى میبینم حورى
-دختر بالغ همسایه-
پاى کمیابترین نارون روى زمین
فقه میخواند.[/quote]
چند تا واژه جاشون عوض شده دوست من.
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد
وقتی از پنجره می بینم حوری...
ممنون که این تیکه از سهرابو تداعی کردید.
دشت هایی چه فراخ !
کوههایی چه بلند !
در گلستانه چه بوی علفی می آمد ! من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی
وقتى میبینم حورى
-دختر بالغ همسایه-
پاى کمیابترین نارون روى زمین
فقه میخواند.