رابطه تاریخی زبانهای سومئری و ترکی
نویسنده:
عثمان ندیم تونا
مترجم:
فخران پورنجفی
امتیاز دهید
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رابطه تاریخی زبانهای سومئری و ترکی
روایتی عجیب است چون لغت فارس یا پارس نه به جهت اشاره یه قومیت بلکه به سرزمینی از مرکز تا جنوبی غربی فلات ایران اطلاق میشده است و کاربرد قومیتی آن جدید است . چنین سفرنامه ای نیز که ذکر کردید وجود ندارد به نظر این اظهارات را من باب مزاح نوشته اید.
چو مردم سخن گفت باید بهوش , وگرنه شدن چون بهایم خموش[/quote]
نه آقا هست. من منبع دادم. چرا عنایت نکردید. اصلا منبع من هیچ اینهمه کتاب اینهمه کامنت اینهمه نظر دوستان همه تایید کننده مطالب کتاب میکوتی هستند. اگر هم خواستید من کتاب میکوتی را برای تان ارسال می کنم. آدرس بدهید تا پست بکنم.
مواظب خودتان باشید. از این حرفا نزنید که فارس به یک منطقه کوچک اطلاق می شده. چرا با جان تان بازی می کنید.
زیاده عرضی نیست.
باقی بقایتان
روایتی عجیب است چون لغت فارس یا پارس نه به جهت اشاره یه قومیت بلکه به سرزمینی از مرکز تا جنوبی غربی فلات ایران اطلاق میشده است و کاربرد قومیتی آن جدید است . چنین سفرنامه ای نیز که ذکر کردید وجود ندارد به نظر این اظهارات را من باب مزاح نوشته اید.
چو مردم سخن گفت باید بهوش , وگرنه شدن چون بهایم خموش
برخی نظریات مربوط به شکل گیری و ظهور تمدن بیان می کنند که پیش زمینه پیدایش تمدن علاوه بر یکجا نشینی ، به هم رسیدن اقوام گوناگون هست . در خصوص سومر جایی خواندم که احتمالاً مردمانی از شبه جزیره عربستان با مردمانی از دامنه های زاگرس به هم رسیده اند و حتی احتمالا عامل دیگری نیز به آنها پیوسته است ( احتمالاً از قفقاز )
در خصوص سومر تحقیق زیاده شده است به خصوص که به عنوان سرچشمه تمدن شناخته می شود و مصادره کردن آن جذابیت ناسیونالیستی دارد ولی زبان شناسان دست کم تا امروز زبان سومری را یک زبان منفرد می دانند.
اولا منظور دیاکونوف برخی تاریخ پزوهان آلمانی است که تحت تاثیر برخی اغراض سیاسی، تبار آریایی را به کل هند و اروپایی ها تعمیم دادند که پایه و اساس علمی ندارد و چنانکه از منابع هندی و ایرانی بر می آید، شمال هند و ایران تاریخی مامن و ماوای آریایی ها بوده و هست، همانطور که هرتسفلد نیز اشاره می کند. اما در مورد این اتهام که هر کس آریایی است، نژاد پرست است و هواداران بسیاری میان تجزیه طلبان دارد، و پای ثابت به اصطلاح نظریه های نخبگان قلابی آنان است که خواب فروپاشی ایران را می بینند، باید گفت، برهان جداسران در این قضیه، قیاس میان نژاد پرستی هیتلرِ مثلا آریایی و ایرانیانی است که به قول تجزیه طلب ها جا پای هیتلر خواهند گذاشت!!!( در آینده ای مبهم!!!، البته باید توضیح دادکه نژاد پرستی و نسل کشی ویژگی خاص هیتلر نبوده و معبود این حضرات یعنی انور پاشا و طلعت پاشا روی هیتلر را سفید نمودند)
گذشته از اینکه غرض آنها از این اتهام ، پیشبرد فتنه ی قبیله گرایی و افتادن در آغوش بیگانگان است، برای من پرسش است که اگر تثبیت شود که آلمانی ها آریایی نیستند،- چنانچه اکنون در جهان غرب این دروغ احمقانه را، که زاییده ی ذهن خیال پرداز آرتور ژوزف گوبینو بوده، یک شوخی بی مزه ما دانند، ( تبار هند و اروپایی را نباید معادل تبار آریایی پنداشت)- جماعت تجزیه طلبِ قبیله چی ، زیر چه پیراهن عثمان دیگری سینه خواهند زد؟
اما آنچه به نظر من جالبتر از همه اینهاست توضیحات مفصلی است که دیاکونوف در تاریخ ماد در این رابطه داده است. توضیحات دیاکونوف این امر را به مخاطب میرساند(برداشت شخصی من) که مساله فهم زبانهای باستانی حتی در میان باستان شناسان و زبان شناسان درجه یک نیز یک موضوع اختلافی و آلوده به ایدئولوژی نژاد برتر آریایی نیز هست. به این معنی که معمولا زبان شناسان غربی با پیشفرضهای آریایی محورانه سراغ این مساله رفته اند. مثلا دیاکونوف مینویسد( همان ص 97) :" تحقیقات پژوهندگان تاریخ ماد صورت یکجانبه داشته زیرا دانشمندان غرب به تقریب فقط و فقط از نظرگاه نفوذ آریایی ها به تاریخ آن کشور اظهار علاقه میکردند. دانشمندان مزبور تحت تاثیر این سابقه ذهنی قرار داشتند و معتقد بودند که اقوام شرقی ـ به استثنای برخی برگزیدگان- لیاقت رشد تاریخی مستقل را ندارند و برعکس آنهایی که به زبانهای هند و اروپایی سخن میگویند واجد نقش و رسالت تاریخی خاصی میباشند و این نظر را دانشمندان مزبور به صورت تجلیل و تحسین "نژاد آریایی" موهوم و افسانه ای در آورده اند. این دانشمندان به وسیله های گوناگون آثار و علامات وجود زبان هندو اروپایی را در سرزمین ماد باستانی بزرگ جلوه داده و از روی قصد از اهمیت این حقیقت میکاستند که پیش از ورود هند و اروپاییان صحرانشین و خانه بدوش، در اراضی مزبور، فرهنگ عالی و دولتی متکامل (مثلا ماننا) وجود داشت و این خود در تکامل تاریخی نورسیدگان که سطح رشدشان پست تر بود،موثر واقع گشت."
دیاکونوف همچنین از مبارزه دانشمندان معاصر میان عناصر تورانی و آریایی در طی تاریخ ماد یادمیکند(ص 95) او از دانش اندک ما درباره زبانهای باستانی میگوید( صص 82-81)حتی پیوند عمیق میان فارسی دری و پارسی باستان را رد میکند(ص 90) جالب اینکه دیاکونوف زبان عیلامی را هم الحاقی( التصاقی) دانسته است که خاص زبانهای آلتاییک(ترک و مغول) و تونگوس و... است و مینویسد زبان عیلامی ممکن است با زبان های ترک و مغول تا حدودی خویشاوندی داشته باشد معهذا خویشاوندی را دلیل اینکه از آن زبان مشتق شده باشد نمیگیرد( ص82)
بحث درباره ارتباط زبان سومری و ترکی شاید اگر بحواهد به بحث تخصصی تبدیل شود، جای مانور زیادی نداشته باشد. چرا که بحث کننده(چه موافق ارتباط این دو و چه مخالف آن) میباید هر دو زبان را بداند این در حالی است که تعداد کسانی که در جهان سومری میدانند انگشت شمار است.بسیاری از مخالفان این ارتباط حتی ترکی هم نمیدانند. پس آنچه در دسترس ماست منحصر به دیدگاه های مورخان و زبانشناسان باستانی در این موضوع باید باشد و نه نظر شخصی.
اگر دیدگاه های متخصصان امر را ملاک قرار دهیم( که البته قابل راستی آزمایی برای ما نیست) ارتباط سومری و ترکی چندان هم دور از واقع نیست. آنچه متفق القول این نویسندگان است این است که زبان سومری جزو زبانهای التصاقی(پیوندی) است و زبان ترکی امروزه جزو مهمترین زبانهای التصاقی جهان و تنها زبان التصاقی شرق میانه است.برخی البته پا را فراتر گذاشته و کلمات این دو زبان را هم نزدیک به هم دانسته اند. در این باره کتابها و مقالاتی نوشته شده است. من ذیلا نظر برخی از افرادی که در ایران چهره موجهی دارند را می آورم:
ویل دورانت در تاریخ تمدن ص 106 درباره مشا سومرها نظراتی میدهد و میگوید: ممکن است آنها از آسیای مرکزی و قفقاز یا مصر یا جای دیگر به بین النهرین مهاجرت کرده باشند. سپس مینویسد:"ممکن است سومریان اصل مغولی داشته باشند،چه در زبان آنها بسیار لغات است که شباهتهایی به مغولی دارد"
حسن پیرنیا در ایران باستانی ص 22 مینویسد:" زبان سومری جزو زبانهای التصاقی و بنابر این نزدیک به زبانهای تورانی آلتایی بوده است"
رومن گیرشمن باستان شناس معروف در ایران از آغاز تا اسلام صص 30-29 از نژادهایی آسیایی در عصر باستان سخن میگوید و از این نژادها را یافثی یا خزری و قفقازی یاد میکند او کاسیان، اتروسکیان و عیلامیان و... را هم جزو این نژادها معرفی کرده و مینویسد: "به نظر میرسد که همه اینان به زبان پیوندی سخن میگفته اند و این امر موجب این فرضیه شده است که شومریان(سومریان) نیز به همین دسته نژادی متعلق بوده ولی در عهدی بسیار بعید از آن دسته جدا شده اند."
دوست محترم تاریخ یک کشور رو تنها بر اساس یک نظریه و یک کتاب قضاوت نمی کنند که شما مدام نظرات آبراهامیان رو ریفرینس می دهید!
نظرات آبراهامیان که خود نظرات چپی و کمونیستی داشته وحی منزل نیست که فکر کنید تنها از نظرات اوست که میتوان ساختار نظام اجتماعی جامعه ایران رو در دوران پهلوی مورد ارزیابی قرار داد. بهتر است با دیدی واقعگرایانه به تاریخ بنگرید نه نگاهی متعصبانه و خالی از انصاف و تامل گرایی.[/quote]
بله آبراهامیان که یک تاریخ نگار مطرح و صاحب نظری هم هستند در اول کتاب گفتند بهتر است اول خوانندگان من رو بشناسند و گفته است یک آتئیسم و در برخی نکات آگنوستیک هستم و معتقد به سوسیال دمکراسی،توجه کن سوسیال دمکراسی کمی با کمونیسم فرق دارد.
راستش درد و دل زندانیان ساواکی،لیبرال های جبهه آزادی،نهضت آزادی،چپ های مارکسیست و برخی باستان گرایان زده شده از پهلوی،اسلام گرایان رادیکال و غیر رادیکال شنیدنی است از دوران شاه، شاید همه شان دروغ می گوییند و طرفداران راست می گویند و بدون پیش زمینه انقلاب (که نارضایتی،نابرابری،شرایط بد مردم و دیکتاتوری و...است) مردم و این همه احزاب با تنوع ایدولوژی خوشی زد زیر دلشان خواستند جانشان را در زندان های ساواک به خطر بیاندازند و بی خودی این همه رشادت از خودشان نشان می دادند.
آن قضیه ساخت دو تا حزب هم جالب است.
دوستانی که اطلاعات اندکی در باره این پهلوی ها و زمان پهلوی دارند بروند کتاب اسلام رادیکال،مجاهدین اسلامی نوشته یرواند آبراهامیان را بخوانند که چند فصل اول خیلی خوب آزادی ها و رفاه مردم ایران در زمان شاه را نشان می دهد اصلا نشان می دهد ایران چه گلستانی بوده یعنی از لحاظ آزادی و رفاه نمی توان به پهلوی خرده گرفت.[/quote]
دوست محترم تاریخ یک کشور رو تنها بر اساس یک نظریه و یک کتاب قضاوت نمی کنند که شما مدام نظرات آبراهامیان رو ریفرینس می دهید!
نظرات آبراهامیان که خود نظرات چپی و کمونیستی داشته وحی منزل نیست که فکر کنید تنها از نظرات اوست که میتوان ساختار نظام اجتماعی جامعه ایران رو در دوران پهلوی مورد ارزیابی قرار داد. بهتر است با دیدی واقعگرایانه به تاریخ بنگرید نه نگاهی متعصبانه و خالی از انصاف و تامل گرایی.
دوستانی که اطلاعات اندکی در باره این پهلوی ها و زمان پهلوی دارند بروند کتاب اسلام رادیکال،مجاهدین اسلامی نوشته یرواند آبراهامیان را بخوانند که چند فصل اول خیلی خوب آزادی ها و رفاه مردم ایران در زمان شاه را نشان می دهد اصلا نشان می دهد ایران چه گلستانی بوده یعنی از لحاظ آزادی و رفاه نمی توان به پهلوی خرده گرفت.[/quote]
دوست محترم تاریخ یک کشور رو تنها بر اساس یک نظریه و یک کتاب قضاوت نمی کنند که شما مدام نظرات آبراهامیان رو ریفرینس می دهید!
نظرات آبراهامیان که خود نظرات چپی و کمونیستی داشته وحی منزل نیست که فکر کنید تنها از نظرات اوست که میتوان ساختار نظام اجتماعی جامعه ایران رو در دوران پهلوی مورد ارزیابی قرار داد. بهتر است با دیدی واقعگرایانه به تاریخ بنگرید نه نگاهی متعصبانه و خالی از انصاف و تامل گرایی.