چنگیز خان
نویسنده:
هارولد لمب
مترجم:
غلامحسین قراگوزلو
امتیاز دهید
.
چنگیز خان مغول(۱۱۵۵، ۱۱۶۲، یا ۱۱۶۷ تا ۱۸ اوت ۱۲۲۷ میلادی) با نام اصلی تموچین، خان مغول و سردار جنگی بود که قبایل مغول را متحد ساخت و با فتح قسمت زیادی از آسیا شامل چین، روسیه، ایران و خاورمیانه، و همچنین اروپای شرقی، امپراتوری مغول را پایهگذاری کرد. او پدربزرگ قوبلایخان اولین امپراتور از سلسله یوان در چین و همچنین هلاکو خان -نخستین ایلخان ایران- بود
بیشتر
چنگیز خان مغول(۱۱۵۵، ۱۱۶۲، یا ۱۱۶۷ تا ۱۸ اوت ۱۲۲۷ میلادی) با نام اصلی تموچین، خان مغول و سردار جنگی بود که قبایل مغول را متحد ساخت و با فتح قسمت زیادی از آسیا شامل چین، روسیه، ایران و خاورمیانه، و همچنین اروپای شرقی، امپراتوری مغول را پایهگذاری کرد. او پدربزرگ قوبلایخان اولین امپراتور از سلسله یوان در چین و همچنین هلاکو خان -نخستین ایلخان ایران- بود
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چنگیز خان
«اگر گویندهای میگفت: "جهان از زمانی که پروردگار بزرگ و منزه آدم را آفرید تا امروز به چنین بلایی گرفتار نشده بود." راست میگفت زیرا در تواریخ، حادثهای که برتر از این (حملهی مغول) یا نزدیک به این رویداد باشد، دیده نمیشود. شاید تا انقراض عالم و پایان جهان مردم همانند چنین حادثه و چنین قوم خونخواری را نبینند که نظیری جز یأجوج و مأجوج نداشتند. این درندگان هیچکس را زنده نگذاشتند. بلکه زنان و مردان و اطفال را کشتند و شکمهای زنان آبستن را دریدند و جنینها را نابود کردند. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ. این رویداد که آتشش همهجا را فراگرفت و زیانش به همه رسید و مانند ابری که باد آن را گسترش دهد، در همه شهرها دامن گسترد، ازآنجا پیش آمد که قومی از اطراف چین برخاستند و آهنگ شهرهای ترکستان، مانند کاشغر و بلاساغون کردند. سپس ازآنجا به شهرهای ماوراءالنهر مانند سمرقند و بخارا و جز اینها روی آوردند. آن شهرها را گرفتند و با مردمش رفتاری کردند که شرح خواهیم داد. بعد، گروهی از ایشان با عبور از رود جیحون به خراسان تاختند. آن استان پهناور را نیز گرفتند و ویران کردند و مردمش را کشتند و آنچه یافتند به غارت بردند. همینکه از کشتار و ویرانگری و چپاول در خراسان بیاسودند، ازآنجا به ری و همدان و خاک جبل و شهرهایی که در آن بود، تا مرز عراق تاختند. آنگاه به شهرهای آذربایجان و ارانیه هجوم بردند و آنها را ویران کردند و بیشتر مردمش را کشتند و جز عدهای پراکنده و اندک، کسی از دستشان جان به در نبرد. همه این تبهکاریها را در مدتی کمتر از یک سال کردند. همانند چنین رویدادی هرگز شنیده نشده بود. پس از فراغت از کار آذربایجان و ارانیه، رهسپار دربند شروان شدند و شهرهای آن سرزمین را گرفتند. در آن حدود هیچ جا سالم نماند. طایفه دیگری از مغولان، جز این طایفه، نیز بهسوی غزنه و توابع آن و شهرهایی از هند و سیستان و کرمان، که نزدیک غزنه قرار داشتند، رفتند. این دسته نیز کارهایی مانند کارهای آن دسته، بلکه بدتر، کردند. این رویدادی بود که هیچ گوشی همانندش را نشنیده است. مغولان آبادترین و بهترین بخشهای روی زمین را که ازلحاظ عمران و جمعیت بر همهجا برتری داشت و مردمش از همه جهانیان نیکخوتر و خوشرفتارتر بودند، در مدتی نزدیک به یک سال گرفتند و هیچکس را در آن شهرها زنده نگذاشتند. به هر یک از آن شهرها هم که هجوم میبردند، مردمش چنان هراسان و بیمناک شده بودند که انتظار ایشان را داشتند و چشمبهراه رسیدنشان بودند. اما کیش آنها، این قوم به آفتاب، هنگامیکه میدمید، سجده میبردند. و چیزی را حرام نمیشمردند. همه حیوانات، حتی سگها و خوکها و جانوران دیگر را میخوردند. با آیین زناشویی آشنایی نداشتند، بلکه با هر زنی چند مرد همبستر میشد و وقتی فرزندی میآورد، پدرش معلوم نبود. اسلام و مسلمانان درین مدت سختیهایی کشیدند که هیچیک از امتهای دیگر نکشیدند. یکی از آن مصیبتها وجود همین مغولان بود، که خدا تباهشان کند. این قوم از مشرق هجوم آوردند و کارهایی کردند که هر که شنید، به حیرت افتاد.»
ما ایرانیان بهراستی چگونه مردمانی هستیم؟ من به تو میگویم. ایرانی ها مردمی هستند که همیشه چه از کسانی که میپرستن و آنها را خوب و قدیس تصور میکنن و چه از کسانی که آنها را منفور و بد میدانند ، یک تصویر خیالی و توهم گونه دارند. به راستی این ایرانی ها چگونه مردمی هستن؟[/quote]
برادر یا خواهر گرامی، کاش به جای حاشیه رفتن به این سؤال اصلی من پاسخ میدادی که: «آیا کشتار و قتل عام دهها هزار زن و مرد و بزرگ و کوچک ایرانی و به توبره کشیدن خاک ایران به دست چنگیز مغول و اتباع وحشی مغولستانیاش نشانه و نمود روشنفکری و بابصیرتی است؟!» اینکه چنگیز و اتباعش قاتلانی ددمنش و درنده بودند «یک تصویر خیالی و توهمگونه» است؟! آیا قتل و غارت و سلاخی انسانها کاری «منفور و بد» نیست؟! چنگیز قاتل هزاران هزار ایرانی بوده است؛ آیا نباید چنین موجود - یا درستتر بگویم - حیوانی را «بد و منفور» بدانیم؟! معیار خوبی و بدی از نگاه تو چیست؟
***
«چنگیزخان - که امروز به کوری اعدا در درک اسفل مقتدا و پیشوای مغولان اولین و آخرین است - تا هزاران هزار بیگناه را به تیغ بیدریغ از پای درنیاورد پادشاهی روی زمین بر او مقرر نگشت» (عبید زاکانی؛ کلیات عبید زاکانی؛ به کوشش پرویز اتابکی؛ تهران: کتابفروشی زوار، 1342، ص 172)
***
آخر ما ایرانیان چگونه مردمانی هستیم: نیاکان دادگسترمان را نکوهش میکنیم و بیگانگان ایرانیکش را میستاییم!
[/quote]
ممکنه منظورت از روشن فکری رو توضیح بدی ؟
ما ایرانیان بهراستی چگونه مردمانی هستیم؟ من به تو میگویم. ایرانی ها مردمی هستند که همیشه چه از کسانی که میپرستن و آنها را خوب و قدیس تصور میکنن و چه از کسانی که آنها را منفور و بد میدانند
، یک تصویر خیالی و توهم گونه دارند. به راستی این ایرانی ها چگونه مردمی هستن؟
اگر این توصیفات را بدون تفکر و تعقل قبول نماییم به این نتیجه می رسیم که بایستی در آن مناطق برای چندین سال اثری از انسان نمانده باشد و سالها خالی از سکنه باشد ولی شواهد و قراین چیز دیگری را نشان می دهد و دلیل اینگونه نمایاندن وقایع از سوی جوزجانی نشان دادن اوج اتفاقی است که جهان اسلام دچار آن گردید و برای نخستین بار مرکز خلافت اسلامی بدست کفار افتاد و مسلمانان تحت حاکمیت ایشان قرار گرفتند و این ضایعه ای بزرگ از دید مسلمانان (بخصوص سنیان ) بود
در حالیکه این وضعیت بوجود آمده و عدم تعصب مغولان به دین و یا مذهبی خاص و تساهل مذهبی ایشان موجب قدرت گرفتن گروههایی چون شیعیان گردید که در واقع قدرت گیری تشیع در ایران از این زمان آغاز شد و در نهایت به شکل گیری صفویه انجامید ( باید خاطر نشان نمایم که خواندن متون تاریخی قدیم بدون تعقل نتیجه اش یاد گرفتن تاریخ به صورت طوطی وار می شود که عده ای از افراد آنرا در جهت اهداف خود مورد سوءاستفاده قرار می دهند )
اگر آن روایات را قبول نماییم ،و با توجه به داده های مذکور به این نتیجه می رسیم، کسانی که بعد از حوادث فوق در این مناطق ساکن شده اند در واقع ترکیبی از ساکنان بومی و مغولان می باشند .
!!!!!!!!!!!!!
آیا کشتار و قتل عام دهها هزار زن و مرد و بزرگ و کوچک ایرانی و به توبره کشیدن خاک ایران به دست چنگیز مغول و اتباع وحشی مغولستانیاش نشانه و نمود روشنفکری و بابصیرتی است؟!
یک انسان تا چه حد ممکن است ازخودبیزار و بیگانهگرا باشد که اینگونه قاتلان پدران و مادرانش را با کاربرد صفتهای عالی «روشنفکرترین! و بابصیرتترین!» تحسین و تمجید کند؟!
ما ایرانیان بهراستی چگونه مردمانی هستیم؟
«چنگیز فرمان داد که لشکر ترکستان و چین و طمغاج جمع شدند، و هشت صد علم بیرون آورد، در زیر هر علم یک هزار سوار و سیصد هزار اسپ نامزد بهادران کرد ... روی به دیار اسلام آوردند و در اواخر شهور سنه ست و عشر و ستمائة، به سرحد اترار که فتنه از آنجا تولد شده بود بیرون آمدند، اگر چه کوفتهی راه و بی برگی بودند فاما از جلادت و رجولیت و دلیری که حق تعالی در خلقت چنگیزخان و لشکر مغول تعبیه کرده بود، به مدتِ نزدیک اترار را بگرفتند، و خُرد و بزرگ را به زیر تیغ بیدریغ آوردند و هیچ آفریده را زنده نگذاشتند، جمله را شهید کردند. چون اترار را بگرفتند و خلق را شهید کردند از آنجا به طرف بخارا آمد و در غره ذی الحجه سنه ست عشر و ستمائة به در شهر بخارا لشکرگاه شد. شهر را محصر کردند، روز عید قربان سنه ست عشر و ستمائة شهر بخارا را و قلعه را بگرفت، و جمله خلق را از خاص و عام و علما و اشراف، از زن و مرد همه را از شهر بیرون آورد، و شهید کرد و جمله شهر و کتابخانه را بهتمام بسوخت و خراب کرد و اندک خلقی را اسیر کرد، و از آنجا روی به سمرقند نهاد ... روز عاشورا دهم محرم سنه سبع عشر و ستمائة، سمرقند بگرفت، و شهر را خراب گردانید و بسوخت و بعضی را اسیر کرد و اطراف ماوراء النهر و فرغانه تا در بلاساغون، لشکرها نامزد کرد و شهرها جمله را خراب و خلق را شهید گردانید، و در ضبط اطراف ممالک، افواج مغول فرستاد ... ثقات چنین تقریر کردند، که اسیران مسلمان به دست کفار چندان بودند که برای خاصه چنگیزخان دوازده هزار دختر بکر برگزیده بود و با خود میبرد ... در شهور سنه سبع عشر و ستمائة، تولی از پشته (کوه) نعمان، روی به طرف مرو نهاد و آن شهر را بگرفت و خلق را شهید کرد و از آنجا به طرف نیشاپور رفت و شهر نیشاپور را بعد از جنگهای بسیار بگرفت و خلق آن شهر را بهتمام شهید کردند و شهر را خراب کردند و دیوارهای شهر را پست کردند و جفت گاو بربست و بر شهر براند چنانچه آثار عمارات آن شهر باقی نماند ... برین جمله همه شهرهای خراسان را بار دیگر، خراب کردند و [در] لشکری که به در سیستان رفته بود، سیستان را به جنگ بگرفتند و در هر کوی و در هر خانه جنگ بایست کرد تا بر خلق دست یافتند، که مسلمانان سیستان، از زن و مرد، خُرد و بزرگ، جمله جنگ کردند از کارد و به تیغ تا همه کشته شدند، و عورات همه شهادت یافتند.» (منهاج الدین سراج جوزجانی؛ طبقات ناصری؛ بهتصحیح عبدالحی حبیبی؛ تهران: دنیای کتاب، 1363، ج 2، صص 107-104، 114، 121-120، 128)