بوسه تقدیر
نویسنده:
فریده شجاعی
امتیاز دهید
با صدای مهماندار هواپیما از عالمی که در ان غرق بودم بیرون امدم . مهماندار اعلام کرد که هواپیما هم اینک در فرودگاه بین المللی مهر اباد به زمین نشسته است . من که تشنه دیدن خاک وطنم بودم چشمانم را گشودم و بوی شهر را با تمام وجود استنشاق کردم ....
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بوسه تقدیر
نه عزيز تقدير دقيقا همان كارهايي است كه خودمان ميكنيم كه بعدا نتايجش را ميبينيم و براي اينكه هيچ وقت تقصير ما نيست ! واژه اي به نام تقدير ساختيم. ستاره هم حرف بسيار جالبي زد. انسانها وقتي به موفقيت ميرسند خودشان و تلاششان را عامل موفقيت ميدانند ولي وقتي شكست ميخورند "تقدير بي تقصير نيست"
اگر تقدير نام اشتباهات ماباشد پس شيرين ترين گناهي است كه ما تا زماني كه در پي انجام آنيم لذت مي بريم و بعد افسوس است و افسوس....
اما نه نتقدير نوشته اي بر سرنوشت ماست اون داستاني از پيش نوشته شده است و ما تنها بازيگران روي صحنه ايم....
گاهي با تقدير سر جنگ برميداريم اما هميشه پيروز اوست حتي برنده شدن ما هم تدبير تقدير است....
من بگونه ای با تقدیر مخالفم چون معتقدم که خداوند به ما که اشرف مخلوقات هستیم
چشم و گوش و هوش داده و این خود ما هستیم که تقدیر خود را رقم میزنیم.
اصولا بعضی ها بر این باورند که تقدیر باعث ناکامیهایشان شده و وقتی که خوشنود
هستند و کامروا اسمی از تقدیر نمی برند........................
تو کفش بودم!
تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست
با اینکه بی تاب منی باز هم منو خط میزنی
باید تو رو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی
کی با یه جمله مثل من می تونه ارومت منه
اون لحظه های اخر از رفتن پشیمونت کنه
دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی . حس می کنم از راه دور
اخر یه شب این گریه ها سوی چشامو می بره
عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی می پره
باید تو رو پیدا کنم هر روز تنهاتر نشی
رازی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی
پیدات کنم حتی اگه پروازمو پر پر کنی
محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی
باید تو رو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست
اي كاش تقدير در پي ما نبود
تا كي ستم؟؟؟
زندگي بيزارم از اين بودنم از آن بودنت
تركم كن
تنهايم گذار