بوسه تقدیر
نویسنده:
فریده شجاعی
امتیاز دهید
با صدای مهماندار هواپیما از عالمی که در ان غرق بودم بیرون امدم . مهماندار اعلام کرد که هواپیما هم اینک در فرودگاه بین المللی مهر اباد به زمین نشسته است . من که تشنه دیدن خاک وطنم بودم چشمانم را گشودم و بوی شهر را با تمام وجود استنشاق کردم ....
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بوسه تقدیر
با وجودی که داستان الکی طولانی بود و خیلی به جزییات پرداخته بود اما انتظار نداشتم داستان این جوری تمام بشه. من از 100 صفحه اخر داستان بیشتر خوشم اومد .
کتاب قشنگی بود
ولی به پای امانت عشق نمیرسه:x