رسته‌ها
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 99 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 99 رای
.
آیا صیغه موضوعی اخلاقی است؟ همآغوشی بدون اعتقاد دینی و با رضایت طرفین چطور؟ نقش اخلاق در روابط اجتماعی و جنسی چیست؟ آیا با هر دیدی و بدون گفتگو میشود قضاوت کرد؟ تقابل قضاوت و اخلاق در چیست؟ داستانی که خواهید خواند پر از تناقض است...
این نوشته خاکستری را با خجالت نوشتم . شرم از همه کسانی که میروند و پاکت میگیرند و من فقط بغض میکنم و مینویسم ....
همچنین این اثر بدون هیچ جانبداری از دو گروه مذهبی و غیر مذهبی نوشته شد. چرا که از دید هر گروه طرف مقابل متــــهم است. متهمی که دچـــار انحـــراف میشود: طرفی از دین! و سمت دیگر از اخلاق انسانی! و هر کدام نمیتوانند بدون دیدگاه مستقل از خود دفاع کنند.
... و این خواننده است که در هرمنوتیک دارای هر نقد و نظری میتواند باشد... چراکه این داستان بعد از انتشار دیگر از آن من نیست...

طرح جلد : محسن قهاری
اجرا : بهزاد دزفولی – سحر افتخار زاده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
22
فرمت:
MP3, PDF
آپلود شده توسط:
mohsen ghahari
mohsen ghahari
1392/06/01

کتاب‌های مرتبط

آندریا جعفر کاپالدی
آندریا جعفر کاپالدی
4.2 امتیاز
از 6 رای
مسلخ روح
مسلخ روح
4.7 امتیاز
از 6 رای
پای غول
پای غول
4.6 امتیاز
از 8 رای
دوریت کوچک
دوریت کوچک
4.4 امتیاز
از 114 رای
مرد دو زنه
مرد دو زنه
4.7 امتیاز
از 51 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!

تعداد دیدگاه‌ها:
318
نقل قول از مری بلا : « اگه کسی میخواد زنی رو صیغه کنه چرا دنبال یه خانم بی سرپرست و کسی ک نیاز داره نمیره و یه ترگل ورگلشو صیغه میکنه؟؟ صیغه ای ک برای
رضای خدا باشه اینه ک یه خانم نیازمند رو حمایت کنند و هدف رضایت غرایض تموم ناشدنی خودشون نباشه ».
دوست عزیز ؛ همانطور که قبلا عرض کردم؛ یکی از مفاهیم اساسی صیغه گشایش راهی برای حمایت از زنان بی پناهِ بی یاور و بی همسر و کمک به رفع نیاز مالی آنان
است، اینکه چگونه از آ ن سوء استفاده می شود، و به قول شما « اگه کسی میخواد زنی رو صیغه کنه چرا دنبال یه خانم بی سرپرست و کسی ک نیاز داره نمیره و یه ترگل
ورگلشو صیغه میکنه؟؟ » امر غیر اخلاقی است، مضافاً براین که هرکسی حق انتخاب دارد و اصل رضایت طرفین است و ربطی هم به درستی ی موضوع صیغه ندارد، صیغه یک
امر شرعی و قراردادی بین دو زن و مرد مسلمان و مقید به انجام احکام الهی است که به یکدیگر اعتماد می کنند و به عقد شرعی و موقت و یا دائمِ یکدیکر در می آیند و از این
روی فرزند و یا فرزندان آنان نیز مشروع و قانونی هستند و دغدغه ای هم بعد از صیغه برای باردار شدن و یا نشدنشان وجود نخواهد داشت و قانون ٪100 از آنان حمایت می
کند، و معمولا این گونه فرزندان در آینده نیز مشکلی به لحاظ سرپرستی و قیمومیت پدر و مادرشان و یا شخص سوم مورد تایید محاکم قضائی نخواهند داشت و در اذهان
عمومی و اجتماعی نیز امری پذیرفته شده و آبرو مندانه است. از توجه شما متشکرم، شادباشید
artemis_ba1392:
شاید تند رفتم که شما از من دلگیر شدید...
نهایت بدبختی اینه که کسی حرفت رو نفهمه
دلت بخواد داد بزنی و صدات به جایی نرسه.
صدای من و امثال من سال هاست که تو گلو خفه شده...
اینجام تا حرف میزنی یکی ی چیزی از حرفات بیرون میکشه که واقعا منظورت نبوده
تا حرف میزنی هــــــــــزار نفر ردیـــــــــف میشن که تو نوبت مسخرت کنن و حرفاتو پتک کنن و بکوبن تو سرت...
درد میکشیم اما دم نباید زد...
من درد تورا ز دست اسان ندهم دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم کان درد به صد هزار درمان ندهم
...
این دنیا، زندگی، و حق نفس کشیدن رو همون کسی داده که حق انتخاب رو هم خودش داده...
من فقط یک جزء کوچیک تو این دنیام که دارم یک کوشه واسه خودم دست و پا میزنم تا دنیارو تغییر بدم...
من یه دخترم هجده سالم با هزار و یک ایده و ارمان که تو مغزم هیاهو به پا کردن اما چی کار کنم که دستم به هیچ جا نمیرسه؟
هنوز نمیدونم چه طور باید پیاده شون کرد شما کمکم کن شما راهنمایی بده...
فک نمیکردم که کسی پیگیر کارهام باشه و واقعا خوشحال شدم که اینقدر ارزش داشتم که شما ناظر من باشید...
به تلاش های کوچک من این طور نگاه نکنید که من فکر میکنم باید حقی رو از کسی پس بگیرم برای خودم.
تلاش های من امیدوارانه س برای خودم تا شاید بتونم تغییر کوچکی تو این دتیا انگار هرروز تنگ تر میشه به وجود بیارم...
هرچند که علمم خیلی کمه اما یه چیزایی رو بهشون رسیدم که شاید طرف مقابلم تا به حال بهشون فکر نکرده باشه.
من فقط دارم تلاشم رو میکنم همین...
ممنون که میخونید و پیگیر هستید...
[quote='hamidreza23']آقای قهاری من کتابتون رو خوندم . ...... انگار این شخصیت ها ناتوان شدن دیگه درونشون قوی نیست انگار دیگه قهرمانی نداره داستان هامون و همین .... [/quote]
دوست عزیز
بسیار خوشنودم از اینکه اینقدر موشکافانه داستان را نقد فرمودید.برابم افتخار است خوانندگانی عمیق جون شما اثرم را مطالعه میکنند و نظر میدهند.نقد داستانی-جامعه شناختی و کمی روانکاوانه شما سطوح دیگر داستان را بیان کرد.هرچند پرداختن به صیغه و ...ایرادی ندارد اما بیان وجوه دیگر داستانی این کتاب لازم بنظر میرسد که شما آن را فرمودید.
بله شخصیتها ناتوانند از تغییر خود و محیطشان اما حس همزیستی خوبی هم دارند که لازمه یک جامعه مدرن است.هر چند قدرت بالادستی در این داستان هنوز تمایل به عقبگرد و بگیر و ببند دارد اما متن جامعه چیز دیگری میخواهد.اینکه همین متن میتواند تغییر بیشتری کند یا خیر ، آینده خبر میدهد.اما فعلا در مصالحه با آنچه برایش رقم خورده روزگار میگذراند...
سپاس از نظرات ارزشمندتان.
آقای قهاری من کتابتون رو خوندم . سعی کردم نظرات دیگران هم بخونم تا نظری که راجع به کارتون میدم تکراری نباشه . اما خیلی تعداد نظرات زیاد بود نشد همشون رو بخونم امیدوارم حرفام تکراری نشه . شما به عنوان یه نویسنده فضایی رو به تصویر کشیدید که قابل لمسه در جامعه ی ما از پرسوناژها و روابط اونها با خودشون و با دیگران و همینطور محیطی که در اون زندگی میکنن و از هوای همونجا تغذیه میکنن .از خیابانی که پر باشه از زندگی و مکث های پی در پی برای مشاهده ی چیزها و از همه مهمتر دیده شدن .خبری نیست ،جاییکه آدمها میان تا ببینند و دیده بشن . اما متاسفانه طوری طراحی شدن که باید از تو ماشین با سرعت 30 کیلومتر ببیینیشون . و بدتر از اون تهدیدی که هر لحظه در کمین . مثل همون (ون) و یا حتی ترس از خیس شدن زیر بارون که تو داستان شما باعث میشه هر کسی تو اون خیابون راه میره سریعتر به خونش برسه . اینکه توی خونه چقدر از نیازهای یک فرد برطرف میشه باز یه مسئله ی دیگس . و اینجا توی داستانتون خوب به تصویر کشیدید . توی فیلم های برادران داردن هم اگر کارهاشون رو دنبال کنید میبینید که عاملیه برای تهدید شخصیتها و توی داستان شما البته با یه تم دیگه نشون داده میشه و ایرانی تره و قربانی میده که همون نازیه . من میخوام خارج از سوالاتی که خودتون مطرح کردید و بهش خیلی خوب پرداختیت توی داستان و همه چیز حول همین سوال ها میچرخه حال و هوای داستانی تری بهش بدیم واین که فقط لازم نیست حول همون سوالات بگرده میتونه داستانتون به زندگیش ادامه بده و مسائل رو بیشتر بشکافه و از هر منظری بهش نگاه بشه شاید اصلا همین نوع طراحیه شهر عاملی باشه واسه ی این مشکلات البته میدونم مسائل میتونه پیچیده تر بشه من از منظر خودم میبینم . پرسناژ های از درون پاشیده ی منفعل رو میبینیم . چیزی که همین فضا بوجود اورده . و همون تشبیهی که به کار بردید برای اون سید (گلدسته ی بدون کاشی کاری و تزئین ) اگر این گلدسترو توی خیابون های شهر ببینین چه حسی بهتون دست میده . یه چیز دیگه ای که هست ما تو فضاهای راسیونال شده زندگی میکنیم و این خودش باز هم در کنار دیگر عوامل میتونه این مشکلات رو پیش بیار و به همین شکل ما داریم کنترل میشیم و تبدیل میشیم به آدمهای تنها که به شدت از همین رنج میکشیم چون جایی نیست برای زندگی کردن برای دیدن ، شنیدن ، دیالوگ . اگه این نیازها برطرف شه بازم به این شدت ما این مشکلات رو داریم . حالا همینجا نگهش میدارم تا برگردم به داستان شما و اتفاقاتی برای این آدم ها میوفته از اون پسری که لب پنجره اس به امید اومدن معشوقش برای همآغوشی که میبینیم نمیاد و ... چه اون سیدی که پایبند یه سری عقاید هست اما اون هم چیزی میخواد که نتونسته تو این زندگی که توی داستان داره به دستش بیاره و داره از همون رنج میکشه و هر دفعه میره تا خودش رو بشوره . تا به فردای خوب برسه و چه اون عاطفه ی داستان، روی یه خط باریک قدم بر میداره با یه شنل سیاه تا اون هم به یه فردای بهتر برسه اما برای این فردا از خودش انتظار نداره . انگار این شخصیت ها ناتوان شدن دیگه درونشون قوی نیست انگار دیگه قهرمانی نداره داستان هامون و همین .... آقای قهاری ببخشید اگر حرفایی خارج از سوالاتتون گفتم . فقط خواستم ببینیم جنبه ی های دیگه ی این زندگی رئال که هر روزش به راحتی میگذره و ما شکل میگیریم باهاش به راحتی .
[quote='mazen']اگر روابط جنسی کنترل شده و با رضایتمندی طرفین با رعایت مسایل طرفین همراه باشد مشکلی نیست صیغه فقط به آن شرعیت می بخشد.[/quote]
:O
نمیدونم منظور شما دوست عزیزمو درست گرفتم یا خستگی اثر منفی زیادی روی شاخکای گیرایی مغزم داشته.
شما میفرمایید اگه دوطرف مایل باشن میتونن رابطه ی جنسی کنترل شده داشته باشن....
چطور میشه اینجور روابط کنترل شده باشه؟؟؟
منظورم اینه ک الان چندتا زن و شوهرو میشناسم ک بقول خودشون بشدت کنترل میکردن ک بچه دار نشن تا اوضاع مالی بهبود پیدا کنه اما یه جوری و از یه جایی کنترل از دستشون خارج شده و نی نی توو راهه...
چ ضمانتی هست ک در اونجور روابط یهویی کنترل از دست دو طرف خارج نشه؟؟اگه خارج شد کی مسئوله؟؟پدر ، مادر و یا من و شما ک این حکمو صادر میکنیم؟؟
حتی یه دونه خطای کنترلی_تاکید میکنم حتی یه دونه خطا_ چ آسیبی میتونه ب یه انسان بزنه؟؟
حتی تصورشم رنج آوره...
اینجوری ب انسانی زندگی میبخشیم ک کسی نمیخوادش و این بدترین آغازه و تو خود حدیث مفصل بخوان و برو تا تهش...
چرا انسان نباید ب اون یه همسر قانع نباشه و با همون کنار نیاد؟؟گیرم انتخابش اشتباه بود،خب ب نظر من جداشدن بهتر از صیغه کردن و اینجور روابطه.
و اما راجع ب کسی ک از لحاظ مالی مشکل داره و نمیتونه از پس هزینه ی یه زندگی بربیاد و برای رفع نیاز صیغه میکنه:
این بخاطر فرهنگ{یا بهتره بگم عقیده ی تحمیل شده}ی نادرستیه ک بر جامعه ی ما حاکمه.
من یه دخترم اما بنظرم هیچی ناراحت کننده تر از این نیست ک سر مهریه ی بالا برای ازدواج من چونه بزنن...یا من یه خواسته ی غیرعقلانی از همسرم داشته باشم ک نتونه برآورده کنه.این خیلی زشته ک مردم ب دختراشون آموزش نمیدن ک شوهر،غول چراغ جادو نیست ک بعد از ازدواج_ نه سه تا_ ک تموم خواسته های تورو برآورده کنه و این زشت تره ک خود دختر خانوم عقلشو بکار نمیندازه و خودش ب این نتیجه نمیرسه.
اگه همه تعدلو حفظ کنن دیگه اصلا مشکلی ایجاد نمیشه و لازم ب صیغه و رابطه و... نیست.
اگر روابط جنسی کنترل شده و با رضایتمندی طرفین با رعایت مسایل طرفین همراه باشد مشکلی نیست صیغه فقط به آن شرعیت می بخشد.
با سلام
با تشکر از آقای قهاری باید به عرض برسونم که من با نظرات بلوط موافقم و حرف ایشان حرف من نیز میباشد
[quote='artemis_ba1392']
و یاد گفتار نیک ........پندار نیک..........کردار نیک.........[/quote]
خانم دکتر دادرس گرانمایه
باور دارم میشود از جهات مختلف به این اثر نگاه کرد. و برایم عجیب است که چرا بعضی خوانندگان بیشتر به حواشی داستان میپردازند تا موضوع اصلی آن...
اینکه برخی دوستان فرهیخته چون شما و نویسندگان عزیز نگاه متفاوتی به این داستان دارید برایم مایه مباهات و افتخار است.
و باز برای خوانندگان گرامی تاکید میکنم که هیچ جانبداری از هیچ شخص یا گروهی در این داستان نشده.
سپاس از مهرتان.
شاد باشید.
و همزمان یاد آیه ای افتادم از قران که خداوند می فرماید من از رگ گردنتان به شما نزدیک ترم............
و یاد گفتار نیک ........پندار نیک..........کردار نیک
...........
و یاد بودا.........زرتشت............و ............
سپاس از جناب قهاری عزیز!!!!
...............
نمی دانم چرا یاد این آیه از انجیل افتادم: و خداوند عشق است
و یاد این آیه از قران: الله نور السماوات........
و یاد خیلی چیزهای دیگر..............
سپاس جناب قهاری عزیز و هنوز می گویم که داستان شما در این سالهای اخیر بهترین داستانی بود که خوانده ام.............
مونولوگ صیغه! دیالوگ همآغوشی!
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک