هویت ایرانی و زبان فارسی
نویسنده:
شاهرخ مسکوب
امتیاز دهید
در قرن چهارم هجری، ما ایرانیها ملتی بودیم از بوتهی شکست برآمده، صافیتر از گذشته با کولهبار تاریخمان و ایستاده بر زمین زبان. درخت «ایرانیت» بر زمین زبان فارس و در آب و هوای اسلام رشد کرد و سر بر کشید، یک قوم یا ملت کهن، اما نوخاسته؛ هم مثل همهی مسلمانها و هم غیر از همه، به علت هویت متمایز و آگاهی به این تمایز، به علت آگاهی ایرانیان به ایرانی بودن خود.
«هویت» در اصل، امری انفعالی است. توجه به خود، در رابطه و با توجه به دیگران و از خلال آنها معنا مییابد. «خود بودن» یعنی دیگری نبودن، با دیگران تفاوت داشتن و در عین پیوند یا حتی آمیختگی، جدایی و برکناری را نگه داشتن. این دریافت، متعلق به انسان اجتماعی است و چون به واسطه و از راه دیگران معنا مییابد، هرگاه از طرف این دیگران مورد هجوم قرار گیرد و در خطر افتد، طبعاً توجه بیشتری نسبت به آن برانگیخته میشود. مثال خوبی نیست ولی میشود گفت بدنی که بیماری به آن راه یابد، خود را برای دفاع آماده میکند؛ وقتی ناخوشی نباشد، نیازی هم به کار دستگاه دفاعی نیست. مثال خوبی نبود، چون برخورد با دیگران با ضرری که مرض به بدن میرساند، تفاوت دارد ولی چون منظور را روشن میکرد، آورده شد.
دیگر اینکه توجه به هویت، امری انفعالی است. اما نگرانی هویت داشتن، امری منفی است. به این معنی که عکسالعمل است؛ معمولاً، ارادی و ناشی از دانستن یا خود انگیخته نیست. این کلمات به عنوان مترادف به کار برده نشده است؛ اراده، دانستگی (یا آگاهی) و خودانگیختگی، سه مفهوم و سه حالت نفسانی جدا هستند. به هر حال، امر منفی از بیرون به انسان تحمیل میشود. وقتی به نحوی تمام یا بخشی ازآدم در معرض تهدید قرار گرفت، این نگرانی بروز میکند. در اجتماع بشری هم ملتهایی که در معرض خطرند، ناچار نگران هویت خود هستند. ملتهای نیرومند یا غالب، اگر به آن توجه کنند از نگرانی و دلواپسی نیست، به علل دیگر است؛ یا برای حفظ برتری سیاسی ـ نظامی و اقتصادی یا فرهنگی است یا حتی برای گسترش این برتری؛ نه انفعالی، بلکه فاعلی و اکثراً ستیزهجو و مهاجم است.
در دورهی اخیر، یعنی از 28 مرداد 1332 به بعد، همان طور که نفوذ امریکا در ایـران بیشتر میشد و همان طور، فرهنگ و بعضی از روشهای زندگی امریکایی در بین ما راه مییافت، مسآلهای که از اوان انقلاب مشروطیت برای روشنفکران ایـران مطرح شده بود و کسانی با دیدهای متفاوت (از میرزاملکم خان و شیخ فضلالله نوری تا تقیزاده و کسروی و ...) به آن پرداخته بودند. یعنی، توجه به خود در برابر غرب و چگونگی رفتار با آن، روزبه روز شدت بیشتری مییافت. هجوم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب در ما، به صورت «غربزدگی» مطرح میشد، غربزدگی ـ به قول آلاحمد ـ به معنای سنزدگی، به معنای ویرانگر کلمه.
دورهی اخیر را برای روشن شدن مثل زدم و گرنه بحث در این باب موضوع صحبت نیست. فقط با استفاده از فرصت یادآوری می کنم که گفتوگوهایی که در سالهای اخیر از «غربزدگی» به وسیلهی آلاحمد و دیگران درباره این موضوع پیچیده و بسیار گونه شد، سطحی، شتابزده و ناشی از تعصبهای سیاسی و از پشت عینک ایدئولوژیهایی بود که ناچار نتیجه را از پیش معین میکرد. به همان معنا که در پیش گفتیم، «منفی» بود. البته از حق نباید گذشت که شرایط سیاسی زمان و وجود سانسور و غیره، در سطح نگهداشتن تفکر سیاسی و بحثهایی از این نوع بیاثر نبود.
نقل از: هویت ایرانی و زبان فارسی – شاهرخ مسکوب – نشر فرزان – تهران، چاپ نخست 1379
بیشتر
«هویت» در اصل، امری انفعالی است. توجه به خود، در رابطه و با توجه به دیگران و از خلال آنها معنا مییابد. «خود بودن» یعنی دیگری نبودن، با دیگران تفاوت داشتن و در عین پیوند یا حتی آمیختگی، جدایی و برکناری را نگه داشتن. این دریافت، متعلق به انسان اجتماعی است و چون به واسطه و از راه دیگران معنا مییابد، هرگاه از طرف این دیگران مورد هجوم قرار گیرد و در خطر افتد، طبعاً توجه بیشتری نسبت به آن برانگیخته میشود. مثال خوبی نیست ولی میشود گفت بدنی که بیماری به آن راه یابد، خود را برای دفاع آماده میکند؛ وقتی ناخوشی نباشد، نیازی هم به کار دستگاه دفاعی نیست. مثال خوبی نبود، چون برخورد با دیگران با ضرری که مرض به بدن میرساند، تفاوت دارد ولی چون منظور را روشن میکرد، آورده شد.
دیگر اینکه توجه به هویت، امری انفعالی است. اما نگرانی هویت داشتن، امری منفی است. به این معنی که عکسالعمل است؛ معمولاً، ارادی و ناشی از دانستن یا خود انگیخته نیست. این کلمات به عنوان مترادف به کار برده نشده است؛ اراده، دانستگی (یا آگاهی) و خودانگیختگی، سه مفهوم و سه حالت نفسانی جدا هستند. به هر حال، امر منفی از بیرون به انسان تحمیل میشود. وقتی به نحوی تمام یا بخشی ازآدم در معرض تهدید قرار گرفت، این نگرانی بروز میکند. در اجتماع بشری هم ملتهایی که در معرض خطرند، ناچار نگران هویت خود هستند. ملتهای نیرومند یا غالب، اگر به آن توجه کنند از نگرانی و دلواپسی نیست، به علل دیگر است؛ یا برای حفظ برتری سیاسی ـ نظامی و اقتصادی یا فرهنگی است یا حتی برای گسترش این برتری؛ نه انفعالی، بلکه فاعلی و اکثراً ستیزهجو و مهاجم است.
در دورهی اخیر، یعنی از 28 مرداد 1332 به بعد، همان طور که نفوذ امریکا در ایـران بیشتر میشد و همان طور، فرهنگ و بعضی از روشهای زندگی امریکایی در بین ما راه مییافت، مسآلهای که از اوان انقلاب مشروطیت برای روشنفکران ایـران مطرح شده بود و کسانی با دیدهای متفاوت (از میرزاملکم خان و شیخ فضلالله نوری تا تقیزاده و کسروی و ...) به آن پرداخته بودند. یعنی، توجه به خود در برابر غرب و چگونگی رفتار با آن، روزبه روز شدت بیشتری مییافت. هجوم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب در ما، به صورت «غربزدگی» مطرح میشد، غربزدگی ـ به قول آلاحمد ـ به معنای سنزدگی، به معنای ویرانگر کلمه.
دورهی اخیر را برای روشن شدن مثل زدم و گرنه بحث در این باب موضوع صحبت نیست. فقط با استفاده از فرصت یادآوری می کنم که گفتوگوهایی که در سالهای اخیر از «غربزدگی» به وسیلهی آلاحمد و دیگران درباره این موضوع پیچیده و بسیار گونه شد، سطحی، شتابزده و ناشی از تعصبهای سیاسی و از پشت عینک ایدئولوژیهایی بود که ناچار نتیجه را از پیش معین میکرد. به همان معنا که در پیش گفتیم، «منفی» بود. البته از حق نباید گذشت که شرایط سیاسی زمان و وجود سانسور و غیره، در سطح نگهداشتن تفکر سیاسی و بحثهایی از این نوع بیاثر نبود.
نقل از: هویت ایرانی و زبان فارسی – شاهرخ مسکوب – نشر فرزان – تهران، چاپ نخست 1379
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1392/05/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی هویت ایرانی و زبان فارسی
بتونه کتاب روزها در راه جناب شاهرخ مسکوب را که خارج از کشور چاپ شده را بزاره تو کتابناک :D:D:D:D:D:D
در هر صورت شوخی کردم...
زنده یاد مسکوب یکی از فرهیخته گان کم تکرار ماست ...
بقول داریوش شایگان : «مسکوب اقلیم حضور بود، او از آثارش بزرگ تر بود.»
یادش جاوید
و سپاس از خر تو خر عزیز8-)8-)