رسته‌ها
عصر زرین فرهنگ ایران
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 51 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 51 رای
ای‍ن‌ ک‍ت‍اب‌ ج‍ل‍د دوم‌ "م‍ی‍راث‌ ب‍اس‍ت‍ان‍ی‌ ای‍ران‌" اس‍ت‌.

عصر زرین فرهنگ ایران(به انگلیسی: The Golden Age Of Persia) کتابی است که ریچارد فرای در سال ۱۹۸۸ به تحریر در آورده و مسعود رجب‌نیا آن را به فارسی برگردانیده است. این کتاب به موضوع فرهنگ در ایران در طول چندین دوره تاریخی می‌پردازد. کتاب عصر زرین فرهنگ ایران در دوازده فصل فرهنگ و تاریخ ایران را مرور می کند و زوایای جالبی از تمدن غنی ایرانیان را آشکار می سازد که طبیعتاً می تواند برای علاقمندان به تاریخ و فرهنگ ایران بسیار سودمند و قابل تأمل باشد. در اواسط کتاب نیز عکس هایی زیبا از اشیاء فلزکاری، معماری و هنر ایرانیانِ باستان به نمایش درآمده که می تواند در فهم بیشتر مطالب مفید واقع شود. هدف این کتاب، که دنباله "میراث باستانی ایران" است، بازگفتن رویدادهای فتوحات عربان در ایران و آسیای میانه و سخن گفتن از نتایج این کشورگشایی ها نیست بلکه بیان نظریات کلی مردم سرزمین های گشوده شده، نسبت به جهانگیران عرب و آیین اسلام است. این کتاب با سرگذشت عربان و اسلام در شرق و علل برافتادن ساسانیان نیز سروکار دارد. موضوع شایان ذکر دیگر همانا پیدا آمدن زبان شعر نو فارسی در ماوراءالنهر و نه در سرزمین فارس است. ایرانیان شرقی، ضرورت درآمیختن زبان فارسی و عربی را دریافتند و در نتیجه یک زبان فارسی نو اسلامی درآمیخته با عربی پدید آمد. هنرها و پیشه ها در دودمان های ایرانی را نیز در این کتاب می توان یافت. چاپ دوم این کتاب با ترجمه ی مسعود رجب نیا در سال 1363 توسط انتشارات سروش در 5000 شمارگان و در تهران منتشر شده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
332
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1396/01/01

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عصر زرین فرهنگ ایران

تعداد دیدگاه‌ها:
2
درود
سفری دور و دراز در ایران بزرگ «خاطرات ریچارد نلسون فرای» ص 7
شکوه ایران همواره فرهنگش بوده است. شعر، موسیقی، هنر و معماری ایران، همه در پهنه ای وسیع شکل گرفته است. بسی بزرگتر از کشور امروزی که پایتختش تهران است. ایران بزرگ در گذشته شامل بخش قفقاز، افغانستان و آسیای مرکزی بود با تاثیرات فرهنگی که تا چین و هند و جهان سامی می رفت. زندگی من وقف ترسیم و تشریح نفش ایران بزرگ در تاریخ تمدن ها شد. در اوت 1953، اندکی پیش از سقوط دکتر مصدق، نخست وزیر ایران، علی اکبر دهخدا، مولف و شاعر شهیر ایرانی، به من لقب ایران دوست داد. برای من ایران به معنی همه سرزمین ها و مردمانی که به ایرانی سخن می گویند و می گفتند و در آنها فرهنگ های چندگانه ایرانی وجود داشت
ترگُمان نِبیگ، مسعود رجب نیا در دیباچه مینویسد:
"همه میدانند که بسیاری از ایرانیان (پارسیان و خوارزمیان و سغدیان و غیره) خواندن و نوشتن عربی را فرا گرفتند، اینان بیشتر به زبان سابق رسمی دربار ساسانی که دری یعنی فارسی ساده بی آمیختگی با عربی باشد سخن میگفتند. زبان فارسی کنونی دنباله ای است از این زبان که بعدها با واژهها و اصظلاحات بیشمار عربی برای پدیدار ساختن زبان پر پیرایه فارسی در برابر زبان ساده دری آمیخت."
ایشان به آن اندازه نادان هستند که نمیدانند زبان یَنگی یا رسمی ایران ساسانی، زبان پهلوی بود که به آن پارسیگ هم میگفتند. دری از گویشهای پارسی نو است و نه پارسی میانه در زمان ساسانیان، دری به هیچ روی زبان نیست! سپس ایشان میگوید:
"در برابر اگر بخواهیم واژه های عربی را از زبان فارسی بیرون بریزیم همان قدر دشوار خواهد بود که بیرون ریختن واژه های فرانسوی یا لاتینی از زبان انگلیسی"
ایشان دوباره به آن اندازه نادان هستند که نمیدانند سره گویان واژه ای را بیرون نمیریزند، تنها آن را جایگزین میکنند. همچنین زبان انگلیسی داستانش جدا است. 29% زبان انگلیسی، لاتین و %29 درصد زبان انگلیسی، فرانسه ای، 6% زبان انگلیسی یونانی و 10% آن از زبانهای دیگر، و تنها 26% زبان آن ژرمنی است (انگلیسی از زیر شاخه های زبان ژرمنی است، و این 26% با شمارش واژگان بیگانه آلمانی است.) به ویکیپدیا انگلیسی بنگرید: متن لینک زبان انگلیسی دردش یکی دو تا نیست. تنها 40% پارسی، تازی است که بسیاری از آنها برابر پارسی اش را دارد. به ویکی پدیا انگلیسی بنگرید: متن لینک واژگان لاتینی و فرانسه ای بیش از نیمی از زبان انگلیسی را فروگرفته اند؛ پس نمیتوان پالوده کردن پارسی از عربی و انگلیسی از فرانسه ای و لاتین را با هم سنجید. سپس ایشان دنباله میدهد:
"ایرانیان شرقی، ضرورت درآمیختن زبان فارسی و عربی را دریافتند و در نتیجه یک [/b]زبان فارسی نو اسلامی[/b] درآمیخته با عربی پدید آمد"
دیدگاهش خیلی کودکانه است، ایشان میگوید همه مردم ایران خاوری دور هم گرد آمدند و گفتند زبان ایرانی را با تازی بیامیزیم! نه، به این آسانی هم نیست زبان تازی اندک اندک در میان پارسی راه پیدا کرد و بزرگترین شَوَندان یا علتهایش، تازی نویسی بسیاری از دانشمندان، قرآن و عروض بود. این سخنان کودکانه آشکار است دردش دین است و از این زبانزد من در آوردی "زبان فارسی نو اسلامی" میتوان به گرایشهای تازی پرستانه ترگُمان (مسعود رجب نیا) و سخن سراسر نادرست و سوگیرانه اش پی برد.
عصر زرین فرهنگ ایران
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک