رسته‌ها
خاتونیسم
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 40 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 40 رای
.
به جای دیباچه:
اجدادمان عادت داشتند برای فرزند پسر ارشدشان، در وصیت نامه، یک طومار بلند مرتبه از رسوم مملکت داری مینوشتند. از بی اهمیت ترین امور مثل کشور داری تا اوجب واجبات مثل طعم اختصاصی قلیان پادشاه را مکتوب می کردند که مبادا تاج همایونی با افق زاویه ای بسازد!
بهرحال الان دیگر زمانه ی پادشاهی و دیکتاتوری گذشته و رعیت فریاد های دموکراسی طلبانه را از هر کوی و برزن جار میزنند (که البته فقط جار میزنند!). راستش را هم بخواهی، اگر به دموکراسی برنخورد و طرفدارانش خونمان را حلال اعلام نکنند، باید اعتراف کنم که ما هم دیگر حوصله نداریم. خیلی وقت است که پایتختمان را آغوش شما اعلام کردیم و برعکس اجدادمان که تا میگفتیم نکن کشور گشایی میکردند، ما فقط به فکر کشور تنگ کنی هستیم! تنگ کن این کشور آزاد از هفت دولت را!
به موضوع رجعت کنیم. این مرقومه، در حکم همان طومار بلندیست که پادشاهان به پسر ارشدشان میدادند، با این تفاوت که من می خواهم سنت شکنی کنم و آن را به شما بدهم ... اگر چه احتمالا اصحاب اعتراض کنند که شما از اشراف نیستید، اما من میدانم که در موهای شما خون اشرافیت به بر قرار است. به امیدآنکه خوب کشور داری کنید و ما را از آغوشتان تبعید نکنید و شمشیرتان هیچ وقت گردن ما را از یاد نبرد!
احسان احراری
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
44
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ehsan ahrari
ehsan ahrari
1392/05/20

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خاتونیسم

تعداد دیدگاه‌ها:
19
[quote='aria0251']من خیلی کم کامنت میذارم اما نگفتن این مطلب رو برای خودم حرام دونستم که چیزی در حدود 50 تا 60 اثر به قدری قوی بود که قابلیت چاپ داشته باشه
چرا این کار رو نمی کنید؟
با چاپ کتاب موقعیت بهتری هم کسب می کنید(از هر لحاظ)[/quote]
حقیقتش حوصله اش نبوده تا الان. شاید در آینده ...
من خیلی کم کامنت میذارم اما نگفتن این مطلب رو برای خودم حرام دونستم که چیزی در حدود 50 تا 60 اثر به قدری قوی بود که قابلیت چاپ داشته باشه
چرا این کار رو نمی کنید؟
با چاپ کتاب موقعیت بهتری هم کسب می کنید(از هر لحاظ)
خوب بود آفرین - دوتا از شعرها به تکرار آمدند. اما زیبا بودند و من لذت بردم.
قیامت که اعمالمان محشور شوند
بوسیدنت را
دوباره می بوسم...

* * * * * * * * * * * * * * *
ما شاخ هایی بودیم
که گوزنش را
پلنگها
دریده اند!.....

* * * * * * * * * * * * * * * *
شعر ها یکی از یکی ماه تر...
8-)8-)8-)8-)
چگونه
کشوری
که تو نرفتی
ادعای استقلال میکند؟
*********************
ساز دیکتاتوری خونینت را بزن
مرا باکی نیست
من رقص لیبرال را آموخته ام.
*********************
زیبا و شیوا بود...:-)
خدا چه می خواهد
از قیامتی که
انسان
نیمکت پارک ها را
گواه تنهاییش می گیرد؟
آنقدر دوری از من
که اگر در خواب
باز هم بخوابم
تو را نخواهم دید.
می ترسم مرگ بیاید
نبودنت را ببیند
و بمیرد.
فرض کن
دستم را با
اضافه ی گل تو آفریده اند..
بگیر.
سحابی ها
از دهان من آمده اند
وقتی به تو فکر می کردم
و سیگار می کشیدم!
هر بار که باد می آید
اسب های زیادی در موهایت وحشی می شوند
که شیهه هایشان را
در شعر های من می کشند.
جناب احراری تبریک میگم
کارتان بسیار زیبا و خلاقانه بود. از خواندنش لذت بردم. عکس ها هم به زیبایی کار افزوده بود
خاتونیسم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک