خاتونیسم
نویسنده:
احسان احراری
امتیاز دهید
.
به جای دیباچه:
اجدادمان عادت داشتند برای فرزند پسر ارشدشان، در وصیت نامه، یک طومار بلند مرتبه از رسوم مملکت داری مینوشتند. از بی اهمیت ترین امور مثل کشور داری تا اوجب واجبات مثل طعم اختصاصی قلیان پادشاه را مکتوب می کردند که مبادا تاج همایونی با افق زاویه ای بسازد!
بهرحال الان دیگر زمانه ی پادشاهی و دیکتاتوری گذشته و رعیت فریاد های دموکراسی طلبانه را از هر کوی و برزن جار میزنند (که البته فقط جار میزنند!). راستش را هم بخواهی، اگر به دموکراسی برنخورد و طرفدارانش خونمان را حلال اعلام نکنند، باید اعتراف کنم که ما هم دیگر حوصله نداریم. خیلی وقت است که پایتختمان را آغوش شما اعلام کردیم و برعکس اجدادمان که تا میگفتیم نکن کشور گشایی میکردند، ما فقط به فکر کشور تنگ کنی هستیم! تنگ کن این کشور آزاد از هفت دولت را!
به موضوع رجعت کنیم. این مرقومه، در حکم همان طومار بلندیست که پادشاهان به پسر ارشدشان میدادند، با این تفاوت که من می خواهم سنت شکنی کنم و آن را به شما بدهم ... اگر چه احتمالا اصحاب اعتراض کنند که شما از اشراف نیستید، اما من میدانم که در موهای شما خون اشرافیت به بر قرار است. به امیدآنکه خوب کشور داری کنید و ما را از آغوشتان تبعید نکنید و شمشیرتان هیچ وقت گردن ما را از یاد نبرد!
احسان احراری
بیشتر
به جای دیباچه:
اجدادمان عادت داشتند برای فرزند پسر ارشدشان، در وصیت نامه، یک طومار بلند مرتبه از رسوم مملکت داری مینوشتند. از بی اهمیت ترین امور مثل کشور داری تا اوجب واجبات مثل طعم اختصاصی قلیان پادشاه را مکتوب می کردند که مبادا تاج همایونی با افق زاویه ای بسازد!
بهرحال الان دیگر زمانه ی پادشاهی و دیکتاتوری گذشته و رعیت فریاد های دموکراسی طلبانه را از هر کوی و برزن جار میزنند (که البته فقط جار میزنند!). راستش را هم بخواهی، اگر به دموکراسی برنخورد و طرفدارانش خونمان را حلال اعلام نکنند، باید اعتراف کنم که ما هم دیگر حوصله نداریم. خیلی وقت است که پایتختمان را آغوش شما اعلام کردیم و برعکس اجدادمان که تا میگفتیم نکن کشور گشایی میکردند، ما فقط به فکر کشور تنگ کنی هستیم! تنگ کن این کشور آزاد از هفت دولت را!
به موضوع رجعت کنیم. این مرقومه، در حکم همان طومار بلندیست که پادشاهان به پسر ارشدشان میدادند، با این تفاوت که من می خواهم سنت شکنی کنم و آن را به شما بدهم ... اگر چه احتمالا اصحاب اعتراض کنند که شما از اشراف نیستید، اما من میدانم که در موهای شما خون اشرافیت به بر قرار است. به امیدآنکه خوب کشور داری کنید و ما را از آغوشتان تبعید نکنید و شمشیرتان هیچ وقت گردن ما را از یاد نبرد!
احسان احراری
آپلود شده توسط:
ehsan ahrari
1392/05/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خاتونیسم
چرا این کار رو نمی کنید؟
با چاپ کتاب موقعیت بهتری هم کسب می کنید(از هر لحاظ)[/quote]
حقیقتش حوصله اش نبوده تا الان. شاید در آینده ...
چرا این کار رو نمی کنید؟
با چاپ کتاب موقعیت بهتری هم کسب می کنید(از هر لحاظ)
بوسیدنت را
دوباره می بوسم...
* * * * * * * * * * * * * * *
ما شاخ هایی بودیم
که گوزنش را
پلنگها
دریده اند!.....
* * * * * * * * * * * * * * * *
شعر ها یکی از یکی ماه تر...
8-)8-)8-)8-)
کشوری
که تو نرفتی
ادعای استقلال میکند؟
*********************
ساز دیکتاتوری خونینت را بزن
مرا باکی نیست
من رقص لیبرال را آموخته ام.
*********************
زیبا و شیوا بود...:-)
از قیامتی که
انسان
نیمکت پارک ها را
گواه تنهاییش می گیرد؟
آنقدر دوری از من
که اگر در خواب
باز هم بخوابم
تو را نخواهم دید.
نبودنت را ببیند
و بمیرد.
فرض کن
دستم را با
اضافه ی گل تو آفریده اند..
بگیر.
از دهان من آمده اند
وقتی به تو فکر می کردم
و سیگار می کشیدم!
هر بار که باد می آید
اسب های زیادی در موهایت وحشی می شوند
که شیهه هایشان را
در شعر های من می کشند.
کارتان بسیار زیبا و خلاقانه بود. از خواندنش لذت بردم. عکس ها هم به زیبایی کار افزوده بود