غزال
نویسنده:
حسینقلی مستعان
امتیاز دهید
معروف به داستانهای ح. م. حمید
برگرفته از متن کتاب:
غزال سیاه چشم زیبا دیگر آنچه را که پیرامون لانه اش داشت ندارد: آبی که قطره قطره از میان خزه ها درون گودالی کوچک می ریخت، جمع می شد و حوضچه ای می ساخت، دیگر نمی ریزد گودال را پر نمی کند، به لبان خنک او نمی رسد؛ آفتابی که بامدادان گرمی و طرب بوی می بخشید و شامگاهان فرمان بازگشتن بلانه اش می داد، درختهای کوتاه که از شاخ و برگشان سایبان خنکی برایش می ساختند، هر روز ظهر تنش را از گرمای آفتاب در امان می گذاشتند و شاخهای کوچکش را نوازش می کردند دیگر وجود ندارند؛ همه زیبایی ها، همه خوبیها، همه راحتها نابود شده همه آب ها یخ بسته، آفتاب رو نهفته، آسمان سراسر سیاه از ابر زمین، سراسر سفید از برف؛ اینجا دیگر جای زیستن نیست؛ غزال زیبا گیاه سبز نازک و آب صاف گوارا میخواهد تا بتواند زنده ماند، زندگی کند و با چشمان سیاهش به جهان بنگرد...
برگرفته از متن کتاب:
غزال سیاه چشم زیبا دیگر آنچه را که پیرامون لانه اش داشت ندارد: آبی که قطره قطره از میان خزه ها درون گودالی کوچک می ریخت، جمع می شد و حوضچه ای می ساخت، دیگر نمی ریزد گودال را پر نمی کند، به لبان خنک او نمی رسد؛ آفتابی که بامدادان گرمی و طرب بوی می بخشید و شامگاهان فرمان بازگشتن بلانه اش می داد، درختهای کوتاه که از شاخ و برگشان سایبان خنکی برایش می ساختند، هر روز ظهر تنش را از گرمای آفتاب در امان می گذاشتند و شاخهای کوچکش را نوازش می کردند دیگر وجود ندارند؛ همه زیبایی ها، همه خوبیها، همه راحتها نابود شده همه آب ها یخ بسته، آفتاب رو نهفته، آسمان سراسر سیاه از ابر زمین، سراسر سفید از برف؛ اینجا دیگر جای زیستن نیست؛ غزال زیبا گیاه سبز نازک و آب صاف گوارا میخواهد تا بتواند زنده ماند، زندگی کند و با چشمان سیاهش به جهان بنگرد...
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1392/09/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی غزال