انسان و درونش
نویسنده:
گراهام گرین
مترجم:
ابراهیم صدقیانی
امتیاز دهید
✔️ داستان از جایی شروع می شود که اندروز بعد از درگیری با ماموران گمرک که منجرب کشته شدن یک مامور شده از دست همدست قاچاقچی خودش فرار می کند. و بطور اتفاقی به خانه الیزابت می رود. مردی که الیزابت با او زندگی می کرده به تازگی مرده است و اندروز از الیزابت در برابر همسایه ها که گمان می کنند وی زنی است که به اخلاقیات پایبند نیست محافظت می کنند. پس از اینکه اندروز در مه با کارلین که رئیس قاچاقچی هاست مواجه می شود به خانه الیزابت برمی گردد و الیزابت او را متقاعد می کند که در دادگاه لوز بر علیه قاچاقچی ها شهادت دهد. اندرو به لوز سفر می کند و در دادگاه با وجود اینکه توسط دیگر شاهدان مورد تمسخر واقع می شود شهادت می دهد.
محاکمه با تبرئه قاچاقچی ها تمام می شود و آنها سعی می کنند کار اندروز را با صدمه زدن به الیزابت جبران کنند. اندروز به خانه الیزابت باز می گردد و او را از وجود خطر آگاه می کند. زمانی که الیزابت او را برای آوردن آب از چاه می فرستد متوجه می شود که یکی از قاچاقچی ها در داخل خانه است. او می دود تا کمک بگیرد اما زمانی که برمی گردد متوجه می شود که الیزابت توسط یکی از قاچاقچی ها کشته شده و کارلن در خانه به انتظار او نشسته است.
پس از آنکه اندروز متوجه می شود تنها راه لودادن پدرش آسیب رساندن به خودش است به کارلین می گوید که خانه را ترک کند و اینکه خودش مسئولیت قتل الیزابت را بر عهده خواهد گرفت...
بیشتر
محاکمه با تبرئه قاچاقچی ها تمام می شود و آنها سعی می کنند کار اندروز را با صدمه زدن به الیزابت جبران کنند. اندروز به خانه الیزابت باز می گردد و او را از وجود خطر آگاه می کند. زمانی که الیزابت او را برای آوردن آب از چاه می فرستد متوجه می شود که یکی از قاچاقچی ها در داخل خانه است. او می دود تا کمک بگیرد اما زمانی که برمی گردد متوجه می شود که الیزابت توسط یکی از قاچاقچی ها کشته شده و کارلن در خانه به انتظار او نشسته است.
پس از آنکه اندروز متوجه می شود تنها راه لودادن پدرش آسیب رساندن به خودش است به کارلین می گوید که خانه را ترک کند و اینکه خودش مسئولیت قتل الیزابت را بر عهده خواهد گرفت...
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1392/09/02
دیدگاههای کتاب الکترونیکی انسان و درونش
خلاصه داستان: داستان از جایی شروع می شود که اندروز بعد از درگیری با ماموران گمرک که منجرب کشته شدن یک مامور شده از دست همدست قاچاقچی خودش فرار می کند. و بطور اتفاقی به خانه الیزابت می رود. مردی که الیزابت با او زندگی می کرده به تازگی مرده است و اندروز از الیزابت در برابر همسایه ها که گمان می کنند وی زنی است که به اخلاقیات پایبند نیست محافظت می کنند. پس از اینکه اندروز در مه با کارلین که رئیس قاچاقچی هاست مواجه می شود به خانه الیزابت برمی گردد و الیزابت او را متقاعد می کند که در دادگاه لوز بر علیه قاچاقچی ها شهادت دهد. اندرو به لوز سفر می کند و در دادگاه با وجود اینکه توسط دیگر شاهدان مورد تمسخر واقع می شود شهادت می دهد.
محاکمه با تبرئه قاچاقچی ها تمام می شود و آنها سعی می کنند کار اندروز را با صدمه زدن به الیزابت جبران کنند. اندروز به خانه الیزابت باز می گردد و او را از وجود خطر آگاه می کند. زمانی که الیزابت او را برای آوردن آب از چاه می فرستد متوجه می شود که یکی از قاچاقچی ها در داخل خانه است. او می دود تا کمک بگیرد اما زمانی که برمی گردد متوجه می شود که الیزابت توسط یکی از قاچاقچی ها کشته شده و کارلن در خانه به انتظار او نشسته است.
پس از آنکه اندروز متوجه می شود تنها راه لودادن پدرش آسیب رساندن به خودش است به کارلین می گوید که خانه را ترک کند و اینکه خودش مسئولیت قتل الیزابت را بر عهده خواهد گرفت. به نقل از: ویکی پدیای انگلیسی.