رسته‌ها
عنکبوت کاغذی
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 26 رای
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 26 رای
دفتر ششم کمی متفاوت از دفاتر قبلی است با کمی چاشنی غر زدن، تلفیقی از نثر و شعر سپید و شعر نوی موزون، آمیخته به خاطره و بار خاطر.
تقدیم به دوستان کتابناکی‌ام، آنانکه با نقدها و تشویق‌هایشان مخاطبی امیدبخش بودند و هستند.

و من در اعماق تاریکی، در جستجوی نورم. درونم بس تاریک است و تنها کورسویی از دور می‌بینم . راهی‌ام بدانسو...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
76
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
sagaro
sagaro
1392/04/07

کتاب‌های مرتبط

سوار بر گیسوان باغ
سوار بر گیسوان باغ
5 امتیاز
از 1 رای
فیلم کوتاه
فیلم کوتاه
3 امتیاز
از 3 رای
نت های آبی
نت های آبی
4 امتیاز
از 5 رای
مرگ از مدام
مرگ از مدام
4.2 امتیاز
از 79 رای
من هم آدمم
من هم آدمم
4.2 امتیاز
از 5 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عنکبوت کاغذی

تعداد دیدگاه‌ها:
124
من عاشق صفحه ی 16 شدم:
شب اگر به ستاره ها نگریستی هیچ اشکال ندارد ولی،
شب پره ها و کرم های شب تاب را از یاد نبر در دسترس ترند.

تن آدمی شریف است به جان آدمیت ولی خب،
جان خارج از تن که دیده؟!
تن هم هر چه قدر تنها
نیازهایی دارد به تن ها، من ها، گشتن ها، ددر ها
مرکبت را خوب علیق بده!
یادت باشد که پول خوشبختی نمی آورد ولی همه چیز را می خرد
و ثروت بر علم هیچ برتری ندارد بجز کارگشایی
برخلاف ادب که مفلست می کند و
به پشیزی خریدار ندارد!
زیاد جدی نگیر،
دچار سوءتفاهم می شوی...
گل سرخ جان پوستمان کنده شد ، تسلیم :)
همینو در وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قبول بفرمایید
در چشم عکس تو و در عکس چشم تو
دریا به رنگ چشم تو طوفان زخشم تو
دریا به رنگ خون و خونین نگاه تو
در خون غرقه من چشمم به راه تو
و نیز در همان وزن :
آمد نگار من به مجلس و بدستش جام می
چرخید مستی زمی به چشم مست وی
مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل
همانطور که بحر هزج به کلاس ما نمی خورد مضارع هم نمی خورد؛ وقت بارکشی که می شود فهیم خر است وقت شاعری...
فعلا شعرم نمیاد

میدونم مسابقه سختی بود و دچار استرس شدی حالا اشکال نداره خودتو ناراحت نکن مسابقه این چیزها را هم دارد دیگر! همین که در مسابقه شرکت کردی برایمان کلی ارزش دارد، به امید پیروزی در تمامی مراحل زندگی :-)
فهیم مچکریم...
[quote='red flower'] فهیم قند عسل !
عمدا ساده گفتم بری مرحله بعد
احساس میکنم تکراری بود بگذریم...
حالا:مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوب [/quote]
مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل
همانطور که بحر هزج به کلاس ما نمی خورد مضارع هم نمی خورد؛ وقت بارکشی که می شود فهیم خر است وقت شاعری...
فعلا شعرم نمیاد.(!)
[quote='Molla nasredin']نقل قول از red flower: حالا من مسابقه میذارم ، یه وزن میگم ببینم میتونی براش شعر بسرایی: هزج مسدس محذوف
ممنان گل سرخ جان؛ باز تو، این ملای پیر که فقط می تواند بزند تووی ذوق گرچه هنوز هیچ نزده توو خال.
گفتی هزج مسدس محذوف؟ یعنی مفاعیلن مفاعین فعولن(مفاعیل).
باید بگویم این وزن ساده ترین وزن شعر فارسی است و اصلا به کلاس ما نمی خورد طبع بدان بیالائیم
کرّه که بودم شعرهایم در این وزن بود! تازه یاد گرفته بودم بنویسم، حیف امکانات نبود والا الان اسبی بودم برای خودم!
نشینم هر دمی بر کوی و برزن
که بینم روی آن مهتاب تابان!
شاعر: کره الاغ 9 ساله اهل گُندُن!
[/quote]
فهیم قند عسل ! عمدا ساده گفتم بری مرحله بعد:D
احساس میکنم تکراری بود :-( بگذریم... حالا:
مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوب ;-(:D
شبی من بودم و پیچیده در خود
اسیر شاید و اما و لابد
تمام وزن دنیا در سرم بود
غم عالم کشیده در برم بود
وجودت سنگ مکیال ترازو
تو جادویی توجادویی تو جادو
خیالت در توازن در نیاید
ولی پشتم زکوهانم برآرد
عجب باری شدی برروی دوشم
که عالم شد شکسته از سروشم
تو آتش میزنی برجان و هوشم
تو فریادی تو غوغایی به گوشم
ازین آتش که جانم را بسوزد
لبم را با سکوتم هم بدوزد
منم سوزان و لیکن من خموشم
نمی گریم که دست پرده پوشم
[quote='red flower'] حالا من مسابقه میذارم ، یه وزن میگم ببینم میتونی براش شعر بسرایی: هزج مسدس محذوف[/quote]
ممنان گل سرخ جان؛ باز تو، این ملای پیر که فقط می تواند بزند تووی ذوق گرچه هنوز هیچ نزده توو خال.
گفتی هزج مسدس محذوف؟ یعنی مفاعیلن مفاعین فعولن(مفاعیل).
باید بگویم این وزن ساده ترین وزن شعر فارسی است و اصلا به کلاس ما نمی خورد طبع بدان بیالائیم;-(
کرّه که بودم شعرهایم در این وزن بود! تازه یاد گرفته بودم بنویسم، حیف امکانات نبود والا الان اسبی بودم برای خودم!:((
نشینم هر دمی بر کوی و برزن
که بینم روی آن مهتاب تابان!
شاعر: کره الاغ 9 ساله اهل گُندُن!

در تنگنای قافیه خورشید خَر شود...

و یا به عبارتی قافیه چو به تنگ آید شاعر به جفنگ آید:D اینو یه جا دیگه هم گفته بودم!
مزاح نمودم... احسنت فهیم طبع شعرت واقعا ستودنی ست.8-)
حالا من مسابقه میذارم ، یه وزن میگم ببینم میتونی براش شعر بسرایی: ;-)
هزج مسدس محذوف;-(
[quote='sagaro']البته "نو" بود ها ، عروض نداشت ، مدرن بود ملا جان [/quote]
حالی عظیم بردیم ؛اندکی صبر؛ من نیز خواهانم، محو شدن را!
در تنگنای قافیه خورشید خَر شود...
البته "نو" بود ها ، عروض نداشت ، مدرن بود ملا جان :))
عنکبوت کاغذی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک