رسته‌ها
انسان
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 40 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 40 رای
کتاب انسان ، مجلد ۲۴ از مجموعه آثار مرحوم دکتر علی شریعتی است.

فهرست مطالب :
انسان و اسلام
آزادی
انسان و مکاتب غرب
اومانیسم یا اصالت انسان
فاجعه های جدید
انسان در تضاد مارکسیسم و مذهب
انسان و تاریخ
فلسفه خلقت انسان
اگزیستانسیالیسم
تنهایی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
404
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/06/20
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی انسان

تعداد دیدگاه‌ها:
56
[quote='آزاد میاندیشم']
اگر نسخه ی بدی نباشه نسخه ی نیکی هم نیس
تضادهایی مثل ظلم و دادطلبی یا سیاهی و سفسدی یا روشنایی و تاریکی همیشه ثابت هستند اگر یکی از اینها نباشه مفهوم دیگری بدون شک قابل درک نخواهد بود
[/quote]
دوست عزیز من برای تفهیم مثال هم زدم، من تضاد بین دو یا چند چیز رو رد نکردم فقط بنظرم انعکاس این موضوع روی جوامع انسانی کاملا اشتباهه.
[quote='Carboon777']نقل قول از siawash110:
سفیدی مطلق و سیاهی مطلق قابل مشاهده نیستند نور و تاریکی و سیاهی و سفیدی فقط با حضور یکدیگر قابل تشخیصند
این همزاد پنداری به خودی خود درسته ولی اگر متصلش کنید به روابط بین انسانها کاملا مردود میشه. آدما فقط خوب و بد نیستن. اثبات خوب بودن یک آدم نیازمند وجود نسخه بدش نیست برای مثال:
شما در حال حرکت با دوچرخه هستید، زمین میخورید، اوف میشید، اشخاصی که به سمت شما قدمی بردارن برای کمک در اون لحظه به درجه خوب بودن نائل میشند، اگر کسی در همون حال و هوا بیاد و لگدی به پاتون بزنه میشه آدم بد و افرادی هم که فقط نظاره گر هستند یا رد می شوند هم لقب انسانهای خنثی را پیدا میکنند و... در این شرایط در صورت حذف آدمهای بد به صورت اسمی هیچ خللی در خوب بودن انسانهای که به شما کمک کردند وارد نشده و ارزش کارشون هم همونطور مثل قبل حفظ میشه.[/quote]
اینکه برای خوب بودن آدم ها نیاز به نسخه ی بدشون نیس کاملا اشتباهه
اگر نسخه ی بدی نباشه نسخه ی نیکی هم نیس
تضادهایی مثل ظلم و دادطلبی یا سیاهی و سفسدی یا روشنایی و تاریکی همیشه ثابت هستند اگر یکی از اینها نباشه مفهوم دیگری بدون شک قابل درک نخواهد بود
اینجا باید گفت مدینه ی فاضله یا اون اتوپیایی که علی شریعتی ترسیم کرده جدا از درستی و نادرستی هیچوقت به وقوع نمیرسه
ما میتونیم یک اتوپیای درست رو ترسیم کنیم ولی نه به این معنا که بهش برسیم چون قابل دسترسی نیس بلکه فقط میتونیم بهش نزدیک و نزدیکتر بشیم
هیچ وقت جهانی عاری از طلم و ستم به وجود نمیاد چراکه خیلی از مفاهیم زیر سوال میره اما میشه خودمونو به اون جامعه ی ایده آل نزدیک کنیم
برخى دکتر رو اگزیستانسیالیست و اومانیست مى دونن، اشتباه بزرگیه
"بهترین فرشته ها همین شیطان بود
مرد و مردانه ایستاد گفت : نه سجده نمی کنم ، تو را سجده می کنم اما این آدمک های کثیفی را که از گل متعفن ساخته ای این موجود ضعیف و نکبتی را که برای شکم چرانیش خدا و بهشت و پرستشو عظمت و بزرگواری و آخرت و حق شناسی و محبت و همه چیز و همه کس را فراموش می کند ( برای یک شکم انگور یا خرما یا گندم ) گوسفند وار پوزه اش را بر زمین فرو می برد و چشمش را بر آسمان و بر تو می بندد سجده نمی کنم
نمی بینی اینها چه می کنند؟
مسیح و یحیی و زکریا و علی را بی رحمانه و دردمنشانه می کشند ..."
از هبوط در کویر
دکتر بارها عملکرد انسان رو زیر سوال برده در حالى که اومانیست هاى گرامى بالاتر از مادیت و انسانیت چیزى نمى دونن و این یعنى انسان داره نقص ها و نیاز هاى موجودات جهان هستى رو رفع مى کنه، دکتر شان انسان رو بالا مى دونه و این عین اسلامه نه اگزیستانسیالیسم،نه اومانیسم (به تعریف مانیفست اومانیسم) اسلام، انسان رو اشرف مخلوقات مى دونه...
دکتر بارها هم گفته که اگزیستانسیالیسم درست نیست.
به هر حال ولى دکتر برخى اوقات عقاید متناقضى داشته در مورد انسان، علاوه بر این که انسان رو بالا مى دونه، گاهى هم انتقادات تندى رو علیه توده وارد مى کنه که توده حقیقتا لایق اون انتقادات نیستند.
سلام
در فیه ما فیه مولانا »» عامل رشد انسان ،تضاد است خالق انسان را در چار چوب تضاد آفریده است تا در چنین زمینه ای به تعالی دست یابد. آنچه که از دید انسان پنهان باشد فقط در صورت تضادپذیر بودن قابل آشکار است. وبرای همین مولانا میفرماید،،،،،،،،پس نهانی ها به ضد ،پیدا شود ***چونکه حق را نیست ضد ،پنهان بود.
اگر این زمینه وجود نداشت ««توان با لقوه تبدیل به توان با لفعل»»نمی شد،و او وضعیت ثابتی داشت. پس به ضد نور ،دانستی تو نور***ضد ضد را می نماید در صدور.
پس اگر انسان در این چرخه ی حیات بتواند ،خود را از تضاد برهاند،میتواند به سعادت برسد،و به عبارتی دیگر تضاد عامل خستگی آنتروپی وبی تضادی عامل جاودانگی است.
جنگ اضداد است عمر این جهان***صلح اضداد است عمر جاودان. صالحین که در اخر نماز به آنها سلام میدهیم ، آنهایی هستند که با هنرمندی و عنایت حق، ظهور درونی عوامل تضاد رابه کنترل در آورده اند. و این یک طرح الهی است، که شیطان عصیان کرد و آدم تسلیم شد . چون آدم بود و میخواست آدم بر گردد ورو سفید. که مولانا می فرماید،که خدا به آدم گفت ،میدانستی که این هبوط قضای من بود، چرا هیچی نگفتی ؟
نه که تقدیر و قضای من بود ،آن***چون بوقت ،عذر کردی آن ،نهان.
گفت، ترسیدم، ادب نگذاشتم***گفت من هم ،پاس ،آنت داشتم. با آرزوی سعادت
حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند:
•هیچ دشمنی برای انسان٬ ستمگرتر از نفس او نیست.
منبع : غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل ٨۶ (لا)٬حدیث٣٢۴ .
با سلام به دوستان خوبم.
شیطانمدعی است که هر موجودی در دستگاه آفرینش نقشی دارد ومن در این دستگاه نقش ،،،محک،،،،،،را دارم.من صرفا درون افراد را نشان می دهم.والا کسی را ،،،،بد ،،،،یا ،،،خوب ،،،،، نمیکنم.پس من آفریننده خوب وبد نیستم،بلکه نشان دهنده آنها هستم.
گفت ابلیس گشای ،این عقد را***من محک، قلب،را و ،نقد ،را.
امتحان شیر وکلبم کرد حق ***امتحان ،نقد، و ،قلبم ، کرد حق.
قلب را من کی سیه رو کرده ام***صیرفی ام،قیمت او کرده ام.
نیکوان رارهنمایی میکنم***شاخه های خشک را بر می کنم.
این علف ها می نهم از بهر چیست ؟***تا پدید آید که حیوان جنس کیست.
تو گیاه و استخوان ،پیشش بریز***تا کدامین سو کند او گام، تیز.
گر بسوی استخوان آید ،سگ است ***ور گیا خواهد ،یقین آهو رگ است
قهر ولطفی ،جفت شد با همدگر ***زاد از این هر دو جهانی خیر وشر.
تو گیاه و استخوان را عرضه کن**قوت نفس وقوت جان را عرضه کن.
گر غذای نفس جوید،ابتر است***ور غذای روح خواهد،سرور است .
مولانا
هدف از خلقت انسان چیست ؟
خداوند خالق است و انسان یکی از هزاران خلقت او و این سوال که هدف از خلقت انسان چیست مثل آن است که بگوییم که چرا خداوند خالق است . سوالی خارج از حیطه !!!!
ولی می توان پرسید برنامه نوشته شده برای انسان کامل چیست ؟
سعادت انسان در چیست ؟
Carboon777 عزیز
در نظر عوام اظهارات دوست عزیزمان « siawash110 » مورد پسـند واقع می شود, اما مـثال هائی که ذکر فرموده اند واقع بیـنانه نیـست , زیرا شـیطان موجودی مجرد و جدای از
انسـان نیـست که بخواهـد و یا بتواند نقشـی در زندگی انسـان داشـته باشـد, به کرَات عرض کرده ام به لحاظ این که انسان موجودی است باشـعور و با اختیـار, خـداوند فرصـت
انتـخاب کردن را به او داده اسـت, پس انسان ممیـز اسـت یعنی خوب و بد را از هـم تمیز می دهد و از این روی قابلیـت تغیـیر و امـر بردار و نـهی پذیر اسـت, لذا مسـتقیم یا غـیر
مستقیم بجز ازهمجنس ناطق خود در هر منزلت فرو دست یا فرا دست تاثیر نمی پذیرد, حتی باورهایـش نیز با واسطه پیشوایان دین از همجـنس خود بوده اسـت, بنابر این مثال
رنگ سفید مطلق و سیاهی مطلق و نور و ظلمت تیز در این خصوص منـتفی است, و علاوه بر آن , اظـهارات دوسـت عـزیزمان « مادر » نیز از قول استاد الهی قمشه ای که ذکر
فرموده اند « خیلی خوب است که یکی هسـت که ادعـا های بی معنی ما را ،،،رسـوا،کندشیطان الزامی نمیکند ،بلکه افشـا. میکند،وکار شیـطان افشـاگری است، شیطان یک
مقدار علف دستش میگیرد و می آورد جلوی دهان آدمها ،اگر کسی قاپ زد ،و علف را خورد،معلوم است که خود او در عالم بهایم( چار پایان ). بوده است،وگرنه اگر انسان بود که
علف نمی خورد.شیطان فادر نیست کسـی را اجبار کند .... » , نمی توانیم بگوئیم هر چه استاد فرموده اند کاملاً درست اسـت, این سخن ایشان از جمـله مواردی اسـت که دو
پهلو و قسمتی از آن عوامانه و پراگماتیـسم است و به باور بنده ایشان برای خوش آمد باورمندان به تجرد شیطان از انسان,شیطان را موجودی مجرد عنوان کرده اند, هستند بی
شمار افرادی که هزاران خلاف مرتکب شده و می شوند و شـیطانی به آن صورت که استاد مثال زده اند, در کار نیـست که بیاید و رسـوایشان کند, علفهای شیـطان را خورده اند
و شیطان به روی نا مبارک خود نیاورده و جرات رسوا کردن نداشته است, چنانچه هرکس کار زشتی از او سر میزد و رسوا می شد سخن استاد جای تامل و ملاحظه داشت, اما
برعکس انسان باهوش و زرنگ کمتـر دم لای تله می دهد و رسـوا می شود لذا نا چاریم که قبول کنیم شیطانی به شکل و شمایل و مجـرد وجود ندارد و بر فرض محـال که وجود
داشته باشد العـیاذ بالله چون خدا بر همه موجودات عالم بر همه انسان روی کره زمیـن اشراف ندارد, لذا باید قبول کنیـم که شیـطان در وجود خودمان نهفتـه است و تنـها زمـانی
مجال فریب می یابد که نفـس بر عقل ما چیره گردد و انتخاب نادرستی داشـته باشیم ونیز بیشـتر خبط و خطـاهای انسان سـهوی و از روی نا آگاهی است و بیشتر رسوائی ها
برای این گروه غافل و جاهل پیش می آید و استعداد و زرنگی و هشیاری خطا کاران در کتمان پوشش خطا هایشان موثر است, مانند منـافقین و نفاق افکنـان و دروغ گویانـی که
به ظاهر از بند رسوائی رهائی یافته اند.
[quote='siawash110']
سفیدی مطلق و سیاهی مطلق قابل مشاهده نیستند نور و تاریکی و سیاهی و سفیدی فقط با حضور یکدیگر قابل تشخیصند[/quote]
این همزاد پنداری به خودی خود درسته ولی اگر متصلش کنید به روابط بین انسانها کاملا مردود میشه. آدما فقط خوب و بد نیستن. اثبات خوب بودن یک آدم نیازمند وجود نسخه بدش نیست برای مثال:
شما در حال حرکت با دوچرخه هستید، زمین میخورید، اوف میشید، اشخاصی که به سمت شما قدمی بردارن برای کمک در اون لحظه به درجه خوب بودن نائل میشند، اگر کسی در همون حال و هوا بیاد و لگدی به پاتون بزنه میشه آدم بد و افرادی هم که فقط نظاره گر هستند یا رد می شوند هم لقب انسانهای خنثی را پیدا میکنند و... در این شرایط در صورت حذف آدمهای بد به صورت اسمی هیچ خللی در خوب بودن انسانهای که به شما کمک کردند وارد نشده و ارزش کارشون هم همونطور مثل قبل حفظ میشه.
انسان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک