اتوبوس
نویسنده:
فهیمه رحیمی
امتیاز دهید
439 صفحه
از متن کتاب:
هنوز دوست دارم به گذشته فکر کنم و با تو از آن روز ها سخن بگویم. از روز های شا ، روز هایی که هر ثانیه اش با خوشبختی قرین بود و ما از آن غافل بودیم. در ذهن فارغ از غم ما مرگ مخصوص پیرمردان و پیرزنانی بود که کام دل از دنیا گرفته و به قدر کافی از آن متمتع شده اند. هرگز تصورش را هم نمی کردم که داس مرگ روزی دو تا از بهترین عزیزانمان را از روی زمین درو کرده، بهار زندگیمان را مبدل به پاییز کند.
آیا تو باور می کنی ؟
من در کابوس غوطه ورم و می خواهم خود را از آن برهانم. شب با این اندیشه به خواب می روم که صبحی روشن و تابناک را آغاز خواهم کرد و کابوسها پایان گرفته اند. اما هیهات صفحه روز نامه خبر می دهد که آنچه درج شده، تنها یک خبر نیست و به راستی من و تو و منصور یتیم شده ایم. ای کاش ما سه تا هم با پدر و مادر همسفر بودیم و همگی در آن سانحه کشته می شدیم، این طوری دیگر غم و دردی هم وجود نداشت...
بیشتر
از متن کتاب:
هنوز دوست دارم به گذشته فکر کنم و با تو از آن روز ها سخن بگویم. از روز های شا ، روز هایی که هر ثانیه اش با خوشبختی قرین بود و ما از آن غافل بودیم. در ذهن فارغ از غم ما مرگ مخصوص پیرمردان و پیرزنانی بود که کام دل از دنیا گرفته و به قدر کافی از آن متمتع شده اند. هرگز تصورش را هم نمی کردم که داس مرگ روزی دو تا از بهترین عزیزانمان را از روی زمین درو کرده، بهار زندگیمان را مبدل به پاییز کند.
آیا تو باور می کنی ؟
من در کابوس غوطه ورم و می خواهم خود را از آن برهانم. شب با این اندیشه به خواب می روم که صبحی روشن و تابناک را آغاز خواهم کرد و کابوسها پایان گرفته اند. اما هیهات صفحه روز نامه خبر می دهد که آنچه درج شده، تنها یک خبر نیست و به راستی من و تو و منصور یتیم شده ایم. ای کاش ما سه تا هم با پدر و مادر همسفر بودیم و همگی در آن سانحه کشته می شدیم، این طوری دیگر غم و دردی هم وجود نداشت...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اتوبوس
هرچی میخوای باش ولی بدقلق و قلابی نه!
"تاریخ طب ایران " کتابی شسته رفته و جمع و جور و است به شکل شیرین و موجز به بررسی طب و اطبا رو می پردازه...
توی این کتاب هاییجا رب النوع تندستی یونانی ها رو هم میبینیم و هم میخوانیم و بعد ویژگی اطبا رو بررسی میکنیم..
نکته تامل برانگیز درمورد اطبا این بوده که به علم از نظر شرافت اون معتقد بودند یعنی که طبابت رو بخاطر طبابت دوست داشتند و بی بروبرگرد ذات پزشکی رو قرین با نجات بخشی انسان ها می دونستند و نه به قول امروزی ها صرفا کلاسش و حسابش;-(
البته ناگفته نماند که بعضی از اطبا هم حق ویزیت بالایی از دربار همایونی و خلافت دریافت می کردند و همون ها ! بودند که طب تجاری رو باب کردند...مثال جالبی که توی کتاب ذکر شده اینه که :
:D
**
یکی از کابوس های بروبچه های پزشکی مخصوصا در حین ورود به دوره بالینی اینه که مریض زیر دستشون دار فانی رو وداع بگه...ضمن تسلی خاطر به این دسته از دوستان باید بگیم ؛ این مسائل طبیعی هستش و جدا از اینکه همه نجات پیدا نمیکنند ، خطا و محدودیت های پزشکی رو هم باید در نظر گرفت ولی حقیقتا جا گذاشتن قیچی تو شکم مریض رو دیگه هیچ جوری نمیشه توجیه کرد..
و در ادامه کتاب به بررسی اخلاق پزشکی و سوگندنامه بقراط و معرفی تعدادی از پزشکان و... میپردازد..
...
سوال نوشت: عزیزید و رو فرق سرمون جا دارید ولی خداوکیلی بگید علت تنفر زدن اتون از این کتاب چی چی هستش؟؟؟
من هر انسانی رو آزاد میبینم که اگه از کتابی خوشش نیومد «نفرت» بزنه ،،، به خودش مربوط میشه و جوارحش ، دیدم بعضی کتاب های اسلامی رو تنفر میزنند اون هم نظر دوستان هست و قابل احترام ..ولی تنفر زدن کتاب تاریخچه پزشکی واقعا دست مریضاد داره...
کتاب جالبی ست ...امیدوارم از خوندنش لذت ببرید :x